خواب می بینم تو را هر شب که مهمان منی
در کنارم هستی و هر لحظه در جان منیگونه های زرد من تر می شود از اشک شوق
همچو باران ، گوهر غلطان چشمان منیدر بغل می گیرم آن اندام زیبای تو را
خواب می بینم که چون گل بین دستان منیبارها می بینمت چون هاله ای در دشت نور
در میان آسمان ، ماه درخشان منیتا سحر با یاد تو با عشق خلوت می کنم
در خیالم هستی و رویای پنهان منی