روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
ینین این حرفای شما منو یاد یه دانشجو انداخت سر نمره حرف میزدیم داشت میگفت من دارم منطقی حرف میزنم بعد یه نفر اومد یه چیزی بگه گف تو خفه شو.............................. واقعا حرفاتون و سفسته هاتون منو یاد اون انداخت........ اولا اونا مقنعه نیس......دوما اون دست باید دقیقا ساعت 3 رو نشون بده زیر کتف میشه ساعت 2 منم سفسته بلدم ..........اول برین تحقیق کنید بعد نظر بدید نمیگم نظرتون اشتباهه گفتم سفسته نکنید
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
چه جالب .........فراماسونر ها اینقد راحت عضو میگیرین.اره ؟؟؟؟؟پپپپپپپپخخخخخخخخخخخخ نخندونمون بابا........ بخدا میدونی این حرفات خیلی اشناس یه جا دیگه دیدم ......
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
بیخیال الان حوصله ی بحث ندارم
اما فک کنم کلا همه الان قضیه رو زیادی گنده کردن!
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
تهمتم زدی
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)