من میخوام قاتل شم (راه خدابیامورز اقام دکسترو ادامه بدم )
درآمد عالی
جایگاه اجتماعی
دوست داشتن رشته
سایر
به نظرم هرکی میاد این دنیا ، یه رسالتی داره . ورود به عرصه درمان و رشته پزشکی هم برای کسانی که علاقه قلبی دارن ، راهی برای انجام این رسالته . آدما معمولا کاری رو انجام میدن که قلبا از انجامش لذت میبرن و حتی سختی های این کار رو هم پذیرا هستن و کسی که پزشک موفقی میشه ، قاعدتا از طبابت داره نهایت لذت رو میبره و این مسیر رو به عنوان شیرین ترین قسمت زندگیش پذیرفته. درواقع میشه گفت اون حس خوبی که بعد بهبودی یه بیمار به پزشک معالجش دست میده ، یکی از دلایل ورود به این مسیره . داشتن جایگاه اجتماعی خوب هم دلیل دیگه ای هست ولی روی درآمد پزشکی حساب ویژه ای نمیشه باز کرد و به نظرم نمیشه به عنوان یه دلیل مهم به این مسئله نگاه کرد.
ویرایش توسط Maryam.gh : 19 دی 1402 در ساعت 17:13
چی باعث شد که عاشق پزشکی بشم...
من راستش انسان واسم مهم نیست من از بدن انسان خوشم میاد قلبی که از قبل از اینکه بیای دنیا برای تو کار میکنه میلیارد ها سلولی که تنها هدفشون زنده موندن انسان هاییه که روزی صد بار اون زندگی رو بی ارزش میدونن میخوام به اون بدنی کمک کنم که بعضی جاها کم میاره شاید اون انسان لیاقت زندگی نداشته باشه اما اون میلیارد ها سلول که هرکدومشون یه نوعی خاصی شگفت انگیزن حق زندگی دارن چون اگه نداشتن اپوپتوز میشدن :/ ... من نمیخوام انسان درد نکشه میخوام که اون بدن درد نکشه
پ.ن: من تا روزی که کنکور تیر رو ندادم بر نمی گردم . دعا کنید خوشحال برگردم![]()
کاربونالا
تونی مونتانا؟؟
کاربونالا
لاچی موندالا؟؟
کاربونالا
لا جی بو لا لا؟؟
به هرحال دیدشخصی هرفرد میتونه منحصربفرد و متفاوت باشه که چیز جذابیه
ولی
خیلی وقتها درمان همون یک سلول هم ممکن نیست مگر با شناخت عمیق کلیت یک انسان
باید به انسان گوش بدی
باید درکش کنی
باید ریشههایی رو درون زندگی و فکرش و جنبههای مختلف زندگیش پیدا کنی تا بتونی بطور صحیح و نسبتا کاملتر همون سلول رو درمان کنی
نمیشه من بیام یک نفر رو کلا خاموش کنم انسان بودنش رو و فقط سلولی مولوکولی باهاش رفتار و برخورد کنم
چه بسا خیلی از بیماریهایی که اگه من صرفا علت سلولی رو برطرف کنم دوباره بیماری برگرده و بازم مشکل پیداش بشه حتی جدیتر و وخیمتر...
+ موفق و سلامت باشی هرجا که هستی
به ما نه توسط جامعهمون
نه توسط سیستم آموزشمون
و نه توسط خانواده مون
یادداده نشده که علاقه قلبیمون رو چطور پیدا کنیم و خیلیوقتها اصلا اجازه تجربه کردن و به معنای واقعی زندگی کردن هم داده نشده
پس از ما نمیشه خیلی انتظار داشت اون سطح از خودآگاهی رو داشته باشیم که بدونیم علاقه قلبی مون واقعا چیه
معمولا چیزی که فکر میکنیم الان بهش علاقه داریم سرنخش برمیگرده به توهم علاقه کاذب فکر جمعی جامعه
یا یه سیستم طبقاتی بهتر بهتری که براساس رقابتهای بی سر و ته توش گیر افتادیم و صرفا میخوایم جزو دسته " ترها " و " ترینها" قرار بگیریم...
خیلی کم پیدا میشه کسی که بدونه علاقه واقعی قلبیش چیه ک برای اون علاقهاش حرکت کنه و جسارت و شجاعت زندگی کردنش رو داشته باشه
+ پزشکهای موفقی روهم داریم که میشه گفت از طبابت لذتی نمیبرن و از بالین یجورایی فراری هستن ، ولی توی حیطههای جدا از درمان و بالین پزشکی مشغول هستن مثل کارای جدی تحقیقاتی و...
