هعیییی
صدای جیرجیرک و تاریکی شب...
دلم برای این صدا تنگ شده بود...
حس میکنم قراره همه چیز خیلی بهتر بشه... خیلی خیلی بهتر...
تابستون عین برق و باد واسم گذشت! انگار همین هشتم ماه پیش بود که داشتم برنامه میریختم که واسه باقی تابستون اجراش کنم ولی به هیچکدومشون رو اجرا نکردم روزا واسم خیلی سریع میگذرن غافل تر از من فکر نکنم تو دنیا باشه
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)