اگر هوش انعطافپذیر است، شکست یعنی استراتژی غلط یا تلاش ناکافی یا نیاز به کسب مهارت بیشتر.
_http://forum.konkur.in/thread75731.html
_بخش منابع
_بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد
_بخش مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه
_بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم
_بخش چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم ( http://forum.konkur.in/thread75523.html)
_بخش نحوه تست زنی من برای آزمون های دوهفته یکبار
_بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی
_بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن
_بخش ...حرف وحدیث دیگران...
_بخش چجوری سد تراز های 5500 و 6000 و 7000 رو شکستم
_چگونگی تحلیل آزمونی که انجام میدادم = http://forum.konkur.in/thread75514.html#post1697779
_یادآوری مهم ترین عامل تعیین کننده ی کیفیت مطالعه
_http://forum.konkur.in/thread74408.html#post1653410 (درقالب یه تاپیک جدا هست که با کلیک روش تاپیکش رو میبینید)
_یکی از پیام هایی که خوندنش و انجامش باعث شد شرایط افتضاحم توی دروس عمومی بهتر بشه...لینک پیام = http://forum.konkur.in/thread64871-2.html#post1653756
_برای کنکوریها (۱): مراحل تحصیل پزشکی | نوشتههای امیرمحمد قربانی
_برای کنکوریها (۲): انتخاب رشته و پزشکی - علاقه، خستگی و بیانگیزگی، استعداد | امیرمحمد قربانی
_نامهای برای تو که میخواهی پزشک شوی | امیرمحمد قربانی
_http://forum.konkur.in/thread75279.html
توجه = مواردی رو که خواهید خواند فقط تجربیات شخصی و خاطرات منه....این برداشت رو نداشته باشید که چون اینا رو نوشتم همش رو قبول دارم و بهتون توصیه میکنم
منابع من :
اول بگم که دلیل زیاد بودن منابع برای هردرس اینه که من طی 3 سال به صورت تدریجی به منابعم اضافه کردم نه یک دفعه
ادبیات= موضوعی های نشرالگو(قرابت ودستورش)_خیلی سبز_میکروطلایی گاج
عربی= خیلی سبز_میکروطلایی گاج_مینی میکرو درک مطلب
دینی= جمع بندی خیلی سبز_آی کیو جامع گاج_ مینی میکرو طلایی آیات ونکات
زبان= جمع بندی خیلی سبز_مبتکران
ریاضی = نردبام خیلی سبز_میکرو گاج_ نشرالگو_ سه سطحی قلمچی
زیست = خیلی سبز_ میکروطلایی _ جمع بندی مهروماه_ جیبی های موضوعی خیلی سبز
فیزیک= خیلی سبز _ میکرو گاج
شیمی= خیلی سبز_مبتکران بهمن بازرگانی_ موج آزمون نشرالگو_ جمع بندی خیلی سبز
مخلفات = کتاب دوردنیا در 4 ساعت برای دروس عمومی _بسته ی چندکنکور خیلی سبز_ آزمونای ماز
+بیش از 50 دفتر و جزوه ی دست نویس ((جزوه ها براساس منابع های بالا و بعضی کتاب های نظام قدیم مثل ریاضی تخته سیاه و نکات آزمون های آزمایشی و آزمون های ماز نوشته شده اند))
عکسی از نصف جزوه ها ودفترهام
فایل پیوست 94559
معجزهی قلم
چرا اهمیت نوشتن از چیزی که فکر میکنید خیلی بیشتر است و چرا بیشتر افراد موفق همیشه یک دفتر یادداشت دارند؟ در این پادکست در مورد اهمیت نوشتن روی ذهن و زندگی شما صحبت میکنیم و یاد میگیرید چه چیزهایی در دفتر یادداشتهای افراد موفق نوشته میشود که نوشتن را برای آنها چنین ارزشمند کرده است.
https://sookhtejet.com/wp-content/up...Podcast_37.mp3
.....بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد......
1_عدم پیش بینی نتیجه کنکور براساس تراز آزمون های آزمایشی = توی یکی دوتا از آخرین آزمونام قبل از کنکور99 حدود هزار تا دوهزارتا افت تراز داشتم اما براساس تجربه ای که از سال قبلش داشتم سعی کردم توی یک هفته ی آخر کنکور خودم رو جمع وجور کنم
2_توجه بیشتر به مهارت های آزمون = توی کنکور98 به خاطر بی توجهی به این مورد شکست خوردم....برای کنکور 99 از همون اول ترتیب پاسخگویی دفترچه رو برای خودم طبق توانایی هام چیدم و یه سری تصمیمات برای تمرین بیشتره مهارت های آزمون دادن گرفتم مثلن آخر هرهفته ازخودم آزمون شبیه سازی شده میگرفتم.....اگه برای کنکور99 این مهارت هارو تمرین نکرده بودم با مشکلی که امسال سرجلسه برام پیش اومد خیلی راحت رتبه ام تا 2هزارتا بدتر میشد
3_ازدست ندادن استمرار مطالعه در دوران های ناامیدی = سال اول ودوم کنکورم توی بهمن واسفند و اردیبهشت وخرداد بدجوری به پوچی میرسیدم....افکار منفی باعث شد توی سال اول استمرار ونظم مطالعه ام بهم بریزه...ولی برای سال پشت کنکور با وجود این افکار و ناامیدی ها سعی کردم اشتباه رو دوباره تکرار نکنم و استمرار مطالعه رو حفظ کنم
4_توجه بیش ازحد به دیگران = سال اول خیلی به ترازهای بالاتر از خودم توجه میکردم....انگار بین خودم واونا یه سد غیرقابل شکست رو میدیدم به خاطر همین روی عملکرد خودم تمرکز نداشتم و توی آزمونای آزمایشی همش بین ترازهای 5800 و 6300 درجا میزدم....اما توی سال پشت کنکوریم روی عملکردخودم تمرکز داشتم و سعی کردم با شناخت بیشتر خودم پیشرفت کنم و تونستم ترازم رو به 7600 هم برسونم
5_اهمال کاری در تست زدن = برای کنکور98 تعداد تستام کم بود و همش به خاطر اینکه از غلط زدن تست ها توی خونه ناامید میشدم همش سعی میکردم به جای تست زدن برم سراغ مطالعه.....برای کنکور99 درکنار مطالعه به تعدادتست ها هم توجه بیشتری کردم....تست هایی که غلط میزدم رو رها نمیکردم و روی رفع اشکال خیلی بیشتر حساس شدم
6_ازبین بردن توهم بی علاقه گی = فک میکردم از دروسی مثل شیمی و ریاضی متنفرم به خاطرهمین موقع خوندشون به ذهنم تلقین میشد که هیچی از این درسا نمیفهمم...سال اول میانگین درصدام توی هردوتای این درسا به زور به 30 میرسید.....سال پشت کنکور رو با خوندن همین درسایی که ازشون متنفر بودم استارت زدم....این پیش فرض متنفربودن رو کنار گذاشتم و سعی کردم مفاهیم پایه و اولیه رو درست متوجه بشم....کم کم که داشتم توی این دروس پیشرفت میکردم متوجه شدم واقعن به هردوتاش علاقه دارم....بعداز یه مدت حتی ریاضی رو از زیست هم بیشتر دوست داشتم و از شیمی هم خیلی لذت میبردم.....با کنار رفتن همین تلقین ها و افکار تونستم میانگین درصد ریاضیم رو به 80 برسونم....توی کنکور 99 هم درصدای ریاضی شیمی نجاتم دادن
7_مشخص کردن کیفیت مطالعه برای آزمون های دوهفته یکبار = درسال اول توجه ام فقط روی این بود که امروز روهم بالای 7 ساعت درس بخونم....این که قراره امروز کدوم مباحث و بخش ها رو بخونم یا تست بزنم از قبل برام مشخص نبود .....اما برای کنکور99 توی بازه ی 2 هفته تا آزمون بعدی برای هرروز مشخص میکردم برای هردرس باید چه کاری انجام بشه ....قراره کدوم مبحث خونده بشه یا مروربشه.....کدوم درس رو باید توی کدوم روز به کجا برسونم
8_تبدیل مطالعه ازروی اجبار به مطالعه از روی علاقه = قبلن موقع درس خوندن حس میکردم توی قفس گیرکردم و همش دنبال راه فرار میگشتم....سال آخر تصمیم گرفتم این تلقین هارو کم کنم و از مطالعه و پیشرفت گام به گام لذت ببرم...هرچه قدر به خودمون تلقین کنیم که از کنکور و درس خوندن متنفریم همون قدرهم ذهنمون از درس فراری میشه و نمیتونیم روی کارمون تمرکز داشته باشیم
9_کم خوابی اشتباه...خواب کافی = همونطور که توی بخش سرگذشت قسمت سال دوازدهم خوندید یکی از تغییراتی که برای کنکور99 ایجاد کردم کیفیت و مدت خوابم بود...اگه خواب کافی نباشه مطالعه بازدهی مناسبی نخواهد داشت
10_تحلیل آزمون دقیق تر = برای تحلیل آزمون لازم نیست غلط هاتون رو حفظ کنید...باید از آزمون هایی که میدید یه شناختی از خودتون پیدا کنید...توی کدوم مباحث ضعف دارید اونا رو مشخص کنید و به حال خودشون رها نکنیدشون بلکه برای رفع کردنشون برنامه بریزید...مثلن اگه طبق آزمونایی که میدید توی تست های قرابت مشکل دارید سعی کنید هرشب 10 تا تست قرابت بزنید ...از تحلیل آزمون برای چیدن استراتژی هاتون استفاده کنید
11_قطع یا کم کردن ارتباط با افرادی که فرکانس منفی میفرستن
12_ورزش کردن و داشتن یه برنامه ورزشی مستمر وسبک
13_جدی گرفتن چندماه آخر کنکور و دوران جمع بندی ...کنترل ناامیدی و عدم کم کاری در این دوران
.....مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه.....
هرچه قدرهم درس بخونید ولی این مورد رو جدی نگیرید نتیجه دلخواه نسیبتون نخواهد شد.
کنکور یه آزمون تستی با محدودیت زمانی هست نه یه آزمون تشریحی یا شفاهی با زمان زیاد پس برای اینکه به اندازه دانسته هاتون نتیجه بگیرید لازمه مهارت آزمون دادن و مهارت های تست زدن رو تقویت کنید.
باید بتونید مهارت هایی مثل کنترل زمان و روحیه و افکارتون رو سرجلسه به دست بگیرید تا بهترین عملکرد خودتون رو داشته باشید.
برای پیشرفت توی این مهارت ها بهترین کار زیاد کارکردن آزمونای شبیه سازی شده هست...هرچه قدرهم درمورد این موارد توضیح داده بشه هیچ کمکی بهتون نخواهد کرد ...اینا رو باید درعمل و با چالش کشیدن خودتون بدست بیارید.
توی آزمونای شبیه سازی شدتون وقتی زمان کم میارید بشینید فکر کنید دلیلش چی هست ؟ شاید به خاطر اینه که سعی کردید به بعضی از سوالات به هرقیمتی جواب بدین و نتوستین خودتون رو راضی کنید که اون سوال رو رد کنید...بزارید یه خاطره از همین کنکور99 بگم : وقتی صفحه اول سوالای ریاضی رو دیدم بیشتر سوالت رو زمان بر و یه جورایی غیرقابل حل دیدم به خاطرهمین اول رفتم سراغ صفحه های بعدی...اگه این کار رو نمیکردم درصد 67 ریاضی میشد 40 چون اصلن وقت نمیکردم به سوالات راحت تر برسم.
وقتی سوال های آزمون سخت هستن سعی نکنید به هرقیمتی به سوالات جواب بدین...اول یه نگاه کلی به سوالات بندازید تا سوالات راحت تر رو ازدست ندین...نباید به خاطر کم اوردن زمان به سوالات متوسط و آسون پشت پا بزنید.
ازدست دادن روحیه سرجلسه آزمون موردی هست که خودم همیشه تجربه اش میکردم به خاطر همین راه حلی براش ندارم...من سعی میکردم کنترلش کنم...با حل کردن سوالات راحت تر روحیه باختم رو برمیگردوندم و دوباره به سوالات چالشی برمیگشتم.
خلاصه آزمون زیاد بزنید و تعداد تست هاتون رو بالا نگه دارید این دومورد توی قوی کردن مهارت های آزمون دادن خیلی بهتون کمک میکنه.
تست هایی مثل تست های شمارشی رو اگه قبلن زیاد کار نکرده باشید سرجلسه بدجوری ازتون زمان میگیره.
همیشه الویت هاتون رو توی شرایط مختلف مشخص کنید...اگه فلان جور شد باید اول چیکار کنم...مثلن من وقتی چندتا از آزمونای توی خونه رو خراب کردم فهمیدم توی شرایطی که آخر آزمون همچی بهم ریخته باید شیمی رو نسبت به فیزیک درالویت قرار بدم...اگه توی عمومی ها وقت کم آوردین باید چیکار کنید تا توی زمان باقی مونده بیشترین منفعت رو به دست بیارید...خلاصه استراتژی های مختلف رو توی یه دفتر یا برگه برای خودتون بنویسید.
یه کاری هم که به من خیلی کمک کردن مشخص کردن پارت بندی زمان برای آزمون هام بود...همیشه چه برای کنکور و چه برای آزمونای آزمایشی توی یه برگه مینوشتم که فلان ساعت باید توی کدوم درس باشم ...بذارید اون تایم بندی خودم رو براتون بنویسم :
8 تا 8:15 = زبان
8:15 تا 8:30 = ادبیات (تست های تاریخ ادبیات + آرایه + قرابت)
8:30 تا 8:50 = عربی
8:50 تا 9:05 = دینی (البته بیشتر وقت ها ساعت 9 تموم میشد)
9:05 تا 9:15 = ادبیات (تست های لغت و زبان فارسی )
9:15 تا 10:05 = ریاضی
10:05 تا 10:50 = زیست
10:50 تا 11:35 = شیمی
11:35 تا 12:10 = فیزیک
خب ترتیب پاسخگویی من هم همینطوری بود که دیدید...توی عمومی ها با درسی که نقطه قوتم بود شروع میکردم و ادبیات رو توی دوتا پارت به صورت موضوعی میزدم و عربی رو بخش درک مطلبش رو آخراز بقیه سوالات عربی جواب میدادم...این ترتیب پاسخگویی توی عمومی ها توی آزمونای آزمایشی خیلی خیلی باعث پیشرفتم شد...
بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم
نمیدونم چرا بیشتر بچه ها از این بخش انتظارات عجیب غریبی دارن...درس خوندن اونقدرهم که فکر میکنید لازم نیست پیچیده باشه...مهم تراز همه داشتن استمرار در مطالعه هست.
من هررزو به طور متوسط 3تا درس اختصاصی و 2 یا3 تا هم عمومی میخوندم.
ادبیات= موضوعی میخوندم...بخش آرایه ها رو جدا جزوه نویسی کردم و بعدش فقط یه نگاه به جزوه هام مینداختم و فقط تست میزدم...بخش زبان فارسی هم همینطور...برای تاریخ ادبیات رمز گذاری کرده بودم هرچند توی کنکور به دردم نخورد چون تیپ سوال تاریخ ادبیات عوض شده بود...برای قرابت هم هرشب حدود 10 تا تست میزدم...لغت املا رو هم کمتر تست میزدم و بیشتر مرور میکردمشون...ادبیات درسی هست که حتی اگه دانشش رو داشته باشین درصد گرفتن و تستی کارکردنش سخته پس حواستون باشه توی این درس زیاد ازخودتون آزمون های زمان دار بگیرید
درکل میشه گفت ادبیات درسی مهارت محور هست درنتیجه زیاد خوندن درسنامه ها کمک زیادی نخواهد کرد و سهم تست و تمرین باید غالب بر خوندن درسنامه باشه
عربی= درسی هست که باید لایه به لایه جلو برید...بخش ترجمه و فعل های عربی و پیدا کردن فاعل و مفعول خیلی مهم هستن...برای ترجمه مستمر تست میزدم...با فعل ها بدجوری مشکل داشتم ولی با شروع یادگیری از صفر و جزوه نویسی بیشتر مشکلات حل شد...برای درک مطلب هرروز یکی رو کارمیکردم...برای کنکور98 تعداد تست های عربیم خیلی کم بود ولی برای کنکور99 جبران کردم و تعداد تست هام رو بیشتر کردم...نکات مهم وغلط های مکررم رو یادداشت میکردم و برای آزمونا مرورشون میکردم...این درس روهم میشه گفت موضوعی خوندم...ترتیب پاسخگوییم توی آزمونا برای عربی اینطوری بود : ترجمه_تحلیل صرفی_قواعد_درک مطلب
شاید عامل مهمی که باعث پیشرفتم توی این درس شد این نکته بود که سعی کردم اشکالات و ابهاماتی که از همون پایه و موضوعات مقدماتی داشتم رو شناسایی و برطرف کنم که باعث شکل گیری قدم های محکم و اولیه برای پیشرفت توی عربی شد
دینی= رابطه ی خوبی با این درس وتست هاش نداشتم...زیادهم نمیخوندمش و معمولن درصدام کم میشد...آیات رو زیاد مرور کردم و خلاصه های درسنامه ها رو نگاه مینداختم...تعداد تست هام توی این درس کم بود...رمز موفقیت توی دینی یادآوری ریز به ریز آیات و حدیث هاست و تسلط هرچه بیشتر روی متن کتاب درسی
یه نکته ی خیلی مهمی که توی خوندن دینی وجود داره تیترهای کتاب درسی هست... اینکه بدونید کدوم مثال ها و کدوم آیه و کدوم پاراگراف مربوط به کدوم تیتر هست خیلی مهمه و با رعایت همین نکته میشه خیلی از تست ها رو توی این درس به درستی جواب داد
زبان= چون کلاس رفته بودم دامنه لغاتم خوب بود...فقط بخش گرامر و ریدینگ رو کارمیکردم...توی آزمونای آزمایشی درصدام بالا بود نمیدونم چرا توی هردوتا کنکور زبان رو خراب کردم....برای ریدینگ تست زمان دار کارمیکردم ...برای گرامر جزوه نوشتم و مهمترین نکات رو توش یادداشت کردم و با مرور کردنشون میرفتم سراغ تست
بالا بردن دامنه لغات شاید مهم ترین وظیفه ی شما توی این درس باشه
برای عمومی ها حتمن کتاب دوردنیا گاج رو بخرید و سوالای عمومی کنکورای هنر وزبان وانسانی وریاضی رو ازخودتون با درنظرگرفتن زمان آزمون بگیرید البته این کار برای بعداز عید یا اواخر زمستونه
ریاضی= چی بگم والا...نزدیک 500 صفحه جزوه نوشتم....تست های مهم و خط فکری هام و رفع اشکال هام و بعضی از بخش های درسنامه ها به همراه مثال هاش رو توی دفتر مینوشتم و با مرور کردنشون سریع به تسلط قبلی برمیگشتم و بقیه زمان رو به حل تست بیشتر میگذروندم ...انقدر سوتی ها و اشتباهات مکررم رو یادداشت کرده بودم که دیگه تعداد غلط هام خیلی کم شد...
یه نکته مهم توی این درس اینکه شما توی چندتا مبحث نقطه ی قوت داشته باشید و یسری ستون هایی رو برای خودتون ایجاد کنید... این نقاط قوت درکنار مهارت آزمون دادن میتونن کمکتون کنن که درهر شرایطی قادر باشید حداقل یک نتیجه متوسط رو بگیرید...مطمعنن هرچقدر تمرین و تست بیشتری داشته باشین این نتیجه متوسط به خوب و عالی تبدیل خواهد شد
زیست= بازهم جزوه نویسی...بیشتراز10 تا دفتر پرکردم....دفترها پربود از اشتباهات رایج و رفع اشکال ها و نکات مهم و دسته بندی های خودم...زیست رو هرروز توی برنامه ام داشتم...برای مرور سعی میکردم به جای مطالعه برم سراغ تست زدن و ازطریق تست های ترکیبی نکات رو مرور میکردم...تست تکراری زیاد زدم...تست شمارشی زیاد کارکردم...شکل های کتاب رو زیاد مرور و تحلیل میکردم...توی ماه آخرکنکور هم فقط دفترهای خودم رو خوندم...معمولن اول متن کتاب رو میخوندم و هرجاش که برام نامفهوم بود به درسنامه های کتاب تست ها رجوع میکردم و خط فکری ای که به دست میاوردم رو توی دفتر یادداشت میکردم.
