باران
16 اردیبهشت 1396 در 12:14
من از همین الان شروع میکنم.بعد کنکور میام بهتون میگم چه معجزه ای کردم.ایمان دارم که رتبه م عالی میشه.
باران
31 فروردین 1397 در 23:12
من بارانم.پارسال وسطای اردیبهشت اومدم اینجا و گفتم معجزه می کنم.حدود 50-60 روز،روزی 15-18 ساعت درس خوندم.صفر نبودم.عالی هم نبودم.پشت کنکور هم بودم!مطالب از اونی که فکر می کردم سریعتر جمع شد.من هدفم دندان بود.توی عمومی ها فقط تکواژ از زبان فارسی و اعلال رو از عربی حذف کردم.تو اختصاصی هم وضعیت ریاضیم خوب بود برای همین فقط فصل دو و سه و چهار هندسه رو نخوندم.شیمی رو کامل خوندم حتی اسید بازم حذف نکردم.زیستم کامل خوندم ولی رو مسایل ژنتیک خیلی وقت نذاشتم.از فیزیک هم کل فیزیک پیشو خوندم به جز دینامیک +فصل یک و دو فیزیک سه+نور و آینه و عدسی+گرما و قانون گازها.بچه ها من رو عمومی خیلی سرمایه گذاری کردم.عمومی واقعا رتبه ها رو خیلی جابه جا میکنه.از طرفی خوندنشم زمان کم تری می خواد.فشار روحیم خیلی زیاد بود.یه سری از کسایی که میشناختم و تا حدودی دوست بودیم رفته بودن دانشگاه و این فشار روحیمو بیشترم می کرد چون واقعا غبطه می خوردم بهشون.همه ش گریه م می گرفت.همه ش می گفتم الان باید هم کلاس می شدیم و از این حرفایی که الان خنده م میگیره واقعا.پارسال اون مدتو جون کندم به معنای واقعی.و در نهایت کنکورو ترکوندم.رتبه م صد و خورده ای شد.و دندانم قبول شدم.بچه ها من تنها دلیل موفقیتم این بود که بعد از اون روز که کامنت گذاشتم دیگه نیومدم بگم نمیشه و نمیتونم و این حرفا
فقط گفتم اگه تمام قوانین میگن نمیشه من قوانینو میشکنم.تمام قوانینو میشکنم.چون پارسال اینجا روحیه گرفتم گفتم اگه قبول شم سال دیگه میام بهشون میگم موفق شدم.گاهی وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم اونقدر اون روزا منو ساختن.می خوام الان که اون دورانو پشت سر گذاشتم بگم اصن حرف معجزه نیست.یادتونه دوران مدرسه بعضیا برای یه درس هزارتا کلاس می رفتن تست میزدن و میخوندن بعد ما برای همون درس فقط شب امتحان وقت میذاشتیم و نمره مونم خوب می شد؟بحث اینه که ما معجزه نمی کردیم.ما فقط میومدیم درس میخوندیم.چون اون چیزی که قرار بود امتحان بدیم محدود بود.حالا چه صد روز می خوندیم چه یه ساعت مهم این بود بحثه رو یار بگیریم.توی کنکور هم مهم اینه شما این مباحث محدودو یاد بگیرید.یکی صد دور میکنه یکی سه دور.یکی یک دور.مهم اینه کی میتونه این بحثو عمیق یاد بگیره و سر جلسه پیاده ش کنه.نمی دونم باز بیام اینجا یا نه.فقط میخوام بگم الکی جوگیر نشید.وارد فضای استرس و اینا نشید.بشینین خیلی عادی درس بخونید.همین.موفق باشید:-)
باران
2 اردیبهشت 1397 در 00:16
سلام دوستای خوبم.ممنون ازتون.امیدوارم شما هم همیشه موفق باشید.درصدامو حدودا یادمه.عمومی هام میانگین 80 بود.رو عمومی ها خیلی سرمایه گذاری کردم و هدفم این بود از 80 کم تر نباشه.ریاضی که یادمه 89 درصد بود.من ریاضی هرچی رو که خونده بودم جواب دادم.و همه رم درست زده بودم.البته ریاضی پایه ی نسبتا خوبی داشتم با اینکه وقتی شروع کردم هیچی یادم نبود ولی وقتی میخوندم زود یادآوری شد برام.زیست و شیمی جفتشون حدود 70.فیزیک رو اما کمتر زده بودم فکر کنم51 بود.درصدام با یکی دو درصد بالا و پایین همینا بود.در مورد درس خوندنم شبا ساعت 3 می خوابیدم و صبحا ساعت 6:30 شروع می کردم.بازه هام اینجوری بود یک ساعت درس تخصصی می خوندم.بعد یه استراحت پنج دقیقه ای.بعد نیم ساعت عمومی.به همین ترتیب می رفتم جلو و وقتی سه ساعت پشت سر هم می خوندم بعدش 10 دقیقه وقفه مینداختم و بازه ی سه ساعته ی بعدی شروع میشد.ظهر ها هم یه استراحت طولانی 20 دقیقه ای داشتم!!!
