حافظ وصال میطلبد از راه دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن!
بله
خیر
الهی به امید تو...
خدایا خودت می دونی فقط و فقط با توکل به تو شروع کردم...
خدایا خودت می دونی هدفم چی هست و چه قدر بزرگه و برام خیلی خیلی ارزش داره...
خدایا به بهترین بندگانت قسمت میدم دستم رو رها نکن و ذهنم رو آرام کن ...
خدایا شکرت
خدایا
لطفا همه سوء تفاهم های ب وجود اومده رو کلا بر طرف کن
ببخشید ک من کلا ازت ی چیزی میخام و ب فکر خوبیات نیستم
زخمامو دیگران زدن ولی من خودم قراره ترمیمش کنم♡
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
دعا برا دیگران خیلی خوبه (:
خدایا همه بچه های کنکوری ای که «لایقش هستن» و تلاششون رو کردن به نتیجه مطلوبشون برسون،خدایا ترخدا)
اونایی هم که استعداد دارن ولی نمیخونن رو به راهشون بیار
من بدبخت رو هم ادم کن![]()
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)