من درسنامه ها روهم چک میکردم و میخوندم مخصوصن وقتی یک بخشی از کتاب درسی برام مبهم بود میرفتم سراغ درسنامه ها تا مطلب برام روشن تر بشه
توی زیست برای فهمیدن و جا افتادن مطلب و شکل گیری یک مفهوم و تصویر کلی لازمه که کتاب و درسنامه خونده و آنالیز بشن ولی این درسنامه خوندن نباید بیش ازحد وسواسی بشه و باعث بشه وقتی برای تست زدن نمونه
توی زیست تا وقتی تست زیاد کار نشه اون قدرت تحلیل و سرعت عمل توی یادآوری و ترکیب مطالب حاصل نمیشه
درسنامه رو بخون و بخش هایی که برات مهم ترن رو علامت دار کن و یا برداشت های ذهنی خودت رو یادداشت کن و دفعه ی بعد اگه خواستی دوباره دسنامه رو بخونی بخش های علامت دار رو با تمرکز بیش تر و بقیه بخش ها رو روزنامه وار مطالعه کن تا وقت کمتری ازت بگیره
فیزیک= حرفی برای گفتن ندارم...اول مفاهیم رو درست درک کنید و تا میتونید تست بزنید...توی این درس خیلی از یادگیری ها توی همون تست زدن اتفاق میفته...
علامت دارکردن تست ها توی این درس بشدت توصیه میشه... در زمان های مرور یا دوران جمع بندی یکی از بهترین کارها برای فیزیک رفتن سراغ تست های علامت داری هست که هرشخص برای خودش مشخص کرده
شیمی= درک صحیح پیدا کردن نسبت به مباحث توی این درس حیاتی هست یه درسنامه یا معلم خوب داشتن ضروریه...حتمن برای پاسخگویی به سوالات مفهومی و مسایل شیمی شما باید درک درستی از موضوع داشته باشید...تا میتونید این درس رو مفهومی بخونید و اگه جایی رو لنگ زدید یا درست متوجه نشدید بی خیالش نشید...برای اینکه بتونید ازپس مسایل بربیاد تنها راهش تست وتمرین زیاده...حتمن اول استوکیومتری رو خیلی خوب درک کنید و زیاد تمرینش کنید...من خودم وقتی به اوج درک و فهم نسبت به یه مثال یا مسعله پیدا میکردم صورت سوال رو توی دفتر یادداشت میکردم و زیرش کل تحلیل ها و درکم رو از سوال و روش حلش مینوشتم ...یه چیزی تو مایه های دفترچه راهنما برای خودم درست کرده بودم.
مرور
بحث مرور کردن بسته به روش هرشخص میتونه متفاوت باشه مثلن بعضی افراد خلاصه نویسی یا جزوه نویسی انجام میدن که دراینصورت الویت اول برای مرور به نوشته هاشون داده میشه بعضی افراد تست های زده رو نشان دار میکنن که برای این دسته هم الویت میتونه مرور تست های نشان دار باشه و خیلی حالات دیگه
درکل بنظرم توی فرایند انجام مرور بهتره این موارد رعایت بشن :
_گرفتن آزمونک های تستی متنوع و آنالیز کردنش برای پی بردن به سطح تسلط به بخش های مختلف
_مرور رفع اشکال های انجام شده ی گذشته (تست های نشان دار یا جزوه های نوشته شده)
_مرور بخش هایی از کتاب درسی یا درسنامه که براساس نتیجه آزمونک حس میکنیم فراموش شده + تورق سریع بخش های دیگه
_شبیه سازی کردن جلسه ی آزمون از طریق آزمون های آزمایشی سال قبل
من برای اغلب دروس همین روند رو موقع مرور کردن انجام میدادم حالا ممکنه برای بعضی دروس یک مرحله پررنگ تر انجام میشد....مثلن برای دینی مرحله ی مرور بخش های فراموش شده پررنگ تر بود یا برای ریاضی بخش مرور رفع اشکال ها که این مورد هم توی هرشخص متغیره
اشتباهات ما در مدیریت زمان برنامه های روزانه :
_
کمتر خوابیدن =
باید یادبگیریم که چگونه زمان خود را مدیریت کنیم و تایم های پرتی رو به حداقل برسونیم نه اینکه ازطریق کم خوابی زمانی را که نمیتوانیم مدیرت کنیم افزایش دهیم
_
ننوشتن لیست کارها =
نوشتن روی کاغذ درگیری ذهنی را ازبین می برد همچنین به خواب بهتر کمک می کند.
_
نوشتن لیست های بلندبالا و یادداشت کردن هرکار کوچک =
اگر کاری کمتر از 5 دقیقه وقت میگیرد همان لحظه آن را انجام بدهیم مگر اینکه باید درزمان دیگری انجام شود
_
استفاده از ابزارهای متعدد
_
مالتی تسکلینگ انجام دهمیم =
یعنی چندکار رو همزمان باهم انجام بدیم که باعث میشه بیست تا چهل درصد افت کارایی صورت بگیره
_
مدیریت همه ی لحظات =
استهلاک قدرت کنترل ... مهم ترین اصل در نظم و کنترل این هست که ما لحظات وزمان هایی رو برای بی نظمی درنظر بگیریم.
_
کمال طلبی=
روبه روی دقت وکمال طلبی , واقع گرایی است نه بی دقتی.....پذیرفتن اینکه ممکن است درصدی خطا داشته باشیم.
_
کارکردن پیوسته واستراحت نکردن
_
وسواس
_
ضعف در مدیریت توجه ( در بخش کیفیت مطالعه توضیح داده شد)
.....چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم.....
اول برنامه بودجه بندی آزمون رو میذاشتم جلوم...یه برگه آچهار رو به چهار قسمت تقسیم میکردم هرکدوم برای یه درس اختصاصی...برای هرکدوم از برگه ها روزای یک هفته رو مینوشتم از شنبه تا جمعه...بعد مشخص میکردم قراره برای هرکدوم از دروس توی هرروز کدوم بخش هارو بخونم...مثلن فک کنید دوهفته ی دیگه برای زیست آزمون دارم و بودجه بندی آزمون از فصل تبادلات گازی و گردش مواد هست (ازاونجایی که زیست توی برنامه هرروزم بود توی برگه مخصوص زیست همه ی روزای هفته رو مینویسم) :
شنبه = تبادلات گازی گفتار 1و2 ازروی متن کتاب خوانده شود + تست
یک شنبه= تست از خوانده های دیروز + مرور نکات جزوه + خوندن گفتار3 از روی کتاب
دوشنبه = تست از قسمت های خوانده شده + خوندن گفتار1 گردش مواد
سه شنبه= مرور نکات جزوه + خوندن گفتار 1 گردش مواد
چهارشنبه= تست از گفتار1 گردش مواد+ تست از فصل تبادلات گازی+ خوندن گفتار2 گردش مواد
پنجشنبه = تست از گفتار1و2 گردش مواد + خوندن گفتار3 گردش مواد
جمعه = مرور نکات جزوه فصل های تبادلات گازی و گردش مواد
حالا برای هفته دوم
شنبه = خوندن گفتار4 گردش مواد + تست
یکشنبه= مرور و تست فصل گردش مواد
دوشنبه= مرور و تست فصل تبادلات گازی
سه شنبه= تست ترکیبی از دوفصل+مرور جزوه
چهارشنبه= مرور بخش های جانوری و فراموش شده
پنجشنبه = آزمون شبیه سازی شده
این یک مثال از نحوه برنامه ریزی آزمونای دوهفته یکبارم بود....تقریبن برای همه دروس تا دوشنبه ی هفته دوم خوندن ویادگیری رو تموم میکردم و حدود دو روز برای مرور وقت میذاشتم و روز آخر رو هم درقالب یه آزمون شبیه سازی شده به اتمام میرسوندم.
رسیدن به یک ساعت مطالعه دو رقمی شاید کار سختی نباشه، اما سوال اینجاست که تا چند روز کار سختی نیست؟ یک روز؟ یک هفته؟ یک ماه؟ شما چند روز می تونید یک نمایش درسی دو رقمی اجرا بکنید؟ مسئله اینجاست که شما هرچقدر بتونید تعداد روز های بیشتری یک نمایش درسی دو رقمی اجرا بکنید به همون نسبت شانس موفقیت بیشتری هم در کنکور دارید، دقت کنید ما هم در مورد ساعت مطالعه زیاد صحبت می کنیم و هم دوام و پایداری در واقع یک ساعت مطالعه بالای بی دوام بی فایده هست، همونطور که یک ساعت مطالعه کم با دوام هم بی فایده هست
کلید رسیدن به ساعت مطالعه دو رقمی مدیریت صحیح زمانه و اینکه چه قدر درست از وقتمون استفاده می کنیم، همه کنکوری ها ۲۴ ساعت در طول یک روز در اختیار دارن و اگه دوستتون داره ده ساعت درس می خونه و شما هنوز به ده ساعت نرسیدید دلیلش این نیست که اون وقت بیشتری نسبت به شما در اختیار داره بلکه دلیلش اینه که اون از همون میزان زمان مساوی با شما که در اختیار داره درست استفاده می کنه، بنابراین شما هم باید یاد بگیرید از وقتتون و از زمانتون درست استفاده بکنید و همچنین کارهای غیر درسیتون رو خوب بتونید مدیریت بکنید
کلید رسیدن به یک ساعت مطالعه دو رقمی با دوام هم شاید فکر کنید فقط انگیزه هست! ولی به نظر من اینطوری نیست بلکه انرژی جسمی هست، کسی که انرژی جسمی به اندازه کافی نداره نمیتونه ده ساعت مستمر مطالعه کنه و درس بخونه، بنابراین باید برای بالا بردن سطح انرژی جسمی خودمون هم سوخت و ساز بدنمون رو بالاتر ببریم
بنابراین باید با هم بشینیم و اولا در مورد مدیریت زمانمون خوب فکرکنیم و اینکه چطوری زمانمون رو صحیح و درست مدیریت بکنیم تا به ساعت مطالعه دو رقمی برسیم و همچنین چیکار بکنیم که این ساعت مطالعه دو رقمی ما با ثبات و پایدار باشه؟
........نحوه تست زنی من برای آزمون های دوهفته یکبار........
