خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 27 نخستنخست 12312 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 394
    1. Top | #16
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      پارسال شب شام غریبان با دخترخالم و زن داییم وپسردایی سه سالم داشتیم برمیگشتیم خونه نزدیک خونه بودیم که یه ماشین که دوتاجوون توش بودن روبروی خونه داییم توقف کرده بوده وهمش اشاره میکردن که سوارشید غافل ازاینکه داییم جلوی خونش روی نیمکت نشسته بودمنتظرما ولی چون جلوی خونش درخت بود اونا داییمونمیدن
      که یه دفعه داییم رفت محکم کوبید به شسیشه ماشینشون وگفت دروبازکنید ....اونام بجای اینکه گازبدن برن ازترس دروقفل کرده بودن
      خلاصه مجبورشدن دروبازکنن ...وداییم باخشم گفت واسه چی علامت میدادید هان؟؟اونام گفتن فکرکردیم مسافرن ...داییم دادزد توپیاده رو ومسافر!!!؟؟؟؟خلاصه داییم که هزارماشالا ورزشکاروهیکلیه تا تونست زدشون مام که ازتوپیاده رو ازترس اینکه مبادا اون دوتابخوان چاقوبکشن دادمیزدیم دایی ولش دایی بیا اینور
      خلاصه شب بدی بود ولی خوشم اومد بدجورکتک خوردن تا اونا باشن دیگه واسه ی مزاحمت ایجادنکنن

    2. Top | #17
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      پائیز با تمام زیبائیاش دلگیره



    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      امروز سر کلاس بحث بازدید چند روز دیگه شد
      استادمون گفت یه گزارش کار درست حسابی باید تحویل بدید
      یکی از بچه ها اروم گفت اگه زنده برگردیم
      نمیدونم کجای صداش شبیه من بود که استاد منو نگاه کرد گفت ما از این شانسا نداریم برای شما(یعنی من!!!)اتفاقی بیفته


    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      انتخاب هام اشتباهن!تازه به این نتیجه رسیدم و این خیلی سخته خیلی سخت.درست مثل ریختن ی تشت آب یخ!!!!
      دارم به این فکر می کنم تغیرر رشته بدم!انسانی رو بیشتر می پسندم!عاشق ادبیات و فلسفه و عربی با همه سختیاشم!نمی دونم موندم تو 2راهی !سرنوشت سازن این دوران دبیرستان و من ...... همه چیز اشتباه بود!
      به قولی <<منم نیوتن بیچاره ای بی خواب از کشف حقیقت>>



      *looking for..
      **in niz bogzarad

    6. Top | #21
      کاربر باسابقه

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      در این روز بسیار خندیدم

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      امروز ضایع شدم درحد المپیک.
      سر کلاس به حدی تو فکر رفته بودم که متوجه نشدم استاد چندبار اسمم رو صدا زده.
      دوستمم خواست کاری کنه به خودم بیام و تکونم داد همین که دستش بهم خورد ناجور داد کشیدم وقتی اطرافمو نگا کردم همه اینجوری شده بودن.
      سی سانیه بعدش همه اینجوری شدن. استاد سرش رو به نشانه تاسف تکون داد گفت پسرم برو یه آب به صورتت بزن بعد بیا.
      ***** به پسر خودش هم نگفته پسرم فقط خواست آبروم رو ببره.

      - - - - - - پست ادغام شده - - - - - -

      به جان خودم چیز بدی ننوشتن الکی ستاره زده.
      اینم میخواد آبروریزی کنه.
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ




    8. Top | #23
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      چه جالب ! دلم لک زده واسه شیطنتای مدرسه .. جلوی دفتر واستادنامون... پیچوندن کلاسا...

      هییییییی

      لا م.صب هر روزمون عین دیروزه ینی فارغ از یه ذره تنوع....

      الان همه شرارتامو جمع میکنم تو دانشگاه به امید پروردگار همه رو سر استادای ترم اول خالی میکنم خدا به دادشون برسه...
      سر صبح یه نخ سیگار تا چشما باز شد ...
      روی میز تیکت با پول نقد و پاسپورت
      یه کبریت، یه بنزین، یه رویا، یه خونه
      یه کوله خاطره که باید جا بمونه...





    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط milad 22 نمایش پست ها
      چه جالب ! دلم لک زده واسه شیطنتای مدرسه .. جلوی دفتر واستادنامون... پیچوندن کلاسا...

      هییییییی

      لا م.صب هر روزمون عین دیروزه ینی فارغ از یه ذره تنوع....

      الان همه شرارتامو جمع میکنم تو دانشگاه به امید پروردگار همه رو سر استادای ترم اول خالی میکنم خدا به دادشون برسه...

      همین کارا رو میکنید که هزار و یک جور حرف واستون در میارن (واسه ترم اولی ها).
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ




    10. Top | #25
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط :کمدین: نمایش پست ها
      همین کارا رو میکنید که هزار و یک جور حرف واستون در میارن (واسه ترم اولی ها).

      عقده ها رو باس یه جا خالی کنیم دیگه.
      خخخ
      سر صبح یه نخ سیگار تا چشما باز شد ...
      روی میز تیکت با پول نقد و پاسپورت
      یه کبریت، یه بنزین، یه رویا، یه خونه
      یه کوله خاطره که باید جا بمونه...





    11. Top | #26
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط milad 22 نمایش پست ها
      عقده ها رو باس یه جا خالی کنیم دیگه.
      خخخ
      ولی جدی این کارا رو نکنید.
      معمولا چون استادای دانشکاه از دماغ فیل افتادن یه کم آستانه تحملشون پایینه و زود عصبی میشن.
      چون معمولا درس خونده و باهوش هم هستن جوابایی میدن که آدم یه هفته به خودش میپیچه.
      اونجا هم مثل دبیرستان نیست که هرچی بیشتر معلم بیرونت بندازه پیش دوستات محبوب تر بشی. تو دانشگاه همکلاسی هات از جنس مخالفن.
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ




    12. Top | #27
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      خب خاطره امروز من یکم طولانیه شرمنده
      امروز ما مشهد رو به مقصد گناباد ترک کردیم!!!!(رفتیم قنات قصبه):yahoo (21):
      در طول مسیر رفت دخترا اخر اتوبوس داشتن میترکوندن و پسرا اول اتوبوس(پسرا گیتار اورده بودن و من نمیدونم کدوم شیر پاک خورده ای به اینا گفته بود صداشون قشنگه)
      منم چون دخترم اخر اتوبوس بودم اما چون یه مشکلی برام پیش اومده بود مثل جنگزده اروم نشسته بودم:yahoo (21):
      نزدیک قنات که شدیم یک پیامک مبنی بر حل شدن مشکلم اومد منم شارژشدم تا از روی صندلی بلند شدم-استاد محترممون گفت کسایی که اخر اتوبوسن لطف میکنن این درسو ترم دیگه برمیدارن چون هیچکدومشون پاس نخواهند شد!!!!!شانس که ندارم از اول جیک نزدم نگاه نکرد تا بلند شدم اولین نفری که تو تیر رس بود من بودم!!!!
      تا رسیدیم قنات اما به دلیل بارندگی گفتن احتمال ریزش تونل وجود داره کسی مسئولیت قبول نمیکنه پس نرید داخل
      به استادمون گفتم شما نمیرین داخل؟گفت نه من جوونم زندگی رو دوست دارم
      گفتم با مسئولیت خودمون میتونیم بریم؟؟؟گفت برید
      منم که میدونید دیگه همینطوری اروم نیستم وای به حال وقتی اجازه داشته باشم
      خلاصه ما رفتیم تو تونل و بعد حدود 15دقیقه برگشتیم
      امدن همان و دعوا ها همان:yahoo (21):
      که خانم محترم چرا رفتید پایین نگفتید تونل ریزش میکنه؟؟
      منم کلا کپ کردم خب خودشون اجازه داده بودن
      گفت من فکر میکردم شما شوخی میکنین(مگه من استاد مملکت شوخی دارم؟؟؟؟والا)
      خلاصه دوستام نیز کلی منو دعوا کردن و گفتن همه دنیا فهمیدن تو خل و چلی حالا راضی شدی؟؟
      -------------
      تو راه برگشت هم حسابی ترکوندیم(ادم نشده بودیم!!!!)
      جاده مه گرفته بود گفتیم شاید اخرین خاطره عمرمون باشه پس حداقل شاد باشه!!!!!
      و کلی ماجرای دیگه بعدا میام مینویسم(اخه یه بحث کوچولو با استادمون کردیم اونم داستان داشت)

      ----------------------
      ورودی تونل اینه
      من رفتم پایین سمت چپ
      dsc_0261.jpg

      ----------------
      اها یادم شد بگم
      همه فکر کرده بودن من رفتم اون دنیا
      دنبال جمله و شعر برای سنگ قبرم میگشتن!!!!!

      ویرایش توسط setare72 : 05 آذر 1393 در ساعت 22:35

    13. Top | #28
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      اگه یه مدت نیومدم مطمئن باشین یه اتفاقی برام افتاده والا
      مدیونین سیاه نپوشین
      باید عزاداری کنین!

    14. Top | #29
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      دو روز پیش تو دانشگاه با نامزدم حرف میزدم کفرم رو در آورده بود.
      یکی از دوستای مشترکمون اومد بینمون رو درست کنه کلی حرف زد از قبلش عصبانی ترم کرد.
      پاشد رفت واسمون از بوفه چایی آورد.
      تو اون فاصله که رفت باز بحث بالا گرفت.
      وقتی لیوان رو داد دستم خیلی عصبانی بودم.(اصلا هم نمیدونم چرا فک کردم آبه)
      یه نفس نصفش رو رفتم بالا.
      چایی داغه داغ بود تازه ریخته بودش تو لیوان.
      پدر دهنم دراومد.
      نامزدم اینقد ترسید و شکه شد که همه چی رو فراموش کرده بود داشت منو باد میزد.
      الان دوروزه نمیتونم درست حرف بزنم.
      حالا همه اونا به کنار قیافه نامزدم تو اون حال هرچی یادم میاد روده برم میکنه از خنده..
      چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
      اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
      ومرد گاریچی در حسرت مرگ




    15. Top | #30
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      در زمان طفولیت نمیدونم خودمو با پیکاسو اشتباه گرفته بودم یا داوینچی!!!
      همه رو درودیوار نقاشی میکشیدن من ابتکار به خرج داده بودم رو صفحه تلویزیون نقاشی کشیدم!!!!!
      خب بوم نداشتم از وسایل در دسترس استفاده میکردم!!!!
      وقتی هم فهمیدن خیلی شیک و مجلسی فاز انکار برداشته بودم!!!!
      یکی نیست بگه نابغه جز تو کی از این خلاقیتا به خرج میده اخه؟؟
      یه کاری کردی پاش وایستا ,قبول کن
      حالا اگه نقاشی بود دلم نمیسوخت,فقط خط خطی کرده بودم!!!!
      چی میکشیدن از دست من!!!

    صفحه 2 از 27 نخستنخست 12312 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن