آه ای جان
آخر تا کی سرگردان...
این روزها
خسته ام
گریزانم
کنترل احساس و افکارم بشدت سخت است
و توقع و انتظارم بسیار زیاد
خواب هایم طولانی و میل به تنهایی عمیق دارم
فکر میکنم آنچه انسان را بیش از همه خسته و رنجور میکند، نه محیط اطراف است و نه خستگی تن و روح
آنچه انسان را از پا می اندازد، ذهن است
ذهن رهبر تمام آنچه که در طول روز انجام می دهیم است.
ذهن هم رانندگی میکند
هم میخندد
هم گریه می کند
هم استرس و اضطراب دارد
هم غم دارد
هم...
فکر میکنم ما زندگی نمیکنیم
ذهن زندگی میکند
ما با دنیا و چالش ها نمی جنگیم
ذهن میجنگد...
شاید وقتش رسیده بیش از پیش با او آشنا شوم...
آه ای جان
آخر تا کی سرگردان...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)