بارها شده از خیلی از بچه ها این سوال رو شنیدم که میگن چجوری وقتی فقط 2 هفته تا آزمون وقت داریم و مثلن یه مبحثی 300 تا تست داره اون همه تست رو برسونیم.... توی این بخش قراره کاری که خودم دراین شرایط انجام میدادم رو توضیح بدم
خب بی مقدمه برم سراغ یه توضیح کلی
فرض کنیم قراره از مبحث گردش مواد توی آزمون سوال بیاد و من توی کتاب تست حدود 300 تا تست دارم
اولن بگم که 300 تست برای یک آزمون همش رو نمیزدم....مثلن بعضی اوقات زوج هاش رو میزدم و بعداز زدن تست بغل سوال بین سطح a وb و c یکی رو یادداشت میکردم تا دفعه ی بعدی حواسم باشه قبلن کدوم تست های مبحث گردش مواد رو جواب دادم و با توجه به نزده هام و زده های سطح بندی شده ام (به عنوان تست تکراری) برنامه ریزی کنم
سطحa سوالایی بود که فک میکردم برام راحت بوده و به عنوان تست تکراری ای که میتونه سرعت تست زنیم رو بالا ببره استفاده میکردم
سطح b سوالایی که حس میکردم قراره دفعات بعدی هم نیاز به مرور دقیق داشته باشه و قراره چندین بار غلط بزنمش تا دستم بیاد
سطح c هم که سوالای چالشی و زمان گیر بودن تا چشم بهشون عادت کنه و سرجلسه آزمون وکنکور بتونم این مدل سوالات رو درصورت لزوم رد کنم
پس اگه توی آزمون اولم از مبحث گردش مواد 300 تا تست داشتم حدود 100 یا 150 تاش رو زدم و زده هام سطح بندیشون هم کردم + رفع اشکال و تحلیل
البته این روهم درنظر داشته باشید که اگه قراره از 300 تا تست 100 تاش رو بزنید باید پراکندگی انتخاب هاتون رو رعایت کنید یعنی ورندارید از تست شماره 1 تا 100 رو بزنید بلکه بیاید از تست 1 تا 300 به صورت پراکنده 100 تست رو بزنید تا بخش های مختلف تاحدودی پوشش داده بشه .
حالا برای آزمون بعدی که از مبحث گوارش هست به عنوان مرور از سطح بندی شده هام چندتا تست تکراری میزنم بعدش میرم سراغ نزده هام و اونا روهم سطح بندی و رفع اشکال میکنم
درضمن پیشنهاد میکنم برنامه تست زنی تون جوری باشه که مستمر و روزانه تکرار بشه تا مطالب به خوبی توی ذهنتون مرور وتکرار بشه نه اینکه یه دفعه وردارید توی یک روز یه عالمه تست بزنید و روزای دیگه هیچی....انجام دادن تکراره مستمر مهم ترین رمز موفقیت توی کنکوره.
یه توصیه ی دیگه هم اینکه تست زنی ودرسنامه خوندن رو از هم جدا نکنید و برنامه تون رو جوری پیش نبرید که چندروز پشت سرهم فقط مشغول درسنامه خوندن باشید...فرایند یادگیری درسنامه رو همراه و موازی با حل تمرین وتسته یادگیری پیش ببرید و این ذهنیت رو کنار بذارید که اول باید کاملن همه ی درسنامه ها رو بخونم بعدش اگه وقت شد برم سراغ تست اینکار درست نیست....یادگیری اصلی زمانی رخ میده که شما درگیر حل سوال میشید و اشتباه میکنید....وقتی همراه درسنامه خوندن تست های یادگیری حل میکنید و توی حل تست اشتباه میکنید یعنی مراحل یادگیری تون درحال پیشرفته و این رفع اشکال های اولیه باعث میشه تسلط های پایه ای تون شکل بگیرن .
اگه اغلب اوقات فقط درسنامه بخونید تنها چیزی که بدست میارین توهم یادگیری هست...چون یادگیری تون رو بخوبی با حل تمرین وتست به چالش نکشیدید فکر میکنین مطلب رو خیلی عالی یادگرفتید اما وقتی توی آزمون شرکت میکنید تعداد غلط هاتون بالا میره و حسابی هم وقت کم میارید.
..........بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی..........
یک کلام ...توی این دوران تا میتونید ازطریق تست زدن دروس رو دوره کنید.
بدترین کار توی دوران جمع بندی داشتن تعداد تست پایین و بالاتر بردن درسنامه خوانی هست.
سعی کنید تست هاتون رو زمان دار بزنید و تعداد آزمونای شبیه سازی شدتون رو بیشتر کنید.
توی مرور کردن وسواس نداشته باشین...مثلن برای زیست نیاید 3 ساعت بشینید فقط درسنامه و متن کتاب بخونید و دیگه وقت برای تست زدن نداشته باشید بلکه اول یه آزمونک تستی از بخش هایی که قراره مرور کنید از خودتون بگیرید بعدش نتیجه آزمون رو تحلیل کنید و بعدازاون روی بخش هایی که به مرور بیشتری نیاز داره تمرکز کنید و بقیه قسمت هارو یه دوره ی سبک انجام بدید.
توی این دوران آدم به خودش تلقین میکنه که همه چیز رویادش رفته....پس هرچه قدر هم که بیفته روی درسنامه خوندن این سراب رفع نمیشه...به جاش ازطریق آزمون های جامعی که ازخودتون میگیرید قسمت هایی که واقعن به مرور جدی نیاز دارن رو شناسایی کنید و اون قسمت ها رو در الویت قرار بدین.
نقاط ضعف وقوت خودتون رو به خوبی بشناسید تا بتونید برای موقعیت های مختلف استراتژی مناسب بچینید...افکار واعتماد به نفس خودتون رو کنترل کنید نه بزارید پایین بیاد نه بیش ازحد بالا بره...اگه قبلن رفع اشکال هاتون رو جایی یادداشت کردید زیاد مرورشون کنید...مهارت های آزمون دادنتون رو حسابی تقویت کنید...حسرت گذشته رو نخورید و استرس آینده رو نداشته باشید اینا بدجوری بازده تون رو پایین میارن...سعی کنید از هر مدل و سطحی از سوالا آزمون از خودتون بگیرید و برای هر شرایطی آمادگی داشته باشید.
یکی از مهم ترین مشکلاتی که در بحث نتیجه خوب برای آزمون های آزمایشی وجود داره اینکه داوطلب در خانه خوب درس میخونه و حتی درصد های خیلی خوبی کسب می کند! به طوری که اگه همون درصد ها رو سر جلسه آزمون هم به دست بیاورد نتیجه بسیار عالی ای کسب می کند،اما در بسیاری از اوقات این اتفاق نمی افته،یعنی به طور مثال شما در خانه تست می زنید و مثلا درصد ۸۰ کسب می کنید ولی سر جلسه آزمون به درصد ۳۵ می رسید،آیا تا به حال به این موضوع فکر کردید که دلیل این اتفاق چیه؟
حالا این سوال مطرح می شود که چرا من باید با این درصد بالا در خانه سر جلسه آزمون درصدم کمتر از نصف شود؟ آیا مشکلی وجود دارد؟ آیا سوالات آزمون غیر استاندارد است؟ یا روش درس خواندن من مشکل دارد؟
اگه بخوام کاری رو که در حل شدن این مشکل به من کمک کرد رو بگم چیزی نیست به جز شبیه سازی آزمون... هر چقدر شرایط آزمون را در خانه بهتر شبیه سازی کنید نتیجه شما در خانه به نتیجه شما در آزمون شبیه تر خواهد شد
شبیه سازی بیشتر= نتایج مشابه تر
استرتژی حذف (اغلب از اواخر اسفند توصیه میشود)
این حذف کردنه باید براساس چه معیارهایی باشه؟
اصلن قراره حذف کنیم که چه شود؟ منطق این استراتژی بنظرتون چیه؟
آیا استراتژی حذف کردن نیاز به نکات تکیملی ای برای جواب دادن داره؟
یک سری از مهم ترین معیارهایی که خود من توی دوران کنکور برای تصمیم گیری برای حذف ، درنظر میگرفتم اینا بودن:
_عملکردم براساس تحلیل آزمون های گذشته
_مشخص کردن نقطه قوت و ضعف در مباحث و فصل های مختلف
_درجه اهمیت فصل ها و سهم اون مبحث در کنکورای گذشته
_آیا اون فصل در زنجیر ارتباطی زیادی با بقیه فصول قرار داره یا فصلی تقریبن مستقله (ازنظر قابلیت حل تست هاش و ترکیبی بودن)
_درجه سختی و مقدار زمان و انرژی لازم برای مسلط شدن
_برسی میزان یادگیری (اگه حتی فصلی خیلی حجیم و سخته اما من خوب یادگرفتمش نباید بخاطر بهونه هایی مثل زمان بر بودن حذف بشه)
_برسی مقدار زمان حدودی ای که مبحث نیاز داره تا بهش مسلط بشم
خب ، حالا بنظرتون این حذف کردنه منطقش چیه ؟
اونایی که پشت کنکوری هستن و تجربه نشستن سرجلسه کنکور رو دارن میفهمن چی میخوام بگم ، من دانش آموزی هستم که همه ی فصل ها و مباحث رو بصورت سطحی خوندم و فقط بعضی مباحث رو تونستم به تسلط برسونم ، حالا سرجلسه کنکور نشستم و سوالات جلوم هستن... میشه گفت حدود 100 درصد مباحث رو خوندم ولی موقع حل سوالات یا اصلن متوجه منظور سوال نمیشم یا راه حلی به ذهنم نمیرسه یا دربهترین حالت بین دو سه تا گزینه گیر میفتم ... درنتیجه زمان رو ازدست میدم روحیه ام بهم میریزه و حتی نمیرسم صورت سوال تست هایی که بهشون مسلط هستم رو بخونم
سطحی خوندن همه چیز و تثبیت نکردنشون باعث توهم یادگیری و بالارفتن تعداد غلط ها سرجلسه میشه
پس بنظر من ما بعضی مباحث و فصول رو حذف میکنیم تا بتونیم روی بقیه بخوبی متمرکز بشیم و کانون توجه رو کنترل کنیم و با تسلط پیدا کردن، ازشون بازخورد مناسبی دریافت کنیم..
درنتیجه اگه فکر میکنی با حذف یک سری چیزها فرصت اهمال کاری برات مهیا میشه سخت دراشتباهی ، باید بجای پخش کردن انرژی ، متمرکزتر و برنامه ریزی شده تر پیش بری.
خب حالا من اومدم استراتژی حذف رو به درستی انجام دادم ، حالا چه نکات تکمیلی ای وجود دارن که تضمین کننده بازخورد گرقتن هستن؟
یه مدل فکروخیال میاد سراغ آدم که "بقیه همه چیز رو خوندن ، معلومه من با ناقص خوندن نمیتونم بهتر از اونا باشم" ... باید به این طرز فکر یه "زرششششک" گفت
.... بطور کلی ، و مخصوصن زمانی که درجه کلی آزمونی سخت هست فقط اون هایی نتیجه میگیرن که بتونن سرجلسه استرس و احساساتشون رو کنترل کنن ... فکر میکنید چند نفر بودن که باوجود داشتن حذفیات اما با رعایت مهارت آزمون تونستن نتایج عالی ای بگیرن؟؟؟
لطفن مهارت آزمون دادن و توانایی کنترل استرس رو بخوبی تمرین کن ، اگه این نکته رو رعایت نکنی سرجلسه که ببینی چندین سوال رو بلد نیستی و خالی گذاشتی با خاک یکسان خواهی شد.
....بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن....
