«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
فقط خدا میدونه چقدر حالم از شرایطی که برای خودم ساختم داره به هم میخوره.
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
سلام
روزِ نمیدونم چندم:
5:15 - 7:45
اتمام یک دور دینی
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
صبح بخیر
امیدوارم روز پرتلاشی باشی! : )
----------
5:15 - 8:30
مرور فصل 9
«در گریختن، رستگاری نیست. بمون و از خودت چیزی بساز که نشکنه...»
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)