ریاضی سال قبلش کلاس رفته بودم و فقط جزوه ی معلممو خوندم همراه با تست سراسری.همین.ریاضی واقعا به جز اینا به هیچی نیاز نداره.شیمی رو منبع اصلیم جزوه ی معلم و کتاب درسی بود.درمورد شیمی من کل تست های سراسری داخل و خارج تجربی و ریاضی سال 85 به بعدو چند بار کار کردم.برای شیمی پایه کتاب فار رو هم کار کردم.شیمی پیش هم تست های سراسری رو کار کردم و برای فصل الکتروشیمی مجبور شدم کل تستای خیلی سبز رو هم بزنم چون خیلی مسلط نبودم.کلا برای فصلایی که مسلط نبودم مجبور شدم یه تعدادی تالیفی بزنم مثل فصل سه و چهار پیش.اما تمرکزم رو سراسری بود.برای فیزیک هم اول از روی یه منبعی درسنامه رو بخونید من خودم جزوه داشتم.بعدش تست های ستاره دار گاج رو زدم که عالیه ن و از همه چی بی نیاز می شید.بعد برای زیست که هر روز یه فصل رو می خوندم.خوندنم این طور بود که برای خودم توضیح می دادم بعد از روی فاگوزیست هم یه روخوانی می کردم و قسمتای مهمشو علامت میزدم.روز اول که فصل یک رو می خوندم روز دوم فصل دو رو میخوندم و در حد بیست دقیقه نیم ساعت خیلی سریع فصل قبلو مرور می کردم.روزسوم فصل سه رو می خوندم و دو رو مرور می کردم و نصف تستای فصل یک رو میزدم.روز چهارم فصل چهار+مرور فصل سه +نیمه ی باقی مانده ی تست های فصل یک+نصف تست های فصل دو.و این مدلی رفتم جلو.یه نکته:وسواس نداشته باشید و اگه فصلی رو تقریبا بلدید به نصف تست ها هم میشه بسنده کرد.برای سه فصل آخر زیست پیش منبع اصلیم لقمه ی مهر و ماه بود که آغازیان،قارچ ها و باکتری ها رو توضیح داده.برای عمومی از روی کتاب گاج نقره ای خوندم.من کل نکات مربوط به قواعد و ترجمه و کلا همه ی توضیحاتو یاد گرفتم و بعدش هر روز ازهمه ی مبحثا یه تعداد تست کار می کردم.مثلا اگه قرار بود برای عربی 100 تست بزنم از هر بحثی 4-5 تا تست میزدم.اینجوری هر دفعه کل عربی مرور می شد.ادبیات املا و واژه رو از روی کتاب آقای هامون سبطی(نشر دریافت)خوندم.تاریخ ادبیات از روی تاریخ ادبیات پنج گنج مهر و ماه خوندم.یه نکته ی طلایی یه کتاب تست تاریخ ادبیات پیدا کنید هر چی باشه مهم نیست بعد هر روز یه تعداد تست از هر سه سال کار کنید.برای تسلط روی کتاب ها هم نیازی نیست کتابا رو بخونید فقط یه منبع داشته باشید و هر روز از هر پایه یه تعداد تست کار کنیدفقط یه دور کافیه +مرور تست های مهم و اشتباه.دین و زندگی فقط کتابو می خوندم.پیام آیات رو هم از روی یه کتاب هرچی باشه فرقی نداره بخونین.من خودم تو کتابام تقریبا همه نکات پیام آیات رو سالای قبل وارد کرده بودم چون همه شون از روی یه کتاب نبوده برا همین منبع نمیگم.ولی به نظرم لقمه ی مهروماه پیام آیات عالیه.