مطمعن هستم همگی این آیه رو دیدید که میگه : وقتی گناهکاران میمرن به خدا میگن مارو به دنیا برگردن تا کارهامون رو جبران کنیم ولی خدا درجوابشون میگه حتی اگه دوباره برگردید همون کارهای گذشته رو انجام خواهید داد...
پشت کنکور ماندن سختی های خاص خودش را دارد،هر لحظه باید با فکر تکرار شکست پارسال برای موفقیت خود تلاش کنید و به نوعی شاید خیلی ها نا امیدانه تلاش بکنند،اما قرار نیست امسال شبیه سال قبل باشد اگر شما یک انسان دیگر باشید،اگر شما متفاوت شوید و متفاوت درس بخوانید چرا باید رتبه مشابه یا حتی بدتر از پارسال کسب کنید؟ هر کسی که رتبه امسالش با پارسال تفاوتی ندارد یعنی خودش هم با پارسال تفاوتی ندارد! اگر شما فرق کنید رتبه شما هم فرق می کند،این کلید اصلی موفقیت پشت کنکوری هاست
هرساله خیلی از بچه ها تصمیم میگرن پشت کنکور بمونن اما خیلی هاشون یه ذره هم تغییر نمیکنن و دوباره همون کارها واشتباهات گذشته رو تکرار میکنن.....موفقیت درسال پشت کنکور نیاز به ایجاد تحول وتغییر در خود شما داره...باید سبک زندگی و سبک درس خوندن و رفتارهایی که موجب شکست سال قبلت شدن رو شناسایی کنی و برای جلوگیری از تکرار شدنشون برنامه ریزی کنی...باید از ریشه تغییر کنی.
یه آفتی که گریبان پشت کنکوری هارو میگره داشتن زمان آزاد زیاد و تکراری بودن درس هاست که باعث میشه اتلاف وقت وسینوسی درس خودن به اوج خودش برسه...
خستگی ای که از شکست قبلی توی روحت مونده + فشارهای خانواده وفامیل + حسرت های گذشته + ترست از آینده + دچارشدن به روزمره گی لعنتی تکرار و تکرار وتکرار وتکرار + ....
آره رفیق همش رو تجربه کردم ولی بازم از زمین بلند شدم....محکم تر ایستادم....شدیدتر زمین خوردم...زخم های عمیق تری برداشتم....ولی اگه موفقیت رو میخوای باید عاشق تمام این لحظات باشی...باید عاشق سختی کشیدن باشی...نباید ازش فرار کنی باید درآغوش بکشیش تا قوی تر بشی....تا نزدیک تر بشی به هدفت....مطعن باشید هیچ کدومتون آی کیوتون ازمن پایین تر نیست پس چرا نباید از من جلو بزنید...اگه پشت کنکور موندی نمیخوام بهت انگیزه بدم تا بعداز چندساعت ازبین بره...میخوام واقعیت روببینی .
سال قبل وقتی به پدرم گفتم میخوام پشت کنکور بمونم برگشت ازم پرسید : چه تضمینی هست که سال بعد نتیجه بهتری بگیری؟؟
درجواب بهش گفتم : نتیجه رو تضمین نمیکم ولی یک چیز رو به قیمت زندگیم تضمین میکنم...تضمین میکنم که توی این یکسال کم نیارم و تمام تلاشم رو بکنم.
تویی که پشت کنکور موندی نمیخوام رتبه بیاری...نمیخوام دکتر بشی نمیخوام دندون پزشک بشی...فقط یه چیز رو ازت میخوام باید باید باید و باید توی این راه روی تصمیمت عین مرد وایستی و تا لحظه آخری بجنگی....بجنگ و کم نیار...ساکن نباش به خروش بیا...تو حرکت رو بکن و هرچی به خیرت باشه اون بالایی برات رقم میزنه
...حرف وحدیث دیگران...
مگه میشه کنکوری باشی و این مورد رو تجربه نکنی ؟؟؟ !!!
اگه پشت کنکوری هم باشی که دیگه بدتر...قرار نیست توی این بخش خیلی از خاطره هام بگم...فقط از کارایی که باعث شد این فشار و افکار رو کمتر و کنترلش کنم میگم.
مهمترین مواردی که بهم کمک کرد :
1_به حداقل رسوندن ارتباط با این دسته از افراد که بهتون فرکانس منفی میفرستن = هرچه قدر که توی سال کنکور از اینجور افراد و فضاها دورتر باشید بهتره...اگه خودتون رو درگیرش کنید هم افکار و هم عملکردتون تحت تاثیر قرار میگیره و از کنترل خارج میشه.
2_انجام ورزش مستمر = حتمن درهفته حداقل 3 روز رو به ورزش اختصاص بدید...این مورد برای تقویت اراده و افکار مثبت به من خیلی کمک کرد...انرژی های منفی رو با یه آهنگ و ورزش بیرون بریزید .
3_تبدیل افکار منفی به سوخت انگیزه و تلاش بیشتر= همه مون تجربه کردیم...خیلی ها بارها به خود من گفتن تو هیچی نمیشی (البته اینجا هیچی رو باید جایگزین یه سری القاب کرد) ...حالا انتخاب با من وشماست میتونیم این حرف رو توی ذهنمون حک کنیم و بپذیریمش یا برای اثبات خودمون این حرف رو به آتیش بکشیم و شعله ورتر به سمت هدف حرکت کنیم....با شنیدن این چیزا ساکن و متوقف نشو...فقط به راه خودت ادامه بده....کجان اون آدمایی که یه زمون هرچی میخواستن بار من میکردن...کجان....کوشن...چرا الآن پیداشون نیست....اینا همش درحد توهم هم برات ارزش نداشته باشه بذار هرچی میخوان بگن...من بهت ایمان دارم پس با تمام قلب و تمرکزت ادامه بده رفیق.
4_رها کردن گذشته و نترسیدن از آینده =
بذار ببرمت توی ذهن یه کنکوری (مکالمه یه کنکوری با خودش ) :
وای دیدی کنکور رو چقدر گند زدی...حالا به بقیه باید چی بگم...چجوری دهن ملت رو بسته نگه دارم....چرا دوباره شکست خوردم....دیدی فلانی قبول شد من نشدم....حالا اگه بخوام پشت کنکور بمونم بقیه چی میگن....اصلن اگه سال دیگه هم خراب کردم چی کار کنم....وااااااااای اگه سال بعد رو هم گند بزنم دیگه بقیه نابودم میکنن.
اینا یه خلاصه از چیزایی که توی ذهن خیلی هامون گذشته و میگذره بود....به هیچ عنوان نمیتونم بگم که اینجوری فکر نکن چون این افکار ناخودآگاه میان سراغ آدم...ولی کنترل کردن یا دامن زدن بهش کاملن دراختیار ماست...ازت میخوام خودت رو براساس گذشته قضاوت نکنی باید شجاعت پذیرش اشتباهات گذشته رو داشته باشی ولی اون گذشته ی تو بوده حالا باید یه آدم جدیدی رو متولد کنی باید تغییر کنی....از آینده ترس نداشته باش...امروز رو نگاه کن...اگه به اون نقطه ی مقصد خیره بشی نمیتونی جلوی پات رو ببینی نمیتونی همین امروز رو عالی بگذرونی....فقط ازت میخوام روی همین امروز تمرکز کنی ازت میخوام امروز رو بهترین عملکرد رو داشته باشی...امروز قراره امروز رو زندگی کنی نه گذشته نه آینده.
.....چجوری سد تراز های 5500 و 6000 و 7000 رو شکستم....
((این بخش به منظور کمک برای شناختن عواملی هست که از پیشرفت شما توی آزمونای آزمایشی جلوگیری میکنه...با بهتر شناختن این موارد باید برای برطف کردنشون برنامه ریزی کنید))
چندین ماه و بعضی اوقات یک سال هم شد که نتوستم ترازم رو از محدوده ای که توش گیر کرده بود خارج کنم....توی این بخش فقط تجربه هام رو میگم که چی شد از تراز 4800 به 7600 رسیدم....توی هر مورد یه سری اشتباهاتی که داشتم نوشته شده که رفع کردن اون اشتباهات باعث شد اون سد شکسته بشه :
عوامل موندن پشت سد 5500 = نداشتن استمرار در مطالعه....کیفیت مطالعه ی پایین (یعنی مثلن اگه 5 ساعت میخوندم اندازه 3 ساعت مفید بود)....نداشتن خودباوری و اعتماد به نفس
عوامل موندن پشت سد 6000 = ترجیح دادن مطالعه به تست زدن و کم کاری در حل تست....سرعت پایین در حل سوالات...انجام ندادن تحلیل آزمون...فرار کردن از نقاط ضعف و بی اهمیتی بهشون....عدم تثبیت نقاط قوت....ضعف در کنترل زمان
عوامل موندن پشت سد 7000 = ضعف در مهارت های آزمون دادن....عدم انجام آزمون شبیه سازی شده در خانه....عدم برنامه ریزی صحیح برای مرور کردن مطالب قبل از آزمون....مشخص نکردن محدوده های مطالعه ی روزانه و فقط توجه کردن روی کمیت مطالعه...عدم داشتن استراتژی برای جلسه ی آزمون یا ضعف در تصمیم گیری در زمان مواجه شدن با شرایط غیرعادی و غافلگیرکننده....کم توجهی به دروس عمومی و برطرف نکردن ضعف ها در عمومیا.
اینا مهم ترین مواردی بودن که با رفع کردشون و همچنین با داشتن صبر و تسلیم نشدن دربرابر شکست های پی درپی تونستن ترازم رو از 4800 به 7600 برسونن....ممکنه این موارد برای هرکسی متفاوت باشه.
........یادآوری مهم ترین عامل تعیین کننده ی کیفیت مطالعه ........
تقریبن همه میدانیم که زمان مان را به بهترین شکل ممکن مدیریت نمی کنیم.
برخی کارها رو بدون دلیل عقب میندازیم.گاهی اهمال کاری میکنیم.لذت های کوتاه مدت گاهی برما غلبه می کنند. وقت کم می آوریم ومجبور می شویم در پایان امروزمون بیشتر بیدار بمونیم تا عقب افتادگی ها رو جبران کنیم.
اما به نظرم یک موضوعی رو جا انداختیم و اون رو نمیبینیم...موضوعی که از نظر من از مدیریت زمان مون هم مهم تر هست= مدیرت توجه
فکر کن درحال خوندن یک درسنامه ی نسبتن طولانی هستی درهمین حین :
از ابتدای متن تا به اینجا چندبار حواست پرت میشه؟
چندبار ذهنت به مکان ها وزمان ها وفضاهای دیگه سفر میکنه؟
چندبار به سراغ پیام هایی که در واتس اپ وتلگرام داشتی رفتی ؟
چندبار اینستاگرام رو برای کامنتی که برات گذاشتن برسی کردی ؟
چندبار چک کردی که چندخط یا صفحه از درسنامه ای که درحال خوندنش هستی باقی مونده ؟
چندبار انجمن رو چک کردی؟
این داستان درهنگام درس خوندن وجود داره.
