سلام.gif)
اگر پشت کنکوری هستی که میدونم خیلی طولانیه این متن ولی شاید به درد تو هم بخوره و شایدم با هم درد باشیم
اگرم که دانش آموزی یا از الان دارن برای پشت موندن تصمیم میگیری بازم میدونم طولانیه بازم بخونش شیاد به درد تو هم خورد
آقا به عنوان یه پشت کنکوری قصه من خیلی خیل خیلی طولانیه...
تا اونجایی که به عنوان یه فارغ التحصیل نظام قدیم داستان من بر میگرده به سال 95 زمانی که امتحانای نهایی سال سوم دبیرستانمون رو با موفقیت نسبی آخرای خرداد 95 تموم کردیم و گفتن بهمون مشاورا و معلما که یه هفته 10 روزی برای خودتون استراحت کنین .gif)
دقیقا این شروع مصیبت من بود چون منی که از اول راهنمایی تو مدرسه تیزهوشان درس خونده بودم و حتی تابستونام استراحت نداشتم این کلمه استراحت خیلی جذاب بود بعد از اون امتحانای جدی نهایی و استرسی که بهمون وارد میکردن که معدل دیپلم سال بعد تو کنکور اثر میذاره(همینایی که الان برا کنکور 1402 به دوازدهمیا میگن!!!)
خلاصه که جواب امتحانا اومد و منم معدلم شد19/69 دیگه غرور بود که از سرو روم میبارید دیگه فرض کن یکی بهش 7 سال گفته باشن باهوش و تو فامیل و همه جا سیس عقاب گرفته 7 سال بعد معدلشم به نظر خودش بالا باشه و میانگین تراز قلمچیشم 6900 ببین دیگه چه شود واسه یکی مثل من که جنبشو ندارم
ای خدا لعنت کنه این مدارس تیزهوشانو(با لحن همون حاج آقا بخونین...خدا لعنت کنه این دانشگاه آزادو)
رتبه زیر 500 منطقه دو رو برای خودم کنار گذاشته بودم و از همون موقع عکس و اسم خودم رو بنرای گوشه و کناره همدان میدیدم
تابستون رو با کلاسای مختلف گذروندم و بجز کلاس رفتن هیچ درسی نخوندم و در طول سالم تراز یه سقوط وحشیانه به 5500 داشت و تا عید هرکاری کردم بالا نیومد که نیومد.gif)
آقا عید شد و مدرسه گفت بیاین اردو نوروزی
چشمتون روز بد نبینه 4 تا رفیق ربختیم تو یه کلاس و تو 90 درصد مواقع هرکاری میکردیم بجز درس خوندن از سفارش غذا های مختلف برا نهار تا فیلم دیدن.gif)
هنوزم که هنوزه به خودم میگم اگر همون موقع درس خونده بودم الان حداقل پزشکی پردیس شهر خودمو آورده بودم...مثل خیلی از دوستام که شاید از من پایین تر بودنو و اون مدتو خوندن و قبول شدن...
بعد از عیدم که حدسش فک نکنم برا اهل دلا خیلی سخت باشه گفتم سال بعد و اگر یه نیمچه درسی میخوندم همونم نخوندم و معدل پیش دانشگاهی شد 17 و رتبه کنکور 11000
بعد از اون سال 96،97،98،99 و امسال که گذست ینی هزار و چهارصد هر کدوم برای یه کنکور گذشتهبودن و به لطف پیام نور از سربازی فرار کرده بودم
تا اینکه آذر 1400 جوگیر شدم و مثل تابستون 95(قبل از اولین کنکورم)دیگه خودمو قبول شده میدونستم و داشتم در مورد دانشگاهم که تهران باشه یا بهشتی یا ایران فکر میکردم
بخوام ریز به ریز توضیح بدم که چی شده تو این سالا خیلی طولانی میشه و از حوصله همه هم خارجه
فقط اینو بگم در کل این سالا همش درس خوندن رو پاس میدادم به بعدا و تا الانم ادامه پیدا کرده
ولی خوشبختانه یا متاسفانه بیشتر از این نمیتونه ادامه پیدا کنه بخاطر سربازی...
و من فقط و فقط یک ماه دارم
نمیخوام جو بدم و بگم تو این مدت بسیار بسیار کم من پزشکی دولتی یا پردیس قبول میشم
ولی به عنوان کسی که آب از سرش گذشته میخوام یه بار با تمام وجود امتحان کنم اگر چه تا حالا خیلی زیاد از این تصمیما گرفتم و اجراش به هفته نرسیده
خلاصه اگه بتونم سر قولم بمونم و انجامش بدم هر رشته ای که قبول شدم میام و اینجا میگم و اگرم موفق نشدم جلو این نفس تنبلم وایسم که به قول بابام سربازی آدمم میکنه و بازم میام اینجا میگم شاید که حداقل یه تلنگری شد برای بقیه
اینکه چقد حرف دیگران،فامیل،خانواده،بی معرفتی و بیمرامی دوستا تو این چند سال برام سخت بوده که بماند و بعد کنکور در هر صورت همشو سیر تا پیاز میگم که شاید اگه کسی حوصلش گرفت و این داستان حسین کرد شبستری منو بخونه به کارش بیاد
دیگه بچه های انجمن خودشون ماشالا اوستان ولی برای اونایی که نمیدونن به عنوان یه پیر کنکور بخونین که پشت موندن خیلی سخته خیلیییی
دمتون گرم اگه تا اینجا خوندی
فلن