دوستان، همشهریان، یاران دیرینم ،سلام
یک تاپیک مختص جوک ، داستان طنز و ...
به امید روز های شاد
دوستان، همشهریان، یاران دیرینم ،سلام
یک تاپیک مختص جوک ، داستان طنز و ...
به امید روز های شاد
دوستان، همشهریان، یاران دیرینم سلام ***** کاشکی ایامتان بر عکس من باشد به کام
اتفاق ناگواری چونکه رخ داده برام ****** زندگی دیگر در این دنیا شده بر من حرام
روی من باشد سیه شرمنده ام در یک کلام
سوزشم از ماچ آن زنبور لا کردار نیست ***** زان نشیمن گز ویا زان عقرب جرار نیست
سوزشم از آتش کبریت یا سیگار نیست **** لاجرم آتش نشانی هم علاج کار نیست
درد من دردیست پنهانی که می سوزد مدام
چونکه می بینم شود اجناس هرروزه گران **** نرخ مرغ ونرخ گوشت و نرخ آب و نرخ نان
زیر خرج زندگی مانده است هر پیرو جوان ******* با چنین اوضاع و احوالی ولی در این زمان
دولت ما می دهد هردم به ارزانی پیام
چونکه می بینم اجاره رو به بالا می رود ***** با چنان نرخ صعودی تا ثریا می رود
طفل مستاجر همانجا یکدفعه وا می رود ***** موجر اما در عوض خوشحال و شیدا می رود
دوست دارم تا زنم فریاد روی پشت بام
چونکه می بینم به دریا یا که در صحرای لوت******** دم به دم با یک نسیم ساده ای در حد فوت
می کند هر لحظه در اینجا هواپیما سقوط ******* قیمت جان می شود هم قیمت کشک و قروت
جان سیصد تا مسافر می شود ناگه تمام
یک بخاری آن هم استاندارد،با رنگ سفید ******** اصغراز بازار دیشب با دو صد شادی خرید!
چون زدش کبریت، چشمانش دگر جایی ندید ******* همره لوله بخاری تا به اتمسفر پرید !
چونکه دیدم سوخت من هم سوختم با آن عوام
ای که می پرسی چرا آخر نمی خوانم کتاب ****** گرچه باشد حرف تو البته یک حرف حساب
یک سری امشب بیا با من به ایستگاه سراب ******** تا خودت گیری عزیز من سوالت را جواب
قیمتش بالا است آخر چون طلا و نقت خام
ایستگاه سراب : محلی برای خرید کتاب در مشهد
شاعر : مجید رحمانی
چاپ : مجله بچه مشد 89
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
من میترسم امسال شمارش آرای انتخابات طول بکشه بخاطر کرونا بخوره به اعلام نتایج کنکور خر تو خر بشه یهو محسن رضایی عمران تهران جنوب قبول بشه.
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
ازحکیمی پرسیدند:
ای حکیم تو را چه شده که سالهاست در این کنج عزلت گزیده ای؟
حکیم در پاسخی حکیمانه فرمودند:
فقط همین کنج آنتن میده
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
پیر مرده میره دکترو میگه:آقای دکتر من در 90 سالگی رفتم یه زن 20 ساله گرفتم
الانم داریم بچه دار میشیم...
دکتره میگه:بشییییین.. اذیتمون نکن.
پیرمرده میگه:بیا اینم جواب آزمایش.
دکتره میگه:بشین تا برات یه خاطره تعریف کنم
دکتره میگه..ما یه بار رفته بودیم جنگل شکار بارونم میومد..یدفه یه شیر پرید جلومون منم هول شدم بجای تفنگ چترو گرفتم سمتشو شلیک کردم شیره هم افتاد و مرد.
پیره مرده میگه بیخیییااال با چتر که نمیشه شیر بکشی حتما یکی دیگه زده....
دکتره میگه آفرین!!!!!
خب دیگه چه خبر
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
یه جوک نمی دونم چرا خیلی وقته تو ذهنم مونده
اولی: اگه وسط دریا یه کوسه بهت حمله کنه چی کار می کنی؟
دومی فکر کرد و آخرش گفت: خب از درخت بالا میرم!
اولی: درخت وسط دریا؟
دومی: بابا کوسه دنبالم کرده، مجبورم می فهمی مجبور!
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
میدونین چرا وقتی میمیریم یه راست نمیریم تو بهشت یا جهنم؟و یه مدت میمونیم تو برزخ؟
چون شرابای بهشت هنوز آماده نشده.ایح ایح ایحححححح
الان داشتم تو چت باکس اینو میذاشتم بعد این اومد تو ذهنم
من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)