در آن بازه های زمانی که برای خوندن زیست(یاهردرس دیگه) تعیین کرده ایم چقدر از توجه مان معطوف به زیست هست؟
چقدر از توجه مان را با زیست سهیم میشیم؟
آیا سهمی که به آن میدهیم قابل قبول هست؟
یا توجه مان درکنار زیست با قراری که امشب با دوستم دارم یا پیامی که باید در واتس اپ یا تلگرام جواب بدم یا پاسخ هایی که به استوری ام آمده هست , تماسی که باید کمی دیرتر بگیرم, خریدهایی که امشب باید از سوپرکارکت بکنم , فیلمی که قبل از شروع درس خواندن دیدم و غیره سهیم شده است ؟
بی جهت نیست که به عصر فعلی , عصر پریشانی فکری میگن
مدیریت توجه
مهارتی آن قدر کمیاب هست
که اگر من وشما به آن مسلط باشیم
میتونیم به آدمی بسیار موفق تر از دیگران تبدیل بشیم
این روزها , توجه منبعی است که از طلا نقره ونفت کمیاب تره و ارزش هر منبع به اندازه ی کمیابی اونه
ببخشید که نوشته هام بخش آموزشی زیادی نداشت...اگه سوالی داشتید بپرسید...من علامه نیستم و نمیتونم به خیلی از سوالات جواب بدم تا لطفتون رو جبران کنم ولی درحد دانشم اگه کاری ازدستم بربیاد کمکتون میکنم.
براتون سلامتی و سخت کوشی رو آرزو میکنم تا به هدفتون برسید.
دنبالکردن رؤیاها برایت هزینه دارد…
آری. دنبالکردن رؤیاها برایت هزینه دارد؛ هزینههایی بس سنگین. اسمش زیباست: رؤیاها و دنبالکردن. اما برایت هزینههای سنگینی خواهد داشت. فکر نکن که عزمت را جزم میکنی برای رسیدن به خواستههایت و مسیر به تو میگوید: بفررررما! نه. از این خبرها نیست که نیست.دردها خواهی کشید. از کسانی درد به سمتت شعلهور میشود که فکرش را هم نمیکنی. یعنی فکرش را هم نمیکردی! یعنی کسی فکرش را نمیکند! جوری درد خواهی کشید که هنگامِ خوردنِ ضرباتِ مهلک، دوست داری این هستی دکمۀ Undoیی داشت و میزدیاش و بودنت نیست میشد؛ آنچنان که نبودی. گزینۀ Delete را البته نمیپسندی. دستورِ دیلیت زمانی که انجام میشود، روی سکتورهای هارد جایت را باقی میگذارد، اما آندو، بر میگرداند به قبل، آنچنان که چیزی نبوده. ردّی به جای نمیماند. و این آن چیزیست که امکانش وجود ندارد!باید تحمل کنی. باید بسوزی و بسازی. باید آنقدر قوی شوی که این ضربات زمینت نزنند. باید آنقدر ضربه خورده باشی تا قوی شده باشی.
این قویشدن، نتیجۀ همان دردهاست.آری. روزی میرسد که بر قلۀ سختیهایت میایستی و میبینی که دیگر چیزی نیست که متوقفت کند.
نه اینکه ضربهای نباشد،
که هست.
همیشه هست…اما تو آنقدر ایمانت قوی شده که دیگر از حرکت بازنمیایستی.آن روز خواهد آمد.
روزی که در آغوش آرامش، دمی آسوده باشی… در آغوشی امن… بدون ترس.
خوشحال و آرام و من آن روز را به تو نوید میدهم.
تویی که اگر همین فرمان را به جلو بروی آن روز نصیبت خواهد شد.
ولی امان از وقتی که پایت بلغزد…
امان.خوب باش و درست به جلو برو.
خوب بمان.البته این را هم به تو گوشزد کنم که ضربات، هر بار محکمتر خواهد بود.
انتظار نداشته باش حالا که خونین و مالین به اینجای کوه رسیدی، ضربههای بعدی با ترحم به سمتت بیایند.
نه.زندگی این چیزها سرش نمیشود.ولی تو میدانی که باید قویتر شوی.
پس بشو.
__________________________________________________ ________________________________________________
Me vs Me
در این پست قراره یک سری گفت و گو ها و جملاتی رو بنویسم...
این حرف ها حاصل نگرش و اعمال خودم هست ، اما در سال های متفاوت ... یک روند مقایسه ای برای آنالیز شکل گیری شخصیت کنکوری
آبی رنگا مال سال 97_98 هستن
و سبز رنگ ها مال سال 98_99 هستن
_من از ادبیات و عربی و ریاضی و فیزیک و شیمی متنفرم ، یا غلط جواب میدم یا اصلن نمیفهمم سوال چی میگه. انقدر ازشون حالم بهم میخوره که حوصله ندارم بفهمم درسنامه و پاسخنامه چی داره میگه.... من چقدر احمقم ، با این سطح آی کیو هیچی نمیشم.
_باید نشانه های ضعفم رو دقیق تر شناسایی کنم ، با زدن هر آزمون باید برنامه ریزی دقیق تری برای ضعف هام بریزم ، میدونم که قرار نیست 100 بزنم فقط کافیه یک سری نقاط قوت پایدار ایجاد کنم و در صورت لزوم بعضی از تیپ سوالات رو درالویت آخر قرار بدم یا حذفشون کنم.
میدونم که زنجیره ی اشتیاق،عمق،سرعت و تمرکز سوخت من برای موفقیت هستن که هیچ کدوم بدون دیگری عمل نخواهد کرد پس تصویر ذهنی منفی رو نسبت به درس ها برمیدارم و لذت بردن از مطالعه رو انتخاب میکنم.
_دو روز دیگه برم اون مهمونی یا نه ؟ ... اگه برم باید فشار نگاه و تیکه های بقیه رو تحمل کنم ، اگه نرم نمیتونم درست و حسابی درس بخونم ، از یه طرف هم میشینن پشت سرم میگن انقدر میشینه خونه حتمن قراره رتبه خیلی عالی ای توی کنکور بیاره .
_اگه پیشروی برنامه ام خوب باشه احتمالن مهمونی رو میرم ، البته اگه بدونم قراره توی مهمونی فرکانس منفی دریافت کنم بجاش یه سرگرمی دیگه رو انتخاب میکنم تا انرژِیم بالاتر بده.
_از تست زدن توی خونه حالم بهم میخوره ، هرچی میزنم غلط از آب درمیاد اون لابه لاها هم یکی دوتا درست میشه ، اصلن تست رو بی خیال میرم درسنامه میخونم و تمرین ها و تست های آموزشی رو فقط با نگاه میخونم تا قشنگ درس رو متوجه بشم و اون چندماه آخر توی دوران جمع بندی تست میزنم.
_ باید تعداد تست های روزانه و هفتگی رو یادداشت کنم ، هفته ای نباید زیر هزارتا تست داشته باشم و به تدریج باید بیشترش کنم ، تست های آموزشی رو باید همگام با یادگیری حل کنم و قلق گیری های اولیه رو باهاش انجام بدم ، علامت گذاری های تست ها بعدن بعنوان تست تکراری و ایستگاه های مرور خیلی به دردم خواهد خورد ، تست های آزمونکی رو بعنوان چالش و تثبیت از خودم میگیرم.
_چندماهه دارم توی تراز پایین دست و پا میزنم ، خدایا چرا وقتی این همه خوندم ترازم از فلانی پایین تره ، چرا بهمانی با تقلب تراز بالا میاره اما من با این همه دست و پا زدن ترازم بشه 5 هزار.... اصلن مگه با میانگین تراز 5 هزار میتونم امیدی داشته باشم ... شاید باید یه سال پشت کنکور بمونم
_روند پیشروی و برنامه ریزیم برای این آزمون یک سری اشکالات داشت که باید برای آزمون بعد برطرف کنم ، توی مبحث مثلثات لنگ میزنم باید برم سراغش و تیپ تست های منتخبم رو یادداشت کنم ، آزمون قبل ترازم 7600 شد ولی این آزمون
6900 شدم بذار یک برگه بردارم و دلایل افت ترازم رو آنالیز کنم شاید سرجلسه مهارت های آزمون دادنم مشکل داشته شاید هم توی مباحث این آزمون اشکالات زیادی دارم شاید هم توی دوهفته ی اخیر رفتارهای خاصی باعث شده افت داشته باشم .
_نمیدونم این دو سه روز قبل از آزمون چرا حوصله درس خوندن ندارم ، اصلن نمیدونم چی رو بخونم از چی تست بزنم ، احساس میکنم همه رو بلدم ولی طبق معمول سرجلسه تعداد غلط هام 50 تا میشه و کلن گند میزنه به ترازم ... ولش کن این دو سه روز قبل آزمون یه نگاه سرسری میندازم و یکم استراحت میکنم تا توی آزمون انرژی داشته باشم.
_خب ، ازاونجایی که نقشه ی راه هرهفته رو هر جمعه روی برگه مشخص میکنم ، این دو سه روز قبل آزمون قراره یه آزمون شبیه سازی شده از خودم بگیرم و براساس تحلیلش نقاط تمرکز مرورم رو پیدا کنم ، تست های منتخب و علامت گذاری شده رو هم باید یک دور با رفع اشکال های یادداشت شدم دوره کنم.... بخش های حفظی و فرار روهم یه نگاه گذرا بندازم.
_حالا که این سریال رو شروع کردم بذار توی دو سه روز 24 ساعته دانلود و نگاش کنم سریع تموم بشه وگرنه نمیتونم درس بخونم ....
_خب ، طبق معمول اگه قراره سریال ببینم توی اون بازه های مشخص شده قرارش میدم و اگه خیلی برام مهمه که قسمت های بیشتری رو ببینم ، سعی میکنم صبح زود درس رو شروع کنم و شب سریعتر برنامه هام رو تموم کنم و شب زمان بیشتری برای سریال داشته باشم
_هفته های آخر کنکوره ، ترازم توی آخرین آزمون پیشرفت کرده و تونستم 6400 بشم ، ولی چه فایده ، با این وضعیت و با این میانگین تراز توی کنکور هیچی نمیشم ... بخاطر همین بود که از زمستون تصمیم گرفتم یک سال دیگه بمونم...
