فیلمهای ترسناک در طول سال ۲۰۱۶ فرصتهای بسیاری برای مواجه شدن با عمیقترین وحشتها و درگیریهای روانیمان، شناختن آنها و مبارزه با آنها ایجاد کردند. میخواست وضعیت بد اقتصادی باشد یا بیعدالتیهای اجتماعی یا شرایط اسفناک دنیا. فیلمهای ترسناک فرصتی برای چشم در چشم شدن با این مشکلات در قالب هیولاها، قاتلها، شیاطین و زامبیها فراهم میکردند. بعضیوقتها همراه کاراکترها میدویدیم، مبارزه میکردیم و نفسنفسزنان پیروز میشدیم و بعضیوقتها بلعیده میشدیم و صدای فریادمان قبل از اینکه به گوش کسی برسد، در اعماق شکمِ قاتلمان گم میشد. این زهر ترکشدنها و دردهای خیالی کار میکردند تا کمی بیشتر در مقابل دردهای واقعی مقاوم شویم. سال ۲۰۱۶ سال خوبی برای فیلمهای ترسناک بود، چون در حالی که مجموعهها یکی پس از دیگر سقوط میکردند، آنها مردم را دسته دسته به سینما میکشاندند. آن هم فیلمهایی که بیشترشان جدید و اورجینال بودند و دنباله یا ریبوت دیگری از «جمعه سیزدهم»، «اره» یا «فعالیت فراطبیعی» محسوب نمیشدند. عنصر تنوع را هم نباید فراموش کرد. همهچیز به یک سری فیلمهای شبیه به هم خلاصه نشده بود. از ترسناکهای استودیویی و پاپکورنی گرفته تا اسلشرهای خونین که هرکسی جلوی آنها دوام نمیآورد تا دنبالههای درجهیک، بلاکباسترهای پرسروصدا و ترسناکهای هنری که سر منتقدان و خورههای ژانر را سر صحبت کردن دربارهی مسائل زیرمتنیاش گرم میکردند. این شما و این هم بهترین فیلم های ترسناک ۲۰۱۶:
۱۸- به سمت جنوب
Southbound
هر سال حداقل یکی-دوتا فیلم ترسناک آنتالوژی روی پرده میروند که اهمیت این نوع ساختار داستانگویی را یادآوری و اثبات میکنند. «به سمت جنوب» مجموعهای از پنج داستان کوتاه دربارهی مسافران یک بزرگراه کویری است که در جریان سفرشان با برخی از ترسناکترین کابوسهایشان برخورد میکنند. از گروه موسیقیای که به دنبال پیدا کردن جایی برای اجرا هستند و مردی که در تلاش برای بازگشت به خانه است گرفته تا برادری که در جستجوی خواهر گمشدهاش است و خانوادهای که در تعطیلات باید با بدترین رازهایشان روبهرو شوند. همه تکه داستانهای کوچکی هستند که با مهارت و هیجان فوقالعادهای به مرور ترکیب میشوند و یک داستان بزرگتر را تشکیل میدهند.
۱۷- جادوگر عشق
The Love Witch
چه کسی گفته است که همهی فیلمهای ترسناک باید ترسناک باشند؟ ساختهی آنا بیلر یک تریلر ترسناکِ بامزه، حیلهگر، شیطنتآمیز و خندهدار است که با امتیاز ۹۶ از صد بر روی سایت راتنتومیتوز یکی از تحسینشدهترین فیلمهای ۲۰۱۶ هم محسوب میشود. اگر قرار بود فهرستی دربارهی متفاوتترین فیلمهای ترسناک ۲۰۱۶ تهیه کنیم، احتمالا ردهی اول را باید برای «جادوگر عشق» رزرو میکردیم. فیلم بازسازی دقیق و وفاداری و البته خندهداری از روی بیموویهای دههی هفتاد و کارهای ماریو باوای ایتالیایی است. داستان فیلم اما دربارهی جادوگرِ جوان و زیبایی به اسم الین است که قصد دارد مرد مناسبی را برای زندگی با او پیدا کند. بنابراین جادوگر ما در آپارتمان گاتیک و ویکتوریاییاش افسونها و معجونهای لازم را درست میکند و از آنها برای به دست آوردن دل مردان استفاده میکند. فقط مشکل این است که بعضیوقتها افسونهایش خیلی بهتر از چیزی که میخواهد کار میکنند و به مرگ مردان ختم میشوند. وقتی بالاخره الین مرد رویاهایش را ملاقات میکند، تلاش دیوانهوارش برای به دست آوردن او به جنون و قتل ختم میشود.
۱۶- هیولا
The Monster
برایان برتینو آماده بود تا به فیلمساز بزرگ بعدی سینمای وحشت بدل شود. او با فیلم استودیویی «غریبهها» (The Strangers) یک موفقیت بزرگ در کارنامه داشت و در حالی که مشغول ساخت دنبالهی آن بود، فیلم کوچکی را هم برای استودیوی بلامهواس کارگردانی کرد. دنباله هیچوقت به نتیجه نرسید و فیلم کوچکتر هم که «مرغ مقلد» (Mockingbird) نام داشت و براساس داستانی توسط سم اسماعیل، خالق سریال «مستر روبات» ساخته شده بود، آنقدر در مرحلهی پسا-تولید دست به دست شد که در نهایت استودیو بدون تبلیغات از شر آن خلاص شد. در سال ۲۰۱۶ اما برتینو با «هیولا» همان بازگشتی را رقم زد که خیلی منتظرش بودیم. خلاصهقصهی فیلم خیلی ساده است. یک مادر مجرد که در اوج پروسهی نبرد با اعتیاد به سر میبرد، تصمیم میگیرد تا دختر جوانش را به خانهی پدرش ببرد. در راه آنها به چیزی برخورد میکنند و از این به بعد مشغول ترسیدن، پیدا کردن راهی برای بیرون آمدن از ماشین و بازگشت به جای امنی میگردند. تمامیاش همین است. فلشبکهای کوتاهی که به زندگی گذشتهی مادر و دختر زده میشود به اندازهی هیولایی که بیرون ماشینشان جولان میدهد، ترسناک هستند.
۱۵- نفس نکش
Don’t Breathe
اولین فیلم فد آلوارز بازسازی خونآلود «مردهی شرور» (Evil Dead) سم ریمی بود که اگرچه تمام ویژگیهای فیلم اصلی را حذف کرده بود و از این جهت فیلم بدی بود، اما همزمان نشان میداد که نباید از این کارگردان قطع امید کرد و او برای اثبات خودش به متریال بهتری برای کار کردن نیاز دارد. «نفس نکش» ثابت کرد که ایمانمان به آلواز چندان اشتباه هم نبوده است. حالا برخلاف فیلم اولش بدون اینکه ما مدام به یاد فیلم بهتر دیگری بیافتیم، آلواز میتوانست به راحتی از مهارتهایش در تعلیقآفرینی و به تصویر کشیدن جدال کاراکترهایش با مرگ استفاده کند. نتیجه فیلمی است که شاید به پایانبندی غیرمنطقی و از لحاظ داستانی ناامیدکنندهای میرسد، اما قبل از آن، دست از غافلگیر کردن و حبس کردن نفس تماشاگرانش نمیکشد. داستان دربارهی سه دزد خردهپا است که برای دستبرد زدن به گاوصندوق پیرمرد نابینای تنهایی در حومهی دیترویت به خانه او وارد میشوند و متوجه میشوند که مرد نابینا دیوانهتر و خطرناکتر از این حرفهاست که اجازه بدهد چهارتا بچه سوسول داراییاش را بدزدند. زومجی در بررسی این فیلم میآورد: «در ابتدا اگرچه به نظر میرسد دزدانمان میتوانند پیرمرد را از پشتسر مورد حمله قرار دهند، اما آنها مثل هر دزد خردهپایی که تاکنون به قتل هم فکر نکردهاند، برای مبارزه با پیرمرد تلاش نمیکنند و سعی میکنند راهی برای فرار پیدا کنند، اما بعد از اینکه پیرمرد نشان میدهد که ابایی در کشتن مهاجمان خانهاش ندارد، یخ آنها هم آرامآرام برای دفاع از خودشان باز میشود. اما در این حالت هم هنوز با یک کهنهسرباز طرفیم که قدرت و مهارت بیشتری نسبت به دوتا جوان بیست و چند سالهی نحیف برای مبارزهی تن به تن دارد».
۱۴- هیس
مایک فلاناگان شاید سال ۲۰۱۶ را با «اویجی: منشا شر» (Ouija: Origin of Evil)، با موفقیت به پایان نرساند، اما حداقل سال را با یکی از بهترینهای ۲۰۱۶ آغاز کرد. تریلر اسلشر «هیس»، فیلم جمعوجوری بود که بر روی نتفلیکس منتشر شد، اما آنقدر در اوج پایبند ماندن به کلیشهها و عناصر شناختهشدهی ژانر، فیلم مؤثر و درگیرکنندهای بود که ستایش منتقدان را به همراه آورد. فیلم دربارهی زن کر و لالی به اسم مدی است که شبانه در خانهاش مورد حملهی یک مهاجم روانی قرار میگیرد. مهاجم به محض اینکه متوجه میشود قربانی جدیدش نمیتواند صدایش را بشنود و فریاد بکشد، تصمیم میگیرد تا در کشتن این یکی حوصله به خرج بدهد و با او بازی کند. زومجی در نقد این فیلم میآورد: «"هیس" فیلم بسیار ساکت و کمحرفی است. یعنی برخلاف انتظارتان قاتل از آن کسانی نیست که با وراجی کردن روی اعصابِ قربانیاش برود و قربانی هم نمیتواند حرف بزند. از همین رو تمرکز اصلی فیلمساز این بوده تا تماشاگر را از طریق حقهها و ضد-حقههای پرتعدادِ شکارچی و قربانی درگیر فیلمش نگه دارد و او این کار را با رها کردنِ کاراکترهایش برای کنار آمدن با وضعیتشان انجام میدهد. بهطوری که مثلا ۴۰ دقیقهی اواسط فیلم کلا به تلاش مدی برای پرت کردن حواس قاتل و فرار خلاصه میشود که شامل هیچ دیالوگی نمیشود. اما فیلمسازمان که فوت و فن ژانر را مثل کف دستش بلد است، در این مدت با غافلگیریهای متعددی قهرمانش را آنقدر در منگنه قرار میدهد که در پایانبندی فیلم در حالی که قلبتان به دهانتان آمده، داد و فریادتان از شدت هیجان و تنش بلند میشود».
۱۳- موشها
Rats
سینمای وحشت در سال ۲۰۱۶ به داستانهای خیالی خلاصه نمیشد و شامل یک مستند هم میشد. «موشها» که براساس کتاب پرفروش رابرت سالیوان ساخته شده ما را به پشت صحنهی فعالیت و زندگی بزرگترین انگل انسانها یعنی موشها میبرد و دنیا را برای پیدا کردن این جانورانِ جوندهی چندشآورِ موذی زیر و رو میکند. مورگان اسپرلاک در مقام کارگردان میتوانسته این داستان را بهطور بسیار متمدنانهای (!) روایت کند، اما در عوض تصمیم گرفته تا حالوهوایی ترسناک به این داستان بدهد و از طریق این فرم جدید کاری میکند تا بعد از دیدن این فیلم مبتلا به موشهراسی شدیدی شوید! حتی اگر تمام فیلمهای این فهرست دست به دست همدیگر نیز بدهند باز نمیتوانند در زمینهی تصاویر چندشآور، آزاردهنده و خونین روی دست «موشها» بلند شوند.
