خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
    نمایش نتایج: از 16 به 23 از 23
    1. Top | #16
      کاربر اخراجی

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط four elements نمایش پست ها
      ممنون باب پاسختون
      میشه سومی رو دقیق معنی کنید مثلا بگید منظور از هر کدوم از کلمه ها چیه من کلا با این بیت مشکل دارم
      ببخشید من تو پیام قبلی ابیاتو جا به جا گفتم... یه بار دیگه همشونو با جزئیات میگم، شاید به دردتون خورد:
      بیت اول » این بیت از قصاید ناسر خسرو هستش، چند بیت اولش اینان :
      اگر بر تن خویش سالار و میرم ملامت / همی چون کنی خیر خیرم؟
      چه قدرت رود بر تن منت ازان پس؟ / نه من همچو تو بندهٔ چرخ پیرم
      اسیرم نکرد این ستمگاره گیتی / چو این آرزو جوی تن گشت اسیرم
      چو من پادشاه تن خویش گشتم / اگر چند لشکر ندارم امیرم
      به تاج و سریرند شاهان مشهر / مرا علم دین است تاج و سریرم

      خب این بیت با توجه به سایر ابیات شعر، کاملا داره درمورد برتری علم و شناخت خود بر تاج و تخت و داشتن لشکر صحبت میکنه!

      بیت دوم » به این شرح هستش :
      هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست / از جهل زد به خانه زنبور پشت دست
      یابد چگونه راه در آن زلف دست ما؟ / جایی که شانه می گزد از دور پشت دست

      اول از همه باید به مفهوم کنایی پشت دست گزیدن تو مصراع دوم اشاره کنم، یعنی ندامت و پشیمانی و افسوس خوردن! پس شاعر داره اشاره میکنه که رسیدن به زلف معشوق ناممکنه پس باید افسوس خورد! باز هم بهتره از اساتید بپرسید، این بیت من رو هم گیج کرده، خوشحال میشم اگه به جواب قطعی رسیدی من رو هم خبردار کنی

      بیت سوم » این هم اینطور :
      پسته را هر چند مردم در شکر پنهان کنند / آن لب نوخط، شکر در پسته پنهان کرده است
      پیش آن چشم سیه دل می گذارد پشت دست / گر چه خط بسیار ازین کافر مسلمان کرده است
      دیده قربانیان چشم سخنگو گشته است / بس که مردم را تماشای تو حیران کرده است

      اینجا مشخصه که شاعر محو صورت معشوق شده و داره از زیبایی هاش میگه! بیت مورد نظر داره میگه وقتی چشم سیاه یار هست، دل دیوانه او میشه! درحالی که میدونیم زاهدان، عاشقان را کافر میدونستن، چون میگفتن عارفان و عاشقان فقط به دنبال زیبارویان و شراب و اینا هستن، اما تو مصراع دوم شاعر داره میگه کی گفته همچین چیزی هست؟ محراب ابرو یا همون ابروی یار که مثل قبله گاهه، باعث شده بسیاری از کافران توبه کنند و به این قبله گاه سجده کنن! این بیت از صائب تبریزیه، واقعیتش خیلی دلم به حال خودمون میسوزه، یادمه پایان نامه خواهرم درمورد سیمای پیامبران تو همین صائب بود، من اونموقع برای کمک به خواهرم میشستم بعضی از ابیات صائبو مینوشتم براش! نوشتنشون سخت بود چه برسه به معنیشون... واقعا هعیی

      بیت چهارم » درموردش قبلا توضیح دادم، ولی متاسفانه کل شعرشو پیدا نکردم دقیقتر بررسیش کنم، شرمنده

      خب امیدوارم تا حد توانم کمک کرده باشم! اگه بازهم سوالی بود درخدمتم... موفق باشید

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط fisae نمایش پست ها
      ببخشید من تو پیام قبلی ابیاتو جا به جا گفتم... یه بار دیگه همشونو با جزئیات میگم، شاید به دردتون خورد:
      بیت اول » این بیت از قصاید ناسر خسرو هستش، چند بیت اولش اینان :
      اگر بر تن خویش سالار و میرم ملامت / همی چون کنی خیر خیرم؟
      چه قدرت رود بر تن منت ازان پس؟ / نه من همچو تو بندهٔ چرخ پیرم
      اسیرم نکرد این ستمگاره گیتی / چو این آرزو جوی تن گشت اسیرم
      چو من پادشاه تن خویش گشتم / اگر چند لشکر ندارم امیرم
      به تاج و سریرند شاهان مشهر / مرا علم دین است تاج و سریرم

      خب این بیت با توجه به سایر ابیات شعر، کاملا داره درمورد برتری علم و شناخت خود بر تاج و تخت و داشتن لشکر صحبت میکنه!

