هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست...
که آخرشم هیچ پخی نشی
اینهمه زمون بزاری آخرش زررررت
تبریک شما هیچ گهی نشدید
جایزه شما پش موندن در بهترین حالت، و در بدترین حالت بیکار ماندنه
وقتی تاس آدم بد نشست، بد نشست .
این دنیا یه نخود بهم مردونگی نشون نداده که براش یه دنیا مردونگی کنم
من بیشتر اوقات داخل کتابخونه و سالن مطالعه درس میخونم
اونجا خب طبیعتا آدمایی رو میبینم که کنکوری نیستن
و دارن برای آزمونای مهم دیگه میخونن
مثلا استخدامی ارگانهای مختلف ، آزمون وکالت ، آزمون دکتری ، دستیاری
پزشکی و دندانپزشکی و.....
بچه ها چون اونجا بیشتر روز رو باهم هستن
باهم دوستن و منم همینطور
وقتی باهاشون توی تایم های استراحت حرف میزنم
و در مورد برنامهریزی شون ازشون میپرسم
یه چیزی خیلی برام جالبه
۹۹٪ شون بقچه ای میخونن !
۹۹٪ شون ساعت مطالعه و تعداد تست اصلا حساب نمیکنن !!!
صرفا فقط یه برنامه داخل یه سررسید ساده دارن و هر روز میان
اون برنامه رو اجرا میکنن و میرن
فقط همین
خیلی هاشون هم نتایج خوبی میگیرن
مثلا یکی شون پارسال یادمه ent تهران آورد
یکی شون دکتری حقوق آورد
اون یکی از آمریکا فول فاند گرفت
یکی دیگه شون یادمه پارسال یه خانم متاهل هم بود
برای پست دکتری از یکی از دانشگاه های نروژ فاند گرفت
الانم نروژ داره زندگی میکنه
همه شون هم تاکید دارن رو یادگیری مطالب
حالا چیزی که برای من جالبه اینه که
اگه یه کنکوری بخواد
بقچه ای بخونه ، حجمی بخونه
تعداد تست و ساعت مطالعه اش رو یادداشت نکنه
تقریباً همه بهش میگن که داری اشتباه میکنی !
مثلا همه مشاورها بقچه ای خوندن رو رد میکن و میگن اشتباهه
خب پس چرا اونا دارن نتیجه میگیرن ؟؟؟
اونا آزمونشون خیلی سخت تر هم هست !!!
کسی میدونه چرا ؟
شاید جناب مظاهری پور که از ما بزرگتره بدونه ، بذار تگش کنم
@Mazaheri
ویرایش توسط zaittoon6 : 22 اسفند 1403 در ساعت 23:22
این بقچه ای خوندن رو میگی
من برای اولین بار خوندن دروس همین روش زدم (از مهرتا اوایل بهمن)
همه چیو جمع کردم ، راضی بودم ازش
در حال حاضر چند درسی جمع بندی میکنم ، شب عین جنازه ام ، تو اون دوره نبودم خب فشاری هم نمیخوندم
الان تو تست زنیام بحث بلد نبودن نیست ، الان چیزای دیگس که دارم باش دستوپنجه نرم میکنم مثلاً کندی لاکپشتی یا گیرپاژ کردن بعد حل ۹۰ درصد بعضی سوالا(آخرش یه تقسیم ساده رو نمیتونم انجام بدم) ، تراکتوری زدن سوالا و...
در کل یادگیری خوب بوده و مبحثی رو زمین نمونده(حذفیات ندارم)
وقتی تاس آدم بد نشست، بد نشست .
این دنیا یه نخود بهم مردونگی نشون نداده که براش یه دنیا مردونگی کنم
علتی که مشاورا میگن بقچهای نخونید، از روی تجربه هست چون توی کنکور تقریبا برای هیچکس جواب نمیده.
شما چند نفر دیدید توی کنکور ایران رشته تاپ قبول بشن با بقچهای خوندن؟ چون کنکور خیلی به جزییات ریز حفظیات توجه میکنه و حجمش هم زیاده، باید کمکم و با مرور زیاد خونده بشه و چون تعداد دروسش زیاده، بقچهای روش جواب نمیده. ولی مثلا توی بازه امتحان نهایی، چون حجمش کمه و فقط ۱ درس توی هر امتحانه، اتفاقا بقچهای جواب میده.