تمام پزشکی درمان و بالین نیست یکی از جنبه های مثبتش همین وسعت مسیرهای آینده اش هست
+ کسی که دیدن بهبود و درمان بیمار براش بشدت لذت بخشه و یکی از دلیلهای اصلیش برای پزشک شدن دیدن همین نتیجه خوب کردن حال انسان ها و درمان شدنشون هست
همین نکته میتونه جهنم کنه زندگی شو
چون دو روی یک سکه ست
به همون میزان که دیدن بهبود بیمار براش لذت بخشه
دیدن وخیم شدن و آب شدن و خدایی نکرده مرگ بیمار هم اتفاقاتی هست که زیاد قراره باهاشون مواجه بشه و میتونه تلخ و گزنده کنه تمام شیرینی هاش رو
پس نیازه که فقط یک روی سکه رو نبینه و برای اون یکی روی سکه هم آماده باشه
+ جایگاه اجتماعی
زمانی که توی یک میحطی که سرتاسر پر از رنج و دردکشیدن انسان.هاست و محیط آروم و آرامش بخشی نیست
دراین حالت جایگاه اجتماعی زیاد معنی خاصی نداره
محیط شغلی رو باید سنجید و شخصیت و روحیه فرد رو که حاضره توی این شرایط و این محیط بخش زیادی از زندگیش رو بذاره یا نه
محیطی که توش قرار نیست همیشه بابت جایگاه اجتماعی از پزشک تقدیر بشه بلکه برعکس خیلی وقت ها توهین و حرف زور و تلخی هایی همراهشه
هم نکات مثبتی هست
هم نکات منفی یا نکاتی که باید بعنوان واقعیت دید و پشت چندتا چیز دراماتیک پنهونشون نکرد...
بسم الله الرحمن الرحیم
من میخواهم درس بخوانم تا در اینده دکتر شوم تا بتوانم پول پارو کنم.
دروغ گفتم میخواهم دکتر شوم تا بساز بفروش شوم.
فهمیدن علاقه واقعی و داشتن جسارت و شجاعت برای زندگی کردن در راستای اون علاقه میشه گفت غالبا زمان کنکور سخته چون دانش آموز یاد گرفته فقط درس بخوانه فقط تست بزنه فقط رتبه برتر بشه تا بره پزشکی یا زیرشاخه های اون و بعد ورود به دانشگاه و گذر زمان پی میبره که ایا واقعا علاقه منده یا نه اما این نفهمیدنه تا یه زمانی هستش ابدی که نیست وقتی طرف با 30 سال سن درس میخوانه برای قبولی توی این رشته ، مسلما علاقه قلبی خودشو پیدا کردنه. این شرایطی که ازش بحث میکنید برای همه یکسانه اما با این حال بودن کسایی که در راستای علاقه واقعی شان قدم برداشتن . محدود بودن به این شرایط دستاوردی جز تلف کردن عمر و در نهایت یه عمر حسرت و پشیمانی نداره .
+ صحیح اما طبابت خواه ناخواه بخشی از این رشته حتی قبل ورود به تحقیقات هست و مسلما تجربه هایی در این زمینه کسب میکنن ولی کسی که زمینه ی تحقیقات رو انتخاب میکنه ، گرچه به شکل مستقیم در طبابت نقشی نداره اما به شکل غیر مستقیم کمک کننده هست و میشه گفت در هر صورت چه مستقیم چه غیر مستقیم به واژه طبابت برمیگرده.
+ کسی که در این زمینه عاقلانه قدم برمیداره ، مطمئنا این جنبه هارو هم در نظر گرفته . یه پزشک باید اونقدری شجاع باشه که با دیدن صحنه های دلخراش ، به جای جهنم کردن زندگیش ، تجربه هایی رو کسب کنه و بپذیره که مرگ و درد بخشی از زندگیه آدماست .
وقتی حرفه ای رو انتخاب میکنیم ، مسلما تمام جوانب درنظر گرفته شده و حتی نکات منفی هم پذیرفته شده ! واقعیت پزشکی ، سخت و دردناکه . کشیک های سنگین ، صحنه های دلخراش ، درآمد کم بعد چندین سال درس خواندن ، شنیدن توهین از جانب همراه بیمار و حتی خطاهایی که ممکنه منجر به مرگ بشن اما بازهم مورد قبول عده ای هستش و این برمیگرده به همون قضیه ی داشتن شجاعت و جسات برای زندگی در راستای علاقه واقعی .
