...
تا اومدم بجنبم شدم نفر سوم
خب من اول بگم که جدای از اینکه با فانتزی های خودم خیلی خوشم، با فانتزی های دیگرانم کیف میکنم. میدونی مخصوصا چه موقع هایی؟ اون موقع هایی که فانتزی هامو توی فانتزی های بقیه میبینم . این یه حس بسیار بسیار قشنگه . اصلا خودش یه جور فانتزیه .
چیزای خاص دوست داشته باشی بعدش ببینی اینا به ذهن یکی دیگه هم رسیده بوده قبلا ^_^.
ویرایش توسط Powerfullll : 17 اسفند 1401 در ساعت 01:09
دهنش سرویس انقد تالا تاپیکای درسی نوشتم دست خودم نبود یهو میخواستم تهش بنویسم از فانتزی های هم ایده بگیرید و بکار ببریدو شخصی سازیش کنید![]()
خوندن فانتزی هاتون خیلی قشنگه مرسی زیرو تاپیک خوبیه
چیزی ک من بعضی موقع ها تصور میکنم ی دنیا با رنگای دیگس مثلاً رنگ درختا آبی میبود رنگ آسمون سبز رنگ دریا صورتی و ..اینطوری
چه تاپیک قشنگی
من یکی از فانتزیام اینه که برم کره یا ژاپن(بیشتر کره)
بعد کلی بگردم و کلی لوازم تحریرای گوگولیو لباس و آرایشی و خوردنی بیارم و اینجا تو اینستا بفروشم
![]()
![]()
امسال باید داروسازی قبول شم
ویرایش توسط S h i v a : 17 اسفند 1401 در ساعت 01:20
خب بنام خدا
من احتمالا هر چی بخوام بنویسم دو نفره است . اصلا زندگی تنهایی چه مزه ای میده؟ بله مزه اش خیلی جالب نمیباشد
دوست دارم با یک نفر دوست باشمکه باهاش علایق مشترک داشته باشم . این نکته خیلی مهمه . ممکنه آدم با صد نفر رفیق باشه ولی باز حرفای همدیگه رو متوجه نشن . بعدش باهم دیگه درباره اون علاقه مشترک حرف بزنیم حسابییییی . یعنی شورشو در بیاریم اصن .
مثلاً خودم خیلی اهل کتاب خوندنمبعد ولی بعد از خوندن هیچ کس نیست که من اون چیزایی رو که یادگرفتم باهاش به اشتراک بذارم
(نمیدونی چقدر حس بدیه)
ولی دوست دارم کسی باشه که اصن خودش خوره اون کتابی باشه که من دارم میخونمبعدش بتونیم دیدگاه هامونو باهم دربارش به اشتراک بگذاریم .
یا اصن خیلی عالی میشه اگر باهم کتابو بخونیم . بعد به هر جایی که رسیدیم که نکته کنکوری![]()
داشت،به هم بگیم خب نظر تو چیه در این مورد؟
و اصن کتاب یادمون بره و کلی راجبش حرف بزنیم
خب راستش همچین کسی اگه باشه من نمیتونم خودمو کنترل کنم و عاشقش میشم قطعا پس بنابراین این دوستم باید پسر باشه با اجازه بزرگترا![]()
ویرایش توسط Powerfullll : 17 اسفند 1401 در ساعت 04:43
اععععععععع
این فانتزی منم هستتتتتتت
من خیلییییییییی دوس دارم اینکار روووووو
توی فانتزی من اینجوریه که
یه جای قشنگ و آروم بعنوان پاتوق همیشگی انتخاب میکنیم
و هربار اونجا یه نوشیدنی باحال میخوریم و درمورد کناب حرف میزنیم و بعداز تموم شدن اون کتاب
دوتایی میریم از یه کتاب فروشی پاتوق که خیلی قشنگه و پر از کتاب و لوازم تحریر های قشنگه ، یه کتاب جدید انتخاب میکنیم
پاییز باشه
یه موتور سنگین و غول پیکر
با یه دست لباس مشکی چرم
با بالاترین سرعت تو بزرگراه
نیمه شب
پ.ن:وی موتورسوار است
آه ای جان
آخر تا کی سرگردان...
فانتزی دیگری که دارم...
اینکه یه دوست پایه داشته باشم
صبح های زود باهم دوتایی بریم توی فضای باز بدویم
دویدن دونفره خیلییییی باحاله
یکی دیگه از فانتزیام اینه با بازیگرای مورد علاقه م (ک خارجی ان همشون)رفیق شم برم گشت و گذار
پ.ن :مث اینکه قراره لنگر بندازم تو تاپیک :/
ویرایش توسط Aurora : 17 اسفند 1401 در ساعت 01:38
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)