_هفته آخر کنکوره ، آخرین ترازم 5400 شد ، قشنگ یه چیز حدود دوهزارتا افت تراز داشتم.... ولی قرار نیست کنکور رو به تراز ببازم ... من تمام انرژی و تمرکزم رو روی جلسه کنکور میذارم ... اینجا و الآن زمان باختن و تسلیم شدن نیست ، قبل از مبارزه شکست رو قبول نخواهم کرد.
گفت و گوهای شما چجوریه ؟ ... بنظرتون این برایند نگرش ها و عملکردهامون نیست که قراره روی سایت سنجش منعکس بشه؟
شما دربرار خودتون قدرتمند هستید یا ضعیف ؟
قدرتمند کسی است که بتواند محیط خود را مدیریت کند و بر روی آن تاثیر بگذارد.
الآن بنظرتون رقابت اصلی در کنکور بین 500 هزار نفره یا بین دو نفر ؟؟؟
بنظرتون رقیبی که بین شما و کنکور قرار گرفته خودتون هستید یا اون 500 هزار نفر ؟
Me vs me
__________________________________________________ ________________________________________________
مطالعه انفعالی چیست ؟ شاید بشه گفت ، وقتی من همزمان با خواندن یک متن ناگهان در افکار خودم غرق میشم و بعداز تمام کردن متن ، واقعن آن را نخوانده ام. درواقع وقتی یک صفحه رو بصورت انفعالی مطالعه میکنیم ، نمیتوانیم برداشت خودمون یا یک خلاصه از مفهوم اون صفحه رو برای یک شخص دیگری توضیح بدهیم بخاطر همینه که خیلی وقت ها از رتبه های برتر این رو شنیدید که میگن << جوری درس رو بخون که بتونی به بقیه هم توضیحش بدی >>
بخاطر همین مشکل ، قسمت زیادی از زمانی که برای یادگیری صرف میکنیم هدر میره و بقول معروف کیفیت مطالعه پایین رفته و بازخورد کمی دریافت میشه.
پس برای کمتر شدن این مشکل باید راهکارهایی رو پیشنهاد کنیم که منجر به دردست گرفتن افسار ذهن و تمرکز بشه.
یک سری از راهکارهایی که از مطالعه انفعالی من کمتر کرد :
_یک نفس نخواندن = اغلب عادت کردیم که پاراگراف ها و متن ها رو بدون مکث و بدون وقفه یک نفس میخونیم تا تموم بشن ، مشکل اینجاست که با این کار به خودمون اجازه درگیر شدن با موضوع رو نمیدیم ، درواقع خوندن پشت سرهم جملات مثل اینکه صورت یک معمایی رو بخونیم و بدون هیچ تفکری درجا پاسخش را هم بخونیم .
البته منظور کندخوانی نیست بلکه باید بدانیم وقتی درحال خواندن هستیم چه زمانی باید کمی وقفه ایجاد کنیم و ذهن و تمرکزمون رو بیشتر درگیر موضوع کنیم ، درواقع در یک متن آموزشی جمله ها با این هدف نوشته شده که پرسشی رو در ذهن ایجاد کنند و زمانی که به خودمون فرصت درگیرشدن با موضوع رو میدیم یک زنجیر یادگیری شروع به شکل گیری میکنه.
زنجیر یادگیری از جنس تداعی ها و یادآوری مثال ها و ایجاد ارتباط بین ابهامات و پاسخ های حدسی.
اجازه دادن به ناخودآگاه برای تحلیل و طبقه بندی آموخته ها هم میتونه یک نکته مثبت دیگه برای این مکث ها محسوب بشه.
حتی حین خوندن همین تاپیک هم بهتره یک نفس و پشت سرهم نخونید ، با خوندن هر بخش و هرجمله اول اجازه بدید مثال ها و زنجیره ها درذهنتون تداعی بشن و بعداز اون به خواندن ادامه بدید.
_یادداشت برداری = اگه مطالعه انفعالی زیادی داری این مورد میتونه خیلی کمک کننده باشه ، یادداشت برداری روی کاغذ هم به درک بهتر موضوع و هم در یادآوری بسیار کمک کننده هست.
وقتی درحال خوندن هستید و به دلیل افکار مزاحم تمرکزتون مختل شده ، یادداشت برداری درحین مطالعه میتونه سطح تمرکز و تسلط روی افکارتون رو بیشتر کنه و بشدت بازدارنده از passive reading محسوب میشه.
یادداشت کردن برداشت ها و نتیجه گیری های ذهنی درلحظه ، مخصوصن درقالب رفع اشکال ها ، بشدت موجب بالا رفتن بازدهی مطالعه و یادگیری تثبیت شده تر میشه.
_عادت به محیط و زمان = از اونجایی که ذهن انسان نسبت به شرایط محیطی شرطی میشود ، درنتیجه اگه تا حد ممکن با نظم بهتر در شرایط محیطی و زمانی مشابه و مناسب به مطالعه بپردازیم عملاٌ ذهن ما با قرار گرفتن در موقعیت همیشگی ، بیشتر از همیشه برای مطالعه و یادگیری آماده میشود . (هرچند بعضی مواقع ایجاد تنوع هم لازمه)
_روشن بودن مسیر = یادمه یه زمانی برای درس خوندن فقط یک سری بازه های روزانه توی ذهنم مشخص میکردم که قراره توی اون باکس ها مطالعه کنم ، مثلن شنبه دو ساعت زیست میخوندم و اینکه قراره توی اون دوساعت حدودن تا کجا یا چه مبحث رو کار کنم مشخص نبود و صرفن براساس حال و هوام درلحظه براش تصمیم میگرفتم ، روزهای آینده هم به همین صورت بود.
انگار اون نظم ذهنی و یک نقشه ی کلی ای که من رو برای این هفته ای که درش هستم هدفمند جلو ببره وجود نداشت ، همین سردرگم درس خوندن باعث تشدید مطالعه انفعالی میشد.
بعدن که متوجه این مشکل شدم تصمیم گرفتم تا علاوه بر مشخص کردن باکس های مطالعه ، هدف و نقشه ی مطالعه هر درس برای یک هفته رو مشخص کنم ، بطوری که هرجمعه روی برگه نقشه مطالعاتی رو مینوشتم و باعث میشد برنامه ریزیم دقیق تر و صحیح تر دنبال بشه و درکنارش از شدت آشفتگی و درهم خوانی ها کمتر بشه و روند انفعالی خوندن نزول پیدا کنه.
فرق بین active reading و passive reading :
در مطالعه انفعالی ، فرد درحال خوندن کلمات است اما چیزی از محتوای متن جذب نمیکند و دریافت و یادگیری کمی دارد.
در مطالعه فعال ، فرد همگام با نوشته درحال پیشروی و جذب اطلاعات است و به دنبال این است که درادامه ی مطلب چه چیزی گفته خواهد شد .
بنابراین شاید بشه گفت یکی از مهم ترین تفاوت ها بین این دو حالت ، اشتیاق برای یادگیری درحین مطالعه (active reading ) دربرابر اشتیاق برای تموم کردن هرچه سریعتر متن ( passive reading ) .
در مطالعه ی فعال شخص با عینک منتقد و آنالیزگر به دنبال جست وجو برای ایجاد ارتباط بین جمله ها و همچنین به دنبال مثال هایی در زندگی خود یا جهان اطراف است تا به مطلب گره بزند.... به وجود اومدن ایده های جدید یا شکل گیری پرسش ها و علامت سوال ها از نشانه های active reading هستن.
تجربه و راهکارهای شما دراین زمینه چیه ؟
__________________________________________________ _____________________________________________
کاهش دادن بی دقتی
اول از همه باید بگم ، انسان موجودی خطا کننده هست درنتیجه هیچ راهی نمیتونه باعث بشه ما هیچ وقت دچار بی دقتی نشیم.
اما با یک سری نکات میشه این بی دقتی ها رو مقدار زیادی کاهش داد.
بذار قبل از نکات اصلی ، از یکی از بزرگترین سوتی هام پرده بردارم :
_یک بار سوال دوم زیست رو بدون پاسخ گذاشتم اما در پاسخنامه جواب سوال سه رو داخل سوال دو پر کردم و به همین ترتیب چندین سوال بعدی رو اشتباه پر کردم !!!! .... جواب سوال 3 رو توی 2 پر کردن ، سوال 4 رو داخل 3 پر کردم
خب ، یک سری نکات هست که رعایت کردنش میتونه از بی دقتی هامون کم کنه
نکات قبل از جلسه آزمون =
1_مهم ترین عامل ، افزایش تعداد تست درخانه برای بالابردن سرعت و تسلط تست زنی هست... مطمعنن کسی که تعداد تست خوبی داره انقدر دچار خطا و بی دقتی میشه و این روند باعث تقویت مهارت تستی و کمتر شدن بی دقتی میشه..... یک اشتباهی که وجود داره ، بعضی ها میگن چون توی خونه تست رو اشتباه میزنن و روحیه شون خراب میشه پس تعداد تست شون رو بشدت کاهش میدن ، غافل از اینکه فلسفه و اساس تست زدن در خانه همین موضوع هست که ما تست رو اشتباه بزنیم و این اشتباهات رو برسی کنیم تا سرجلسه کنکور کمتر دچارشون بشیم.
2_مرور اشتباهات قبلی ، اینکه شما تحلیل آزمون های قبلی یا تست های علامت دارت رو مرور کنی و اشتباهاتی که قبلن انجام دادی برات دوره بشه خودش منجر میشه اون اشتباهات و بی دقتی ها رو تکرار نکنی یا کمتر دچارشون بشی.
