امشب فهمیدم اون چیزی که بعد کنکور منو به اینجا می کشونه دوستیم با بعضی از بچهای انجمنه دوستون دارم رفقا
امشب فهمیدم اون چیزی که بعد کنکور منو به اینجا می کشونه دوستیم با بعضی از بچهای انجمنه دوستون دارم رفقا
به هر چیزی که این چندروز اتفاق افتاده
خیلی خستم
بیخیال درس شدم خیلی وفته که نمیخونم باید یه فکری به حال این اوضاع کنم الان وقت جا زدن نیست
تصمیم گرفتم برم پانسیون 8 تا 10 شب امیدوارم این همه عقب افتادگی جبران بشه
نمیخوام همه روزام انقدر بد باشن
نمیخوام 18 سالگیمو خراب کنم یا حتی سالای بعدش
من حتی نمیخوام الناز کوچولورو نا امید کنم
میدونم خیلی روزارو از دست دادم خیلی اشتباها داشتم ولی وقتشه خودمو ببخشم
درستش میکنم این اوضاعوهرچقدرم که سخت باشه من النازم
الان دقیقا مودم اون اهنگ شایعه که میگه
یادتون رفت یاده من موند
مرور حرکتای همتون شد کاره هر روز
نمیدونم چپ افتادم با خودم برا چی
ا لایه پنجره جوونیمو فوت میکنمو
دود میشم و دود میکنمو
اصن یه چند وقته یه جوری شدمو
دم به دقیقه خالی میکنم پشت خودمو
هی زندگی کردنو یادم میره
حتی یادم میره که یادم میره
شده بیست و پنج سالم دیگه و
هنوز پیش خودم کارم گیره
آدم بمیره بهتر از اینه که خُل باشه ولی فکر کنه سالمه
به کمر درد . یک کمر دردی گرفته ام که از جام نمیتونم تکان بخورم . پاهام بی حس شدن رسما
" دردا که بپختیم در این سوز نهان
وان را خبر از آتش ما نیست که خامست "
یکم بنویسم
ی چیزی هست
ک میدونم خوب نیست
اونم اینه ک حس میکنم همه ی ادما از من بهترن ،بیشتر مهارت دارن و من این وسط افتضاحم و دارم دور سر خودم میچرخم
شاید منشأ ش مقایسه کردن باشه
ولی این مزخرفاتو باید از ذهنم بیرون کنم
...All is well
به اینکه چجوری درسامو تموم کنم ...
جمع بندی رو چیکارش کنم ...
استرسم ...
و به اینکه امسال اگه نشه نمیتونم پشت بمونم واسه ۴۰۴
با اینحال میدونم ۱۰۰ خودمو نمیزارم
شاید احمقم . قطعا احمقم
5 ماه و 5 روز برای 5 سال و 5 ماه
Mon 22 1 2024
˙ᵕ˙
به اون پسر هندی که دروغ نگفت
به اونی که ویس مسیج فرستاده
به اونی که بهم گفت کم حرفی ولی نمیدونست بستگی داره
به اونی که باهاش میتونم تا صبح حرف بزنم ولی قرار شد فعلا درس بخونم
به هولی و اینکه چه داستان قشنگی پشتشه
به Laranya
به کنکورم و نتیجه اش که اگه قشنگ شد میتونم لارا رو ببینم
به اونی که گفت پوشیدن ساری راحته ولی کنترل کردنش سخته
به اونی که کورتا رو پیشنهاد داد
به اونی که امیدواره یه روزی تولد من و باباش رو میتونه تو یه روز جشن بگیره ( 10 ژوئن )
به لارای 4 ساله ای که دیروز مدرسه اش تموم شد
به خیلی چیزای دیگه
ذهنم اشفته ست ولی از اشفتگی الان خوشم میاد
。 イルカって呼んでください
.Please call me Iruka
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 6 مهمان)