ویرایش توسط Maryam.gh : 19 دی 1402 در ساعت 23:32
روی صحبتم درمورد شخص هیجده نوزده ساله بوده نه کسی که سی ساله شده و یا بعدها تصمیم به شرکت توی کنکور گرفته
درسته که دانشجو پزشکی چندترمی روهم داخل بیمارستان آموزشی میگذرونه ولی طی این ترم ها طبابت نمیکنه عملا بیشترش رو چیز خیلی خاصی یادنمیگیره توسط سیستم آموزشی و شاید اون اواخر یکم تجربههای اندکی کسب کنه
توی محیط طبابت بودن با اینکه بخوای علم طبابت رو ازطریق تحقیقات جلو ببری حب خیلی متفاوت هست نمیشه اینجوری نتیجه گیری کرد که چون هردوشون به واژه طبابت برمیگرده خب پس هردو طبابت میکنن... یکی بیشتر حکم دانشمند رو داره تا طبیب
منظور من صحنههای دلخراش نبود
منظور خطاهای سهوی یا خطاهای مختلفی هست که خود یک پزشک مرتکب میشه درحق بیمارش که یسری وقتا ننایج تلخی داره و این موقعیت ها مرتبط با شجاعت شخص نیستن
یه عذاب وجدانی میتونن داشته باشن که جهنم کنه براشون
کسی که ذوق بهبودی بخشیدن به انسان ها رو داره
باید حواسش باشه یسری وقتا به دلایل مختلف میتونه باعث آسیب بیشتر یا اتفاقات بدتری در حق بیمارش بشه که قضیهاش با صحنه دلخراش متفاوته
دقیقا صحبتهای من هم
به این دلیل هست که خیلیوقتها انتخابهامون با درنظرگرفتن تمام جوانب نیست
هدفم از
این گفتوگومون هم این بود که فقط از یک زوایه بهش نگاه نشه و جنبههای مختلف دیگه هم درموردش صحبت بشه و بهش توجه بشه چون توی انتخاب این مسیر برای زندگی واقعا مهمه
ممنون ازتون
موفق باشید
ویرایش توسط Zero_Horizon : 20 دی 1402 در ساعت 00:15
به نظر من پزشکی اگه واقعا بهش علاقه نداشته باشید و وضع مالیتون خوب نباشه اصلا خوب نیست
پزشکی عمومی هفت سال هست
تازه اگه کسی سال اول قبول بشه که خیلی یک سال یا بیشتر پست کنکور میمونم ...
دو سال هم خدمت به مناطق محروم و دوسال هم سربازی
کنکور تخصص هم هست
تا کسی بخواد پزشک متخصص بشه نزدیک۴۰ سالشه
برای اپلای هم که اصلا خوب نیست
هزینه آزاد سازی مدرک پزشکی خیلی زیاده
نیاز به آزمون های معادل سازی مدرک هم هست
تازه حجم درس های رشته پزشکی آن قدر زیاده که کسی وقت نداره دیگه آلمانی بخونه
اکثر مردم هدفشون پول و درآمد هست
دروغ میگن بهش علاقه دارند
من میتونم اثبات کنم ، کافی به آمار بالای خودکشی رزیدنت ها نگاه کنید ....
من خودم سر فصل دروس رشته پزشکی رو مطالعه کردم و از پزشکی خوشم میاد ولی علاقه ام مثلاً به نجوم بسیار بسیار بیشتره ، مثلاً مباحث مرتبط با مغز و اعصاب برام جالبه
تازه ممکنه در آینده از ارزش رشته پزشکی کاسته بشه ، با توجه به پیشرفت های عظیم علم زیست شناسی و همچنین هوش مصنوعی احتمال اینکه بسیاری از بیماری ها ریشه کن بشن و حتی انسان به جاودانگی برسه وجود داره ، همچنین از نظر من گلوبالیست ها به دنبال بیمار کردن مردم و چپاول پولشون هستن ، اگه کسی سیگار نکشه ، غذای خوب بخوره ، مرتب ورزش کنه در اکثر موارد با بیماری های مختلف مثل ناراحتی قلبی و .... دست و پنجه نرم نمیکنه ولی ما شاهد آن هستیم که کمتر کسی علیه دخانیات حرف میزنم ، کسی مردم رو تشویق به استفاده از دوچرخه به جای خودرو نمیکنه ....خیلی زیاد میشه در موردش حرف زد. حتی ماری جوانا در ایالت های دموکرات آمریکا قانونی شده ، فقط میخوان از مردم پول بخورن
اگه درست یادم باشه داخل کتاب آیین دوست یابی خوندم یک نیازی در همه انسان ها هست( نیاز به احساس مهم بودن) و خب به حدی این نیاز رو تعیین کننده میبینه میگه اصلا انسان ها تفاوت اصلیشون در اینه که به چه شیوه ای به این نیاز پاسخ میدن
یک مثال میزنه قاتل سریالی که دستیگیر شده و عکسش تو کل روزنامه ها چاپ شده به جای احساس شرم زدگی و خجالت از درون به خاطر این همه توجهی که بهش شده خوشحالم میشه
من فکر میکنم اینکه عموما تمایل دارن همین مهم بودنشه.در کنارش کلیشه دکتر پولدار از قدیم وجود داشته.
من خودم به شخصه اگه چند میلیون دلار داشتم همش اینور و اونور میرفتم دنیارو میدیدم کارایی که دوست دارمو انجام میدادم یه بیزینسی راه مینداختم مدرسه دانشگاه کتابخونه ازمایشگاه میساختم و از خیلی پزشکا تاثیرگذار تر میشدم ولی یکی مثل دوستمون میگه من عاشق بدن انسانم و واقعا به این علم و زمینه علاقه دارم اینکه حاضر بشی به خاطر خود علم این فشار و سختی رو تحمل کنی بدون حقوق سالها تلاش کنی بحثش کاملا جداست ولی در حقیقت بین اینهممممه داوطلب کنکور چند نفر این شکلین و تا اخر مسیر هم همین دیدگاهو دارن؟
شکرت خدای من (: که زیباترینی بی انتهایی بخشنده ای
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)