4شهریور
0ساعت
سلام
من اومدم مسافرت و سعی میکنم روحی ریلکس کنم
دلم پیش درسامه ولی
عذاب وجدان دارم
هیچی بقدر رسیدن به هدفم منو خوشحال نمیکنه
هیچی
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
انقدر گریه کردم چشام میسوزه
همکارم نمیدونم رفته پشتِ سرم چی گفته که تو دفتر پرستاری...انگار میخوان جام عوض کنند...
ولی من شده قطع طرح بزنم از جام تکون نمیخورم
برام دعا کنید که مترون حرفِ منو گوش بده
درسته من کلی بندِ پ دارم و همکارم داره از این میسوزه ...ولی من هیچ استفاده از بند پ نکردم...
کاملا شانسی اومدم ، خودشون من رو به اجبار فرستادن به این قسمت ،هر کی رسید بهم گفت
فلانی خوبه پارتی داشتن ،فعلا طرحی و اینجایی...فردا رئیس میشی.
منم عین احمقا توضیح میدادم نه بخدا ،دفتر پرستاری منو فرستاده...
رفتم با زبون خودم گفتم ،آقای فلانی منو لطفا بدین ی بخشِ معمولی که توچش نباشم...گفتن نه خیالت راحت :/
همون آدمی که ی ماه پیش بهم گفت تا من هستم خیالت راحت اینحامیمونی ، بخشت عوض نمیشه...الان اومده میگه نظرم عوض شده
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
ببخشیدمیدونم اینجا تاپیک درسی هست...ولی اینجا نوشتم تا یچه های کنکوری منو آیینه عبرتشون کنند...
بچه ها تا جون داریددرس بخونید..عشق و عاشقی به ی ارزن نمیارزه ، از خوابتون بزنید ..فقط با تمرکز و با تمام قوا درس بخونید...هیچ کس با درس نخوندن دیوونه نشده ولی اگه مثل من بیاین ی رشته ...مطمئن همکاراتون شما رو دیوونه میکنند.
چش دیدن پیشرفتشما رو نخواهند داشت ،حتی اگه تو همین حرفه پرستاری ازش جلو بزنی ...باز هم عقده و کرم های درونش رو فهال میکنی...
الان ققط بخونید تا درراینده با ی مشت درِ پید همکار نشید...
من نمیگم همه پزشک و دندون ا متشخصهستند یا بینشون دعوا نیست...اتفاقااین قشر سرِ مریض و اتاق عمل و...باهم سرِ جنگ دارند ...ولی چرت و پرت برا هم نمیبافن
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
سلام . خسته نباشین
اول یه عذرخواهی بدهکارم به شما بابت صحبت های قبلیم . ازتون عذر میخوام
مورد بعد اینکه متاسفانه فضای پرستاری در ایران همینه . برای هم میزنن و پشت سر هم کلی غیبت میکنن و تخریب میکنن تا خودشون رو پیش مترون و سوپروایزر عزیز کنن و به دنبالش ارتقا بگیرن
کاملا حرف های شما رو درک میکنم . مادر خودم یه عمر با همین سختی ها به عنوان پرستار کار کرد و الان مترون تامین اجتماعی شده ... همیشه همین حرف هایی که شما میزنید ، توی گوش من بوده
خیلی فضای بدیه محیط کار پرستاری توی ایران
امیدوارم مترون به حرفتون گوش بده و مشکلتون برطرف بشه
و امیدوارم این ماجراها روی تمرکزتون و درستون اثر نذاره و امسال کنکور رو عالی بدیدموفق باشین
بی خیال ،فراموش کنید
منم اونقدر از دست این همکارام تحت فشار هستم ،پاچه میگیرم
اره ،خیلی کثیف هستند ،خیلی...
مثلا اینجا عمه ام ریس هست...من رو پیش عمه امم بی آبرو کردن
البته مترون قبلا گفته بود که من اینجا هستم یا اون هست...
الان حرفش پس گرفته :/
من رد دادم...
انگار تو ی ژانر ترسناک گیر کردم و براشون حکم ی طعمه رو دارم
ما صبحا ورزش داریم...منم از سرپرستار اجازه گرفتم...تا ساعت ۸ و پنج دقیقه ادامه داره...
امروز رفتم پیش دوستم به بهانه ورزش درد دل کنم و ازش مسکن بگیرم...زد جانشین مترون اومد...منو تو اون بخش دید..گفت فلانی اینجا چیکار میکنی؟
نرفتی بخش؟
گفتم ،نه رفته بودم ورزش...سرپرستارم میدونه...
بعد من ،به دوستم گقته این عادتش هست همیشه دیر میره حدود ساعت ۸...دوستمم حرفش قطع کرده و گفته که اومده ازم مسکن بگیره...
یعنی تو کلِ بیمارستان خار شدم ،رفتم تو چش همه
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
دردناکش اینه ،من اولین و تنها پرستارِ طایفه پدری و مادریم هستم.
کلا مامانم بخاطر حساسیتی که تو تربیتی داشت همیشه گلی هزینه کرده تا منو با بچه های خانواده های خاص و مودب بفرسته ...شما فرض کن من تو دانشگاه هم که دورم دیوار کشیدم عاشق و ...نشم و ارتباط خیلی سطحی فقط با ی نفر داشتم اونم بخاطر درس و...