اصلیترین علت برای ثبت ساعت مطالعه و تعداد تست اینه که بیشتر بچهها توهم دارن.
فکر میکنن خیلی درس خونده بودن یا خیلی تست حل کرده بودن ولی بعد از ثبت کردن، میفهمن که خبری نبوده.
ضمنا ثبت کردن اینا باعث میشه که نظم پیدا کنن وگرنه ممکنه طول روز بین درسهای مختلف سرگردون بشن.
آخرین اخبار، تحلیل خبری و مشاوره و انتخاب رشته کنکور تجربی
https://t.me/moshavere_pourmazaheri
یادم باشد
حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بی راه باشد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب
تنها! ... دل ما٬ دل نیست.آره!
به قصد پرواز تجربه کردم سقوط را
ویرایش توسط rz1 : 23 اسفند 1403 در ساعت 23:58
به خیلی چیزا
به خبر شوکه کنندهی مامان
هنوزم نمیتونم هضمش کنم
ینی میم هم آره؟ خدایی؟
به کبودی رو انگشتم که از سه چهار روزه ولی کمرنگ نشده هنو
به حرفای اشکان، میگفت شمارو خیلی دوس دارم حتی اگه ... و واقعا هم از رفتارش مشخصه، لبخند نمیزنه، میخنده ها
به سن و سالی که هیچکس نتونست درست حدسم بزنه
میگفت ۲۰.۲۱ بیشتر نیستی، خندیدم
به مذاکرهی ۵ روز پیش، به قراردادی که قرار بود ببندیم، به جدی بودنمون، به زیر نظر گرفتنش، به کوتاه نیومدن، به مکالمهی یک ساعتهی وایستاده، به کمردرد بعدش
به میم، به نگاههای عجیبش، حتی نمیشه حدس زد چی تو سرشه
به ترسِ از دست دادن چیزی که هنوز به دستش نیاوردم
به تبعیضی که شاید تبعیض نباشه ها، ولی دوس دارم فکر کنم داره بهم توجه میکنه
به فرار کردنای پیتی از دستم
به آینهی جریاندار پاساژ، به نگاههای فروشنده مغازه اولیه و مغازه سومیه، پیش خودشون فکر نمیکنن ما کم داریم؟
به یل بازیای خودم، به گنگستری سایا و مج و فاط
به دوناتای هدیه، به اون ذوق و تعجبش، به اون خندهش، به چشمایی که از تعجب و خوشالی در اومده بودن
به حرفای س، میگه تو چرا قبولش نمیکنی؟
اون قصدش جدیه، ولی من آدم جدیای نیستم
به غیبتای آخر شبی، به فک دردی که از خندیدن زیاد میگیرم، به مسخره بازیامون
به جوجو رنگی اولیه که یه روز زنده موند فقد، دومیه هم حالش نامیزونه
به مو قشنگه، آخرش نفهمیدیم واقعا دوسش داره یا صرفا میخواد یه داستانی باهاش داشته باشه؟
به نگاه تحسین آمیز سیده، به تشویق کردناش، به حس خوبی که بهم داد
به رقص پرنسسی آخر شبی من و الف کف حیاط
به لباسی که برای ۳ آذره و هنو کامل نشده
به رفتار عجیب امشب میم، به ناراحت شدنمون، به همفکری سه تاییمون و به نتیجه رسیدن
به یاغی گفتنای مامان
به آهنگ جدید چاوشی
به سلام دادنای یواشش
به حس ناامنی
به لاغر شدنش
به موچی صورتی امشب
به جایزه نگرفتنم و شانس تمرگیدهم
به تعارفاش واسه مهمون کردنمون برای خوردن نوشیدنی
به قسم خوردنایی که میگفت نمیخواد ما ضرر کنیم
به امشب، به یک ساعت پیش
به پرت کردن حواسم از غم امشب
به فردا ...
با پسرا و دخترای پولدار نپرید،
وارث حقیقی زمین؛ ما مستضعفین خواهیم بود
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)