۱۲- من تنها چیز زیبایی هستم که در این خانه زندگی میکند
I Am The Pretty Thing That Lives In The House
این فیلم که بهطور عجیبی توسط وحشتدوستان فراموش شده، بعد از اینکه در جشنوارههای فیلم مختلف به نمایش درآمد سروصدای زیادی به راه انداخت، اما در نهایت یک هفته مانده به هالیووین توسط نتفلیکس خریداری شد و بدون هیچ تبلیغات و مراسمی روی این سرویس قرار گرفت و به فراموشی سپرده شد. این تریلر گاتیک دربارهی پرستار جوانی با بازی روث ویلسون، ستارهی سریال «رابطه» (The Affair) است که باید از یک نویسندهی کتابهای ترسناک که حال و روز خوشی ندارد نگهداری کند. از قضا این نویسنده در عمارت غیژغیژکنان و تیره و تاریکی زندگی میکند که بوی دردسر میدهد و پرستار جوان داستان کمکم متوجه میشود که این عمارت حاوی داستان ترسناک منحصر به فرد خودش است. فیلم که دوست ندارم اسم آن را از شدت طولانیبودن تکرار کنم، توسط منتقدان به عنوان یکی از آن دسته فیلمهایی توصیف شده که به جای ترسهای ناگهانی و تنشهای جیمز وانی، روی وحشت اتمسفریک و حضور نامرئی اما سنگین مرگ تمرکز کرده است.
۱۱- شین گودزیلا
Shin Godzilla
«شین گودزیلا» یعنی «گودزیلای جدید» یا «بازخیز گودزیلا». حالا اسمش هرچه که هست، در این شکی نداریم که هیچ چیزی ترسناکتر از بودن در شهری که گودزیلا تصمیم به تخریب آن گرفته است وجود ندارد. مخصوصا با توجه به اینکه طبق نظر اکثر منتقدان «شین گودزیلا» بهترین فیلمی است که پس از مدتها از یک گودزیلای کلاسیک دیدهایم. این فیلم که توسط استودیوی توهو، صاحب امتیاز اصلی این مارمولک اتمی عصبانی ساخته شده، بدجوری طرفداران پادشاه هیولاها را خوشحال کرده است. نه تنها فیلم دارای حالوهوای آخرالزمانی و دلهرهآور بهترین قسمتهای این مجموعه است، بلکه از جلوههای ویژه و صحنههای اکشن جذابی هم بهره میبرد.
۱۰- دعوت
The Invitation
چند سالی است که یک کلیشهی جدید در حوزهی فیلمهای مستقل راه افتاده است؛ فیلمهایی که روایت خیلی سرراست و حوصلهسربری دارند و ناگهان در پردهی سوم تماشاگران را با یک سورپرایز دیوانهوار روبهرو میکنند و انتظار دارند که مورد استقبال هم قرار بگیرند. «دعوت» فیلمی است که به راحتی میتوانست به یکی از این فیلمها تبدیل شود. اما خوشبختانه تمام اشتباهات اینجور فیلمها را تکرار نمیکند تا به اثری تبدیل شود که از ابتدا تا پایان دارای یکجور اتمسفر آزاردهنده و ناشناخته است؛ تماشای این فیلم مثل شنیدن صدای نفس کشیدن چیزی در پشت گردنتان است که وقتی برمیگردید با فضای خالی روبهرو میشوید. نکتهی جالب ماجرا هم این است که تقریبا تمام فیلم شامل گفتگو و بحث دوستانهی عدهای دور میز شام است. این از آن دعوتهایی است که نباید قبول کنید، اما اگر قبول کردید نگویید که بهتان هشدار ندادم! منتقد زومجی دربارهی این فیلم مینویسد: «"دعوت" از آن تریلرهای آرامسوزی است که تا نتیجهگیری انفجاری پایانیاش سلانه سلانه جلو میرود. اما این فاصله را با کاراکترهای عمیق، شرایط عصبیکننده، مسیر کنجکاویبرانگیز و صد البته پارانویا و بدگمانی آزاردهندهای پر کرده که ما را در تعلیق مطلق نگه میدارد و کاری میکند تا حتی بعد از اتمام فیلم هم نتوانیم این احساسات سیاه را از ذهنمان بیرون کنیم».