اونم نباشه خیلی سبز خوبه یا کتاب جمع بندی دینی مهروماه.بعد هر دو سه روز یه بار بستگی به شرایط خودتون یه نمونه سوال سراسری کار کنین.زبان رو هم از روی مبتکران خوندم و تست زدم.از روی نترسیم از متن هم هر روز یه کلوز و دوتا متن می زدم.منابع جمع بندی هم کتابام و تست های نشان دار و تست های سراسری چن سال اخیر بود.واییییی که چقد نوشتم.بچه ها سعی کردم کامل بنویسم چون واقعا نمیتونم سر بزنم اینجا.امشبم اومدم گفتم اکه سوالی هست جواب بدم.سعی کردم کامل باشه تا هر کی هر سوالی داره رفع بشه.من اینجا رو خیلی دوست دارم.ممنونم از خانوم دکتر سه هفته ای از خانوم دکتر چهل روزه.این افراد واقعا الگوی من شدن.ممنونم از همه ی افرادی که وقتی قبول میشن بزرگنمایی نمیکنن تا بقیه ی افرادو ناامید کنن.افراد زیادی به من امید دادن.همونایی که از کنکور غول نساختن.من دوستایی دارم که با اینکه هر سال تراز قلمچیشون هفت هزار بوده اما امسال سومین ساله که کنکور که کنکور میدن.دلیلشم دانشجو هایی هستن که به تا قبل کنکور فکر می کردن هیچی نخوندن و همه رو این مدلی ناامید می کردن و بعد کنکور هم جوری رفتار می کردن انگار هزار سال درس خوندن و این دفعه این مدلی بقیه رو نا امید می کردن.
حالا که قبول شدم معتقدم افرادی وجود دارن که حتی میتونن یک ماهه پزشکی قبول شن.البته اغراق نمیکنم و نمیگم همه چون دروغه.چون افرادی هم وجودداره که اکه چن سال هم عالی بخونن شاید نتونن به اونی که میخوان برسن.اما به شدت معتقدم کسی که یکی دو ماه آخر روزی حداقل 15 ساعت بخونه قطعا قطعا حتی اگه خیلی ضعیف هم باشه میتونه پایین پنج هزار باشه.اینکه این حرفا رو میزنم دلیلش اینه که همکلاسی هامو میبینم.خیلی هاشون واقعا از متوسط هم کمترن.از همین اولاش دارن به این فکر میکنن که فقط نیفتن.بارها شده که با هم حرف زدیم و خودشون گفتن که بخش اعظم کارشون بعد عید بوده.اما متاسفانه دانشجوها با کنکوری ها خیلی صادق نیستن.و سعی میکنن بزرگنمایی کنن.بچه ها گاهی از زندگی ناامید میشم.از هم دوره ای های دبیرستان خودم کسایی رو داشتم که واقعا از نظر شخصیتی و حتی هوشی ضعیف بودن اما تربیت معلم و پرستاری و رشته های دیگه قبول شدن.ببینین اگه آدمی هستید که شخصیتتون قشنگه حیفه الان به فکر نباشید و معلم نشید پزشک نشید حیفه وارد جامعه نشید .حیفه جامعه رو خوشگل نکنید.الان بغض کردم.یاد پارسال افتادم.همیشه از شدت استرس حالت تهوع داشتم.ای خدا چقدر آرزوی مرگ کردم.چقدر به خاطر بی عدالتی ها شکایت کردم.چقدر هم کلاسی های داغونی داشتم که با پول باباشون رشته ی خوب میخوندن.اما الان.خدا رو شکر.صدها هزار مرتبه شکر.تموم شد.و الان…انگار هیچ وقت نبوده.