      بیت دوم » به این شرح هستش :
      هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست / از جهل زد به خانه زنبور پشت دست
      یابد چگونه راه در آن زلف دست ما؟ / جایی که شانه می گزد از دور پشت دست

      اول از همه باید به مفهوم کنایی پشت دست گزیدن تو مصراع دوم اشاره کنم، یعنی ندامت و پشیمانی و افسوس خوردن! پس شاعر داره اشاره میکنه که رسیدن به زلف معشوق ناممکنه پس باید افسوس خورد! باز هم بهتره از اساتید بپرسید، این بیت من رو هم گیج کرده، خوشحال میشم اگه به جواب قطعی رسیدی من رو هم خبردار کنی

      بیت سوم » این هم اینطور :
      پسته را هر چند مردم در شکر پنهان کنند / آن لب نوخط، شکر در پسته پنهان کرده است
      پیش آن چشم سیه دل می گذارد پشت دست / گر چه خط بسیار ازین کافر مسلمان کرده است
      دیده قربانیان چشم سخنگو گشته است / بس که مردم را تماشای تو حیران کرده است

      اینجا مشخصه که شاعر محو صورت معشوق شده و داره از زیبایی هاش میگه! بیت مورد نظر داره میگه وقتی چشم سیاه یار هست، دل دیوانه او میشه! درحالی که میدونیم زاهدان، عاشقان را کافر میدونستن، چون میگفتن عارفان و عاشقان فقط به دنبال زیبارویان و شراب و اینا هستن، اما تو مصراع دوم شاعر داره میگه کی گفته همچین چیزی هست؟ محراب ابرو یا همون ابروی یار که مثل قبله گاهه، باعث شده بسیاری از کافران توبه کنند و به این قبله گاه سجده کنن! این بیت از صائب تبریزیه، واقعیتش خیلی دلم به حال خودمون میسوزه، یادمه پایان نامه خواهرم درمورد سیمای پیامبران تو همین صائب بود، من اونموقع برای کمک به خواهرم میشستم بعضی از ابیات صائبو مینوشتم براش! نوشتنشون سخت بود چه برسه به معنیشون... واقعا هعیی

      بیت چهارم » درموردش قبلا توضیح دادم، ولی متاسفانه کل شعرشو پیدا نکردم دقیقتر بررسیش کنم، شرمنده

      خب امیدوارم تا حد توانم کمک کرده باشم! اگه بازهم سوالی بود درخدمتم... موفق باشید
      ممنون بابت پاسختون
      من کسی رو نمیشناسم ازش سوال کنم به خاطر همین اینجا سوالام رو میپرسم اما فکر کنم همون چیری که در مورد بیت دوم گفتین درسته

    3. Top | #18
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      اگه کسی معنی این نثر ها رو برام کامل بنویسه ممنون میشم
      1)گویند بهرام کنیزکی داشت فتنه نام که با مهارت تام چنگ میزد و بهرام را با ساز خود سرگرم می ساخت گویی که زهره در فلک غماز گشته و در عشق او از سحر خود اعراض نموده.
      2) ینبوع نفایس و ظرایف که ماه و آفتاب و فیض سحاب آن را آب و تاب داده و بر روی دریا توان آورد به آن ساحل آورند،و مسافران عالم از هرجا که آیند و هرچه آورند در برابر هرچه خواهند،بی زیادت جستجوی در آن شهر یابند
      3)باد سیاح از گریبان صبا به دامن شب می تازد و خاک ساکن با لگد ستوران و قدم گوران می سازد
      4)یک اعرابی همراه پیامبر(ص)به غزوه رفت وی را پرسیدند از این جنگ چه سودی بردی؟گفت:نیمه ی نماز از ما برگرفتند،امیدوارم که اگر باردیگر به جنگ رویم نیمه ی دیگر نیز برگیرند
      5)چون خفایای آن بلاد بدیدم و در مراتع آن بچریدم و زلال مشارع او بچشیدم در تعجب ترتیب و فکرت ترکیب آن بسط و قبض و طول و عرض بماندم و آیه ی قدرت در خلقت ملوک و سماوات و ارض بخواندم

    4. Top | #19
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط four elements نمایش پست ها
      اگه کسی معنی این نثر ها رو برام کامل بنویسه ممنون میشم
      1)گویند بهرام کنیزکی داشت فتنه نام که با مهارت تام چنگ میزد و بهرام را با ساز خود سرگرم می ساخت گویی که زهره در فلک غماز گشته و در عشق او از سحر خود اعراض نموده.
      2) ینبوع نفایس و ظرایف که ماه و آفتاب و فیض سحاب آن را آب و تاب داده و بر روی دریا توان آورد به آن ساحل آورند،و مسافران عالم از هرجا که آیند و هرچه آورند در برابر هرچه خواهند،بی زیادت جستجوی در آن شهر یابند
      3)باد سیاح از گریبان صبا به دامن شب می تازد و خاک ساکن با لگد ستوران و قدم گوران می سازد
      4)یک اعرابی همراه پیامبر(ص)به غزوه رفت وی را پرسیدند از این جنگ چه سودی بردی؟گفت:نیمه ی نماز از ما برگرفتند،امیدوارم که اگر باردیگر به جنگ رویم نیمه ی دیگر نیز برگیرند
      5)چون خفایای آن بلاد بدیدم و در مراتع آن بچریدم و زلال مشارع او بچشیدم در تعجب ترتیب و فکرت ترکیب آن بسط و قبض و طول و عرض بماندم و آیه ی قدرت در خلقت ملوک و سماوات و ارض بخواندم
      چقدر سخته
      1-نقل شده است بهرام خدمتکاری به نام فتنه داشته است که با مهارت کامل ساز چنگ را می نواخته است و بهرام را با آن سرگرم می کرده (و جوری سرگرم میشده)که انگار زهره(سیاره ی مطربه ی فلک)در آسمان ظاهر گشته است و بهرام از عشق کنیزش از صبح ها روی برگردان می شده است (می خواد بگه خیلی دوسش داشته این کنیزه رو ! )
      2-چشمه و معدن چیز های خوب و با ارزش که ماه و خورشید و بخشندگی ابر بهش جلا و رونق بخشیده و (با سختی) میتونی وقتی توی دریایی پیدا کنی رو به ساحل می آورند و مسافران دنیا از هر نقطه ای که باشند و هر سرمایه ای که داشته باشند میتواندد در برابر هر چیزی که طلب کنند بدون اینکه خیلی دنیال چیزی که میخوان بگردن در آن شهر میتونن پیداش کنن و به راحتی بخرند.(منظورش اینه یه شهری هست که فراوانی نعمت و چیزای کمیاب داره و هر کسی که بره اونجا راحت میتونه چیزی رو که میخواد به دست بیاره) (یه جور اتوپیا یا مدینه ی فاضله ! رو شرح داده)
      3-باد جهانگرد از هنگام صبح تا شب می وزد و خاک را جلوی پای چهارپایان(مثلا اسب) و قدم گورخران می ریزد (این خیلی شک دارم روش ولی احتمال زیاد همینه و اینکه از متن مطمئنید؟ )
      4-یک عرب بیابانی همراه پیامبر (ص) به جنگ رفت از او پرسیدند که چه سودی از این جنگ بردی؟ گفت:نماز را نیمه خواندیم (یعنی چون مسافر بوده نمازش شکسته میشده) و امیدوارم اگه بار دیگر به جنگ رویم نیمه ی دیگر نماز را هم نخوانیم (این معنی بود که به نظر من رسید و بیشتر میخواد بگه جاهلیت اعراب زمان پیامبر رو )
      5- وقتی که جاهای پنهان و دور از چشم آن سرزمین ها را دیدم و از غذاهای آنجا خوردم و را ه های آن را به وضوح طی کردم در حیرت نظم آن و فکر کنار هم قرار گرفتن آن همه گستردگی و گرفتگی و طول و عرض ماندم (خیلی تعجب کرده از این که بزرگ و کوچک بودن شهر ها و نظم آفرنش و خلقت خدا) و نشانه ی قدرت خداوند رو در آفرینش ملک ها(سرزمین ها) و آسمان ها و زمین رو دیدم .

      خداوکیلی سخت بود !
      تعریف من همیشه بلوا کنه
      مثه شیطانی که تنها شده
      ویرایش توسط Zahra77 : 07 مهر 1398 در ساعت 13:20

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Zahra77 نمایش پست ها
      چقدر سخته
      1-نقل شده است بهرام خدمتکاری به نام فتنه داشته است که با مهارت کامل ساز چنگ را می نواخته است و بهرام را با آن سرگرم می کرده (و جوری سرگرم میشده)که انگار زهره(سیاره ی مطربه ی فلک)در آسمان ظاهر گشته است و بهرام از عشق کنیزش از صبح ها روی برگردان می شده است (می خواد بگه خیلی دوسش داشته این کنیزه رو ! )
      2-چشمه و معدن چیز های خوب و با ارزش که ماه و خورشید و بخشندگی ابر بهش جلا و رونق بخشیده و (با سختی) میتونی وقتی توی دریایی پیدا کنی رو به ساحل می آورند و مسافران دنیا از هر نقطه ای که باشند و هر سرمایه ای که داشته باشند میتواندد در برابر هر چیزی که طلب کنند بدون اینکه خیلی دنیال چیزی که میخوان بگردن در آن شهر میتونن پیداش کنن و به راحتی بخرند.(منظورش اینه یه شهری هست که فراوانی نعمت و چیزای کمیاب داره و هر کسی که بره اونجا راحت میتونه چیزی رو که میخواد به دست بیاره) (یه جور اتوپیا یا مدینه ی فاضله ! رو شرح داده)
      3-باد جهانگرد از هنگام صبح تا شب می وزد و خاک را جلوی پای چهارپایان(مثلا اسب) و قدم گورخران می ریزد (این خیلی شک دارم روش ولی احتمال زیاد همینه و اینکه از متن مطمئنید؟ )
      4-یک عرب بیابانی همراه پیامبر (ص) به جنگ رفت از او پرسیدند که چه سودی از این جنگ بردی؟ گفت:نماز را نیمه خواندیم (یعنی چون مسافر بوده نمازش شکسته میشده) و امیدوارم اگه بار دیگر به جنگ رویم نیمه ی دیگر نماز را هم نخوانیم (این معنی بود که به نظر من رسید و بیشتر میخواد بگه جاهلیت اعراب زمان پیامبر رو )
      5- وقتی که جاهای پنهان و دور از چشم آن سرزمین ها را دیدم و از غذاهای آنجا خوردم و را ه های آن را به وضوح طی کردم در حیرت نظم آن و فکر کنار هم قرار گرفتن آن همه گستردگی و گرفتگی و طول و عرض ماندم (خیلی تعجب کرده از این که بزرگ و کوچک بودن شهر ها و نظم آفرنش و خلقت خدا) و نشانه ی قدرت خداوند رو در آفرینش ملک ها(سرزمین ها) و آسمان ها و زمین رو دیدم .

      خداوکیلی سخت بود !
      ممنون بابت پاسختون
      اون متن هم درسته
      در متن دوم هم منظورتون ازاینکه "باسختی میتونی وقتی تو دریایی پیدا کنی" چیه؟
      درمتن پنجم "زلال مشارع را بچشیدم" رو میشه دقیق معنی کنید

    6. Top | #21
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط four elements نمایش پست ها
      ممنون بابت پاسختون
      اون متن هم درسته
      در متن دوم هم منظورتون ازاینکه "باسختی میتونی وقتی تو دریایی پیدا کنی" چیه؟
      درمتن پنجم "زلال مشارع را بچشیدم" رو میشه دقیق معنی کنید
      خواهش میکنم
      2-منظور اینه با سختی بتونی به دستش بیاری مثلا مروارید باشه مجبور باشی بری توی دریا یا ماهی خاصی باشه که از وسط دریا صیدش کنی یعنی به دست اوردنش سخت باشه
      5-یعنی راه ها را به وضوح طی کردم (مشارع یعنی راه ها و زلال میشه گوارا و شفاف)
      تعریف من همیشه بلوا کنه
      مثه شیطانی که تنها شده

    7. Top | #22
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      کسی در مورد معنی این بیت نظری داره؟
      اگرچه در بر کافور عارضت افعی است // تو را چون لعل زمردنماست گو می باش


    8. Top | #23
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط MoeinSanjary نمایش پست ها
      کسی در مورد معنی این بیت نظری داره؟
      اگرچه در بر کافور عارضت افعی است // تو را چون لعل زمردنماست گو می باش
      میگه چهره ات مثل کافور سفیده (کافور عارضت) و کنارش یه افعی قرار داره (منظور موهای یار هست) ولی ابدا به خودت نگرانی راه نده چون تو لعل زمرد نما داری (لعل = لب های یار؛ زمرد نما= اشاره به این باور قدیمی که درخشش زمرد، باعث نابینایی مار افعی میشه)
      هرگز فراموش نکن که «چه‌کسی» هستی؛ چون"دنیا" فراموش نمی‌کنه. /

      «رندی» دیدم نشسته بر خنگ زمین
      نه کفر و نه اسلام، نه دنیا و نه دین
      نه حق، نه حقیقت، نه شریعت نه یقین
      اندر دو جهان که را بود زهره این





    صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن