درود
متاسفانه مدتی است که با ایران و تاریخ ایرانی در کشور ایران دشمنی بوجود اومده!!!
برای شما نام چند کشور و معنی اونها رو گذاشتم تا گسترگی نژاد و هویت ایرانی برای شما مححقق بشه و به اون افتخار کنید و مشتی باشه توی صورت بی هویت بی تاریخ !!!
جمهوری آذربایجان
(Republic of Azerbaijan)
نام آذربایجان از نام شهربان ایرانی این منطقه در زمان هخامنشیان آمده که "آتورپات" به معنای «نگهبان آتش» نام داشت. در زبان فارسی باستان آتورپاتکان، در پارسی میانه آذربادگان می نامیدند که با تازش عرب ها به ایران و نبود صداهای "پ" و "گ" عرب ها این سرزمین را آذربایجان نامیدند. البته برخی زبانشناسان می گویند آذربایگان یعنی "آذر" (آتش)+ "بای" یا باگ (بغ، خدا)+ "گان" (مکان، جایگاه) و در کل به معنای "جایگاه آتش ایزدی" است.
ارمنستان
(Armenia)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی از فارسی باستان (سده ۶ پ.م.)و در سنگ نوشته داریوش هخامنشی در بیستون Armina آمده است که در پارسی نوین "آرمان" گفته می شود، به معنی "بهترین جا"؛ یونانی Armenia (سده ۵ پ.م.).البته ممکن است از نام آشوری Armânum/Armanî و یا نام Minni در عهد عتیق باشد. البته ارمنیان اعتقاد دارند که ارمن نام نوه حضرت نوح بود. اینکه مردمان قفقاز مانند گرجیان، ارمنیان و چچنیان اعتقاد دارند که نام کشورشان از نام فرزندان نوح بوده است، به دلیل اعتقادات دینی ایشان است؛ زیرا بنابر عهد عتیق این ناحیه مکان فرود آمدن کشتی نوح است.
ارمنی: Հայաստան( (hayastan از ریشهٔ Hayk. نامی که ارمنیان اعتقاد دارند نام نوه نوح بوده.
افغانستان
(Afghanistan)
از نام Apakan، فرمانروای ایرانی در سدهٔ ۸ و ۹ م. آمده. اشارهای ساسانی در سدهٔ ۳ م. به Abgan، که کهن ترین واژهٔ شناخته شده برای افغان است.این اشاره در کتیبهٔ شاپور اول در نقش رستم در Goundifer Abgan Rismaund.در سدهٔ ۶ م. ستاره شناس هندی Varahamihira در کتاب Brhat Samhita به افغانها با نام Avagan اشاره میکند. در سدهٔ ۷ م. مسافر چینی Hiuen Tsiang به مردمی اشاره میکند که در شمال کوههای سلیمان ساکن هستند و آنها را با نام Apokien می خواند که آشکارا به Avaganها یا افغانها اشاره دارد. برخی از دانشمندان معتقدند که این نام از واژهٔ سانسکریت Ashvaka یا Ashvakan، از اقوام Assakenoi یا Arrian بودند.اینها از جنگاوران هندی بودند.
ایران
(IRAN)
کهنترین نام ایران در زبانهای ایرانی، Iranovaiju در اوستایی و Iranovich در پارسی باستان است. و در پارسی میانه Ērān است و به معنای "سرزمین نژاد آریایی" است. واژهٔ آریا که هندوایرانیها برای نامیدن خود به کار میبردند به معنای "آزاده/اصیل/نجیب" است.
Persia (نام بینالمللی پیشین): از لاتین، از طریق یونانی "Persis"، از پارسی باستان "Pārsa"(پارس) پارس نام یکی از اقوام آریایی و به معنی چابک و اسب سوار هم گفته شده است. (روزنامه و سایت همشهری آنلاین نام های سرزمین ایران) یونانیان افسانه پرداز گویند به معنای "سرزمین Perseus(پرساوش)" است. البته از دید علمی، واژه ی "پارس" هم ریشه با واژه ی "پارت" و به معنای "بخش و سرزمین" است.
پاکستان
(Pakistan)
ناسیونالیست "چوذری رحمت علی" در سال ۱۹۳۳ در کتاب "اکنون یا هیچوقت" این نام را از سرواژه ۵ استان این کشور ساخت: پ(پنجاب) الف (افغانیه) ک (کشمیر) س (سند) + -ستان که پایان نام (بلوچستان) است، درست کرد. رحمت علی سپس در سال ۱۹۴۷ در کتاب "پاکستان، میهن ملل پاک" آن را این گونه توضیح داد: p (پنجاب) a (افغانیه) k (کشمیر) i (ایران) s (سند) t (تخارستان، در آسیای میانه) a (افغانستان) n (بلوچستان). واژهٔ فارسی "پاک" بعدها برای توضیح این نام و به معنای "سرزمین پاکان" استفاده شد. نام پاکستان را انگلیسیان برای نامیدن این منطقه رسمی کردند.
تاجیکستان (Tajikistan)
"سرزمین تاجیک ها". از فارسی "تاجیک" (تاجدار؛ تاجور) به معنای "کشور آزادگان". این کشور زمانی بخشی از ایران بود و نام آن هم با واژهٔ ایران هم معنی است. نام تاجیکستان در سال ۱۹۲۴ میلادی برای جمهوری شوروی تاجیکان (پارسی زبانان آسیای مرکزی) ساخته شد. سرزمین تاجیکان در در کهنترین زمانها توران نام داشت و آن را ورازرود و فرارود و ماوراءالنهر هم می خواندند.
صربستان (Serbia)
"سرزمین صرب ها"، نژاد صرب ها شاخه ای از نژتر ایرانی است که به بالکان کوچیدند. واژه پهلوی Salv به معنی "توده و گروه" یا واژه پارسی Sarv به معنی "گونه ای درخت" دو پنداره درباره ی ریشه نام "صرب" ها هستند.
صحرا (Western Sahara در اشغال مراکش)
عراق (Iraq)
از واژه پهلوی "ایراک" که در فارسی به معنای "ایران کوچک(عراق عجم)" است.
عربستان سعودی (Saudi Arabia)
کهن ترین نام برای آن در زبانهای ایرانی در فارسی باستان Arabaya است. سعود نام خاندان پادشاهی این کشور است.سعود به معنای "خوشبخت". عرب در زبانهای سامی معانی متفاوتی دارد :، "بادیه نشین"، "مغرب"، "دشت"، "مخلوط شده"، "بازرگان"، "غارتگر" و " قابل درک".
کامبوج (Cambodia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Cambodge است. این نام از نام پادشهی خمر در این کشور Kambujadesaیا Kambuja آمده.نام سنسکریت Kambuja یا Kamboja اشاره دارد به قبیلهای هندوایرانی و قدرتمند در این مناطق.
کره (Korea)
از نام سلسله Goryeo، نخستین بار که بازرگانان ایرانی به کره رفتند، شاهان Koryŏ (Goryeo) بر آن حکومت میراندند. این نام سنتی به معنای "نژاد(مردم)" است.
گرجستان (Georgia)
در زمان یونان قدیم که تازه جهان گردی و تهیه نقشه جغرافیایی باب شده بود به توصیه یکی از تاجران گرجی که در یونان به تجارت مشغول بود و اوصافی که این گرجی از گرجستان میکرد، یک جهان گرد و جغرافیا دان یونانی را به این فکر وا داشت که سری به این کشور بزند و انجا را از نزدیک ببیند :بعد از ورود ان یونانی به سرزمین سر سبز و رویایی و بهشت گونه گرجستان تمام حرفها و توصیفاتی را که ان مرد گرجی گفته بود را به چشم دید...(... آهای مرد یونانی به انجا برو تا تازه شدن وشاد بودن وجوانی را احساس کنی چون از قدیم و پیشینیان ما گفتهاند انجا را خداوند عالم از بهشت اورده بود تا برای خود نگاه دارد و چون ما گرجیان در نظرش خوب بودیم به ما بخشید.....) و ان یونانی در چند صباحی که در گرجستان بود تمام وقتش را صرف گشت و گذار و مطالعه در باره گرجیان کرد و چون اغلب گرجیان به کشاورزی مشغول بودند نام انجا را (georgus) که به یونانی یعنی: مردم کشاورز) نهاد. و از ان پس به جرجیا در غرب و گرجستان در ایران نامیده شد. در خود گرجستان هم بنام ساکارتْوِلُ نامیده میشود.
لبنان (Lebanon)
کهنترین نام در زبانهای ایرانی برای آن در فارسی باستان Labanāna است. از ریشه زبانهای سامی ""LBN، در زبانهای سامی معانی متفاوتی دارد مانند "سفید" یا "شیر (خوراکی)" و حتماً ارتباطی با برف و سفیدی کوههای لبنان دارد. نام آن حتی در حماسه گیلگمش (۲۹۰۰ پ.م) آمده.
موزامبیک (Mozambique)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Mozambique است. این نام پرتغالی شده موسی بن بیگ است که نام شهر بندری در شمال موزامبیک فعلی است موسی بن بیگ حاکم ایرانی تبار آنجا در سالهای ۱۴۵- ۱۵۰۰ میلادی بوده است. بیگ و بیک از فارسی باستان به معنی بزرگ و خدا معنی می دهد تغییر یافته آن بغ نیز می گویند. بیوک و بیک در ترکی نیز از همین واژه است.
نپال (Nepal)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالاً از سنسکریت nipalaya، به معنای "پاها بر کوهستان" یا "زیستگاه برای پاها" که به هیمالیا اشاره دارد.شاید هم از تبتی niyampal "سرزمین مقدس".
نخجوان (Naxuana) بنابر نظر "هاینریش هوبشمان" زبانشناس )Heinrich Hubschmann(در سده نوزده، نام "نخجوان" در ارمنی به معنای "جایگاه فرود" است و اشاره به کشتی نشستن نوح بر کوه آرارات دارد.که البته بنا بر نام امروزی آن، این نظر را می دهد.پیشوند "Naxc" که یک نام است و "avan" که در ارمنی به معنای "شهر" است. بطلمیوس، جغرافیدان سده ۲ میلادی و برخی دیگر آن را Naxuana نام بردهاند. برخی گویند از نام ایرانی "نقش جهان" است. اعراب نیز بدان "نشوا" می گفتند که سابقه تاریخی ندارد.
هند (India)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی در اوستایی Hindu-و فارسی باستان Hindu از نام سنسکریت رود Síndhu "(سرزمین) سند(خود واژهٔ سند به معنای "پرآب" است")". نام اروپایی آن نیز ازفارسی باستان آمده است.
یونان (Greece)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی Yauna- است. Yunanistan (آذری، ترکی)، الیونان (عربی)، Yavan (عبری): از نام ایونیان، اقوام یونانی آسیای صغیر