نکات سرجلسه آزمون =
1_خواندن کامل سوال ، چرا راه دور بریم همین منی که الآن دارم این متن رو مینویسم در کنکور99 چندتا سوال شیمی رو درست حل کردم اما بخاطر کامل نخوندن سوال و عجله کردن گزینه اشتباه رو وارد کردم ... یادمه سوال درصد ناخالص خواسته بود من درست حل کردم اما درصد خلوص رو بعنوان جواب آخر وارد پاسخنامه کردم.... اگر همین بی دقتی نبود شیمی 99 رو بجای 56 درصد تا 65 درصد زده بودم
یکی از عواملی که تاثیر گذاره ، این هست که این مدل بی دقتی در سوال ها و درس هایی که نقطه قوتمون محسوب میشن بیشتر رخ میده... چون میدونیم سوال رو خوب بلدیم درنتیجه دچار شتاب زدگی میشیم و ممکنه سوال رو کامل نخونده حلش کنیم و بخاطر دقیق متوجه نشدن خواسته سوال ، گزینه نادرست رو انتخاب کنیم
2_خط کشیدن ، میتونید برای کمتر شدن بی دقتی ها ، دور خواسته سوال خط بکشید مخصوصن دور اون مدل کلماتی که آخر سوال میان مثل "کدام نادرست است" "کدام مفهوم برداشت نمیشود" ... این کار بخصوص در سوالات قرابت معنایی به من خیلی کمک کرد
3_نگاه انداختن به تمام گزینه ها ، برخی مواقع بخاطر ازقلم انداختن نکته ای در سوال به نتیجه گیری غلطی میرسیم و بدون نگاه کردن به گزینه های دیگه ، گزینه غلط رو پر میکنیم....بذار یه مثال بزنم ، مثلن یه سوال فیزیک رو درنظر بگیرید که صورت سوال جوری طراحی شده تا شما رو مجبور به جایگذاری اعداد در فرمول اصلی کنه تا عددی رو به دست بیارید اما غافل از اینکه مثلن زاویه ای که در سوال داده شده باعث صفر شدن جواب میشه و اصلن نیازی به محاسبه نداره ولی چون شما این نکته رو از قلم انداختید به یه عدد اشتباهی رسیدید و قراره اون گزینه رو وارد پاسخنامه کنید اما قبل از وارد کردن یه نگاه به گزینه های دیگه میندازید و میبینید یه گزینه نوشته صفر ، دوباره به صورت سوال نگاه میکنید و متوجه میشید با توجه به زاویه داده شده جواب صفره
4_درست نشستن ، دیدید توی یک آزمون 4 ساعته بیشترمون عادت داریم ستون فقراتمون رو بشکنیم و در یک حالت ناجور که روی پرده دیافراگم فشار وارد میکنه بشینیم.... این خودش یکی از عواملی هست که باعث میشه یک ساعت آخر آزمون مثلن وقتی سرسوالات شیمی هستیم ، سطح دقت و تمرکزمون کاهش پیدا کنه و گاهی چندین بار باید صورت سوال رو بخونیم تا متوجه سوال بشیم... درست نشستن برای چند ساعت باعث مختل شدن فرایند خون رسانی و اکسیژن رسانی میشه و بی دقتی رو بالا میبره.
5_عامل تمرکز .... وقتی درحال حل سوالی هستیم باید تمرکزمون روی همون یک سوال باشه ، نه اینکه همزمان به سوال قبل که جوابش ناقص موند یا نتونستیم حلش کنیم فکر کنیم....مختل کردن تمرکز همزمان برای چندین سوال باعث بالا رفتن شانس بی دقتی میشه
6_ سعی کنید بزگ و کثیف حل نکنید ، بیش ازحد درهم برهم و بزرگ نوشتن در دفترچه بشدت باعث بی دقتی و خیلی جاها اشتباه حل کردن سوال میشه
تجربه ها و راه حل های شما چیه ؟
__________________________________________________ __________________________________________________ ____
مخاطب این بخش خودم هستم ، البته من در بهمن 98 ، محمد حسین حالا که غرق در خودویرانگری شدی حالا که بیشتر از همیشه احساس خستگی و شکست میکنی ، میخوام برای خودم که سال پیش این موقع ها حسابی بهم ریخته بودم بنویسم
"«مردم» خود یک موجود محسوب میشود. موجودی که هیچ شباهت یا ربط مستقیمی به تک تک انسانها ندارد. به همان اندازه که سلولهای بیشعور در کنار هم جمع میشوند و موجودی ذیشعور میسازند، انسانهای ذیشعور هم میتوانند در کنار هم جمع شوند و موجودی بیشعور بسازند. همان غولی که من به آن «مردم» میگویم!"
بزرگترین شکست ها و عمیق ترین زخم هایی که یک فرد تجربه میکنه از جانب خودشه نه دیگران.
برای ادامه دادن به تلاش نیاز به انرژی و حال مناسب داری ولی حواست نیست که در خودقضاوت کردن ها ، در مقایسه کردن ها ، در حسرت ها ، در خاطره ی شکست ها ، در ترس از آینده ، خودت رو دفن کردی.
به گذشته نگاه میکنی ، به یاد افرادی میفتی که یک زمان در یک کلاس با هم بودید ولی اونا الآن کجان و من کجا ...
اصلن چرا تلاش کنم ؟ چرا صبح زود بیدار شم ؟ شاید بهتر باشه همیشه یه شکست خورده باشم...
خب ، از حال و هوای اون روزا بیشتر نگم که چیز جالب و مثبتی ازش گیرمون نمیاد.
میخوام بخودم بگم ، تو داری سرمایه ای رو از دست میدی ، سرمایه ای که اگه ازدست بره زندگی برات بی معنی میشه ، سرمایه ای که اگه خرجش کنی حتی بعداز رسیدن به هدفت احساس تهی بودن خواهی کرد.
هربار که توی ذهنت خودت رو ویران میکنی ، هردفعه که دیگران رو میذاری روی قله موفقیت و خودت رو در باتلاق رها میکنی تا برچسب های مختلف رو به خودت بزنی ، درواقع داری سرمایه ات رو ازدست میدی ، و کم کم از خودت متنفر خواهی شد.
سرمایه ی عزت نفس (self-esteem)
شاید به مجموعه ی حس ارزشمند بودن و خودباوری نسبت به توانایی ها بشه گفت عزت نفس. self-esteem is used to describe a person's overall sense of self-worth or personal value. In other words, how much you appreciate and like yourself. It involves a variety of beliefs about yourself, such as the appraisal of your own appearance, beliefs, emotions, and behaviors.
بذار برات مثال کنکوری بزنم ، دیدی وقتی برنامه ای میریزیم ولی بهش عمل نمیکنیم چه حسی پیدا میکنیم ، مشخص کردن برنامه و عمل نکردن بهش باعث کم شدن سرمایه عزت نفس میشه.
میدونی دیگه چی باعث کم شدن این سرمایه میشه ؟ بذار چندتاش رو نام ببرم :
هدف گذاری و نرسیدن بهش
کمال گرایی در زمینه های مختلف
اهمال کاری و به تعویق انداختن
غرق کردن خود در افکار منفی و شکست ها
نپذیرفتن اشتباهات و دلیل آوردن ( کسی که برای یک اشتباه هزار دلیل بیاره در مجموع هزارویک اشتباه انجام داده)
قضاوت های بیش از حدی که از خودمون میکنیم
این ها چند نمونه از مواردی هستن که سرمایه ی شما رو میدزدن و شما با تکرار کردنشون (چه بصورت خودآگاه چه ناخودآگاه) ، یک گام به چیزی که نباید نزدیک تر میشید.
برای خود من ، دلیل اصلی حال بدم خالی شدن از عزت نفس بود ... دیگه خودم رو آدم ارزشمندی نمیدونستم ، باورم رو از دست داده بودم ... از زمین و زمان مینالیدم ، نسبت به گذشته حس پشیمونی میکردم.
ازت میخوام برای اینکه از این حالت دربیای خودت رو دربرابر خودت قرار بدی، باید تمرین کنی بجای دست و پا زدن محکم بلند شی
باید آگاهی هات رو به عمل ترجمه کنی
باید تصمیم هات رو خودت بگیری
باید دست به کار شی ، اهمال کاری رو بکشی
باید کمال گراییه مقایسه ای رو دفن کنی و خودت رو ارزشمند بدونی ، انقدر ارزشمند که برای خواسته هات تلاش کنی
باید در امروز زندگی کنی و برای همین لحظه تصمیم هات رو اجرا کنی و براشون عرق بریزی
باید بتونی وقتی اتفاقی افتاده و برای واقعیت ها تفسیر و تحلیل و احساسات رو تفکیک کنی نه اینکه براساس احساس فقط روی خودت برچسب بزنی و منفعل باقی بمونی
منفیگرایی میتواند کشنده باشد
شکنجه ی خاموش = در جنگ کره ، هزاران آمریکایی در بازداشتگاه های کره شمالی زندانی شدن .
سربازان آمریکایی در بازداشتگاههایی نگهداری میشدند که بر اساس عُرف، نمیشد آنها را نامتعارف یا بیرحمانه توصیف کرد. اسیران در آنها از غذای کافی، آب و سرپناه بهرهمند بودند و در معرض هیچیک از تکنیکهای شکنجهی فیزیکی که در آن زمان رایج بود (مثلاً فشار دادن بریدهی چوب بامبو به زیر ناخنها) قرار نمیگرفتند
در واقع میتوان گفت تعداد موارد گزارششدهی تعرض فیزیکی در بازداشتگاههای کرهی شمالی، کمتر از هر بازداشتگاه جنگی دیگری بوده که در تاریخ ثبت شده است.
پس چرا بسیاری از سربازان آمریکایی در این کمپها میمردند؟
بازداشتگاه آنها با سیمخاردار احاطه نشده بود. نگهبانان مسلح، دور تا دور بازداشتگاه نایستاده بودند. اما هیچ سربازی تلاشی برای فرار انجام نداد
وقتی که بازماندگان آزاد شده و در اختیار صلیب سرخ ژاپن قرار گرفتند، به آنها این فرصت را دادند که با عزیزانشان تماس بگیرند و بگویند که زندهاند. اما افراد بسیار کمی حاضر شدند چنین تماسی را برقرار کنند.
این سربازان، حتی پس از برگشت به خانه، رابطهی دوستی یا هر جنس دیگری از رابطه را میان یکدیگر حفظ نکردند. دکتر مایر در توصیف این وضعیت چنین میگفت: «آنها بدون هرگونه سیمان و فولاد، زندانی یک سلول انفرادی باقی ماندند.»
مایر یک بیماری جدید را در بازداشتگاههای سربازان کشف کرد: «ناامیدی مفرط.» این عادی شده بود که سربازان، داخل آلونکهای خودشان بخزند و ناامیدانه به در و دیوار خیره شوند و هیچ تلاشی برای زنده ماندن و بقا به خرج ندهند. یک گوشه بنشینند، لحاف روی سرشان بکشند و پس از یکی دو روز بمیرند.
سربازان به این وضعیت میگفتند: «بُریدن.» [ فلانی هم بُرید. ] پزشکان این وضع را «میراسموس» نامگذاری کردند. یا به زبان مایر: «رها کردن مقاومت» و «انفعال».
این سربازان بدون وجود آزار فیزیکی و باوجود فراهم بودن امکانات غذایی بدون دلیل پزشکی میمردند... دلیل این موضوع خالی شدن سربازان از سرمایه ی عزت نفس بود ... در این زندان ها وظایف و برنامه هایی برای زندانی ها مشخص شده بود که هرروز بیشتر باعث خالی شدن انسان از عزت نفس میشد.
این تو و این داستان زندگی
رقیب خودتی ، عامل پیشرفت خودت ، عامل شکست خودت
میخوای باخودت کاری کنی تا سرنوشتت مثل سربازای آمریکایی بشه
یا قراره خودت رو ارزشمند بدونی ؟