فرض کن من یهو از اون جو پرت شدم تو بیمارستان:/
عمه ام میگه چرا نمیزنی تو دهنشون؟ چرا نقطه ضعف میدی؟
بعد من از خانوادم ی چیزی از زیر زبونم کشیدن ،منم خاک تو سرم گفتم...
الان عمه ام میگه، چرا حرف خانواده رو گفتی؟ میگم از نظرم چیز خاصی نگفتم :/
حرف بیشتر به خانواده خودم ربط داشته...میگه ابرو ما رو هم بردی
حالا حرفه چی بود؟ من حالم بد شده بود ،گفتن زنگ بزنیم بیان ببرند
گفتم کسی خونه نیست...گفتن مامانت کجاست
فرض کن فشارم ۶ رو ۴ بود یعنی رو به موت بودم...از دهنم پرید که مامانم رفته دارو مادربزرگم بگیره...بعد گفتن دختراش و...چیکار میکنند:/
منم عصبی شدم گفتم مامانم از بس مهربونه همه نشستن این افتاده دنبال کارای مادربزرگم...
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
سلام خدمت دوستان خداقوت
منم از امروز اینجا میزارم ساعت مطالعه مو امیدوارم جوگیر نشده باشمو تا اخرین روز گزارش کارو اینجا بفرستم
حقیقتش شما هم باید مثل خودشون باشید. باید زرنگ باشید و آتو هم دست کسی ندید . حتی به صمیمی ترین دوستتون توی بیمارستان هم اعتماد نکنین چون بزرگ ترین ضربه ها رو همونا بهتون میزنن . هیچکسی توی محیط کار دلش برای شما نمیسوزه حقیقتا . چیزایی توی این سال ها شنیدم و دیدم از فضای پرستاری که زبان قاصره از گفتنش .. اگه ازتون آتو بگیرن خیلی بد میشه . واقعا باید مراقب باشین
و شما هم مثل همه پرستارها باید سعی کنین خودتونو پیش مترون و سرپرستار ها عزیز کنین ... این از ملزومات پرستاریه
پیشنهاد میکنم کسی هم از بیمارستانتون نفهمه که میخواید کنکور مجدد بدید . حتی اگر یه روزی خواستید کنکور ارشد هم بدید باز به کسی توی فضای کار نگین .
اتفاقا نباید زد توی دهنشون . مدارا بهترینه . ارتباطات قوی از مهم ترین فاکتور ها برای ارتقای شغلی توی پرستاری و کلا هر حیطه شغلی هست . همینکه شما جربزه و مهارتتون رو نشون بدید ، روی شما حساب دیگه ای باز میکنن . حالا توی هر شغلی . متاسفانه چیزی که توی دانشگاه های ما تدریس نمیشه ، همین مهارت های اجتماعی و درس زندگی هست . دانشجو 4 سال پرستاری میخونه و بعد یهو از دانشگاه وارد محیط بیمارستان میشه و هنگ میکنه ... چون محیط این دو تا یک درصد هم به همدیگه شبیه نیست . . .
من اولش نگفته بودم...تو بخش،قبلی همش بهم میگفتن بیا تعویض کنیم...مجبور شدم گفتم بابا من نمیتونم...آنقدر گفتن که سزپرستار هم دیگه تحت تاثیر قرار گرفت...بعدش هم که من رفتم استعلاجی اومدم دیدم میگن فلانی ،پسر بخش بغل خوبه و فلان...منم رفتم تو خونه گفتم...خاله ام گفت بزن تو دهنشون گفتم ،بابا من بزنم دهنشون اینا لج میکنن بذار بگذره یادشون میره...بعد حاشیه تا جایی بردن جلو که گفتن من از پسره خوشم میاد
بعد پسره من بلاک کرد...منم فقط نظاره گر بودم...بهم برخورد گفتم آقای فلانی چرا منو بلاک کردی:/
گفت مصلحت دونستم![]()
منم هنگ کردم...گفتم از اونجایی که ی طرفش منم ،پس باید دلیلش بدونم...تهش گفتم من چیزی نگفتم و...برگشت گفت برو بگرد ببین به کی چی گفتی
بعد من اومدم این بخش ، حرفم زودتر از من رسید
و این چرخه ادامه داره...
اینا حتی شنیده بودن من کنکور دارم...
حتی از عمد اونقدر صدا راه میندازن که نگو...
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
اینا از اینکه من پارتی دارم و قصد کنکور دارم و احتمال میدن قبول میشم دارن سمته میکنند.
الکی رفتن به سرپرستارم گفتن که آرزو گفته ،سرپرستار رو جر میدم
سرپرستار هم میگفت الا بلا باید معذرت بخوای ازم ..عمه ام گفت بابا امکان نداره ارزو اینو بگه...منم تهش از رو اجبار گفتم ، اگه همچین حرفی زدم معذرت میخوام...میگفت باید کلمه اگه رو حذف کتی و دقیقا بگی که خانم فلانی ازت بخاطر حرفی گه زدم معذرت میخوام
منم به این چیزا عادت ندارم...اصولا خیلی خیلی مراقبم اشتباهی نکنم ..ولی اگه واقعا مرتکب بشم ،خیلی رک میگم معذرت میخوام...
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز، خواهی کماهی رسید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)