خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 50
    1. Top | #16
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      واقعا قصدم اينقد فعاليت نبود ولى ميتونم تا صبح بنويسم :/

      به هركى ميگم مسخره ميكنن
      ولى من قشنگترين فانتزيم اينه
      اوضاع ايندم جورى بشه كه از پرورشگاه يه دختر كوچولو خوشگل بيارم بزرگش كنم

      مثلا دختر ٣ ساله اينا
      بعد موهاشو ببافم
      عرررر

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط _MOon_ نمایش پست ها
      واقعا قصدم اينقد فعاليت نبود ولى ميتونم تا صبح بنويسم :/

      به هركى ميگم مسخره ميكنن
      ولى من قشنگترين فانتزيم اينه
      اوضاع ايندم جورى بشه كه از پرورشگاه يه دختر كوچولو خوشگل بيارم بزرگش كنم

      مثلا دختر ٣ ساله اينا
      بعد موهاشو ببافم
      عرررر
      این بازی رو شروع نکن نزار فانتزی هامو راجب بچه بگم که اصن این تاپیک پررررر میشه

    3. Top | #18
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Powerfullll نمایش پست ها
      این بازی رو شروع نکن نزار فانتزی هامو راجب بچه بگم که اصن این تاپیک پررررر میشه
      واى تواااام؟
      منم كلى فانتزى دارم
      فقط نگرانم اون اقاى خوشبخت باهام مخالف كنه

    4. Top | #19
      Eve
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      یا مسیح
      چه زود شلوغش کردین
      روم نمیشه دیگه فانتزیمو بگم
      با پسرا و دخترای پولدار نپرید،
      وارث حقیقی زمین؛ ما مستضعفین خواهیم بود

    5. Top | #20
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نمیدونم میشه اسمش رو فانتزی گذاشت یانه به هر حال من میگم فانتزی
      فانتزیم اینه با خواهر بتونیم ۲۴ ساعت بدون دعوا داشته باشیم

      (ولی تاکید کنم که من ایشون رو از جونم هم بیشتر دوس دارم)

    6. Top | #21
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Powerfullll نمایش پست ها
      نه دیگه برای من اینجوریه فانتزیم که مستر بیشتر از من عاشق بچه است مثلا
      بنابراین مخالفت نمیکنه
      خب تو مستر خوبى دارى

      مستر منم موافقت ميكنه اولين بچمونو از پرورشگاه بياريم
      بقيشون هم خدا بزرگه

    7. Top | #22
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      فانتزی شماره 1


      برم موزه بریتانیا منشور کوروش رو بدزدم و برگردم ایران( بلهههه تازه براش نقشه هم کشیدم!)
      روز هاتون با لبخند
      ویرایش توسط Dozham : 17 اسفند 1401 در ساعت 02:42

    8. Top | #23
      Eve
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      یکی از فانتزیام اینه یه نقاش خیلی بزرگ و معروف بشم
      یه گالری هنری راه بندازم و تابلوهامو بذارم واسه فروش
      ولی نمیدونم چرا هربار که این فانتزیمو تصور میکنم، دزد میزنه به گالریم و همه تابلوهامو میدزده

      فکر کنم سری بعدی باید تو یه کشور دیگه تصورش کنم
      با پسرا و دخترای پولدار نپرید،
      وارث حقیقی زمین؛ ما مستضعفین خواهیم بود

    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      تکلیف من که فانتزی هام خاک بر سریه چیه ؟
      بزار اون یکی رو بگم
      عه اونم که خاک برسریه
      هعی. دنیای کثافطی شده هوشنگ
      خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
      این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....

    10. Top | #25
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      من هرچی میخام بگم داغون و خاک برسریه بهتره هر چی زودتر از این تاپیک فاصله بگیرم
      خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
      این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....

    11. Top | #26
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      یکی از فانتزیام اینکه بتونم یه اشپز باشم..یه مجتمع داشته باشم..رستوران..کافه..شیرینی پزی..نون فانتزی..و هر چیزی که میتونه ربطی به این داشته باشه رو تو مجتمعم داشته باشم

      یکی دیگه فانتزیام اینکه میوه فروشی داشته باشمیه میوه فروشی بزرگ و مدرن

    12. Top | #27
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      عاشق اینم یه چندتا از دوره های تاریخی رو از نزدیک ببینم (وی عاشق تاریخ است)

      دوس دارم بعضی از این مناظر طبیعی که عکساشونو دیدم برم ببینم (وی عاشق طبیعت نیز هست)

      همینطور دوس دارم یه کتابخونه پر از کتاب و یه رفیق پایه داشته باشم...برم کتاب بخونم بعد بیام برا این دوستم توضیح بدم(دوست هم ترجیحا مذکر باشه :/)


      یه فانتزی خیلی گسترده هم دارم که خودش دوتا فانتزیه در واقع :/
      یه داستانی رو از سال نهم تو ذهنم پرورش دادم
      یه داستان حماسی پشم ریزون
      و دوست دارم بعد کنکور به رشته تحریر درش بیارم(فانتزی اول)
      و همیشه خودمو جای شخصیت اصلی میذارم بالطبع (فانتزی دوم)
      الا بذکر الله تطمئن القلوب

      ***

      کاش مستی داشت هر حرامی چون شراب
      آن زمان معلوم میشد در جهان هوشیار کیست

    13. Top | #28
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      مشارکتتون‌ کمه هاااا. چه وضعشه !
      یا افسرده شدید اصلا حال فانتزی ساختن ندارید
      یا اینکه فانتزی‌های همه تون چیزه
      امیدوارم دومی باشه و افسرده نباشید هیچ کدومتون .

      خب من یکی دیگه می‌خوام بگم : چند تا کشور خارجی هست که حتما می‌خوام برم . دوست دارم تاریخشون رو با چشمای خودم ببینم . با مردمشون حرف بزنم . ببینم مدارسشون‌ چجوریه . فرهنگاشون رو بشناسم خلاصه ....
      مراکش اول . بعد مصر بعد تونس توی آفریقا
      شرق آسیا چند جای مختلف چین رو برم چند بار .
      هند حتما حتما باید برم چند بار . بنگلادشم دوست دارم برم یه سری پارچه بخرم (یعنی فکر کن برم اونجا برای دو متر پارچه فقط) البته نه من دوست دارم برم به کشوری که امید به زندگی زنانش زیر ۴۰ ساله و باهاشون حرف بزنم . دیدگاه اونها رو به زندگی ببینم

      خب اینبار لزوما نیازی به همسفر ندارم چه دختر چه پسر .
      می‌خوام حس کنجکاویم رو ارضا کنم نه حس خوشگذرونیم رو .

    14. Top | #29
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نمیدونم

    15. Top | #30
      کاربر انجمن

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      والا فانتزی من اینه که یه دختر جوون تقریبا همسنای خودم هستم توی پراگ.صبحای زود با دوچرخه تو هوای پاییزی میرم واسه ی کافه ای که مال خودمه گل میخرم و بعدش میرسم به کافه وکار می کنم.
      ویرایش توسط Magenta : 18 اسفند 1401 در ساعت 19:38

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن