نزد حبیب کرده ام قصه درد اهل دل
نوشته قصه درد: تشبیه
کجاش تشبیه؟ درد به قصه تشبیه شده یا قصه به درد؟![]()
نزد حبیب کرده ام قصه درد اهل دل
نوشته قصه درد: تشبیه
کجاش تشبیه؟ درد به قصه تشبیه شده یا قصه به درد؟![]()
این کجاش پارادوکس داره؟؟؟ چیزی به ذهنم نمیرسه
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
ویرایش توسط E.M10 : 29 آذر 1395 در ساعت 20:06
تابلوست :
++ اول ... روی ... جمعیت .. تمرکز داشته باش .. :: مثل مرتب کردن خونه .. یا به آرامش رسیدن و نظم بخشیدن .....
++ دوم .... روی .... پریشانی .... زلف ... تمرکز کن
++ حال .... ببین .. چه جوری میشه از بی نظمی به نظم رسید ... یعنی میخاد از .. پریشانی (مفهوم بی نظمی داره) ... به جمعیت (مفهوم نظم داره) ... برسه .... ::::
.......
![]()
شيطان در گوشم زمزمه كرد: تو به اندازه ى كافى قوى نيستى كه در مقابل طوفان دوام بيارى.
امروز من در گوش شيطان زمزمه كردم: من خودِ طوفانم
بیت اولیه :: شما اول .... حواست بره .. سمت .... نابرده رنج گنج میسر نمیشود ..... بعد ... رو کم همتان .. تمرکز داشته باش ....... حال یه نفری که بی مایه و کم همت هستش دیگه ادا اطوارش دیگه چیه (همون فخر فروشی و کلاس گذاشتن) ..
بیت دومیه :: توجه به دنیا داشته باش .... زمانی که اشاره به طبیعت داره ... به نوعی مفهوم دنیا یا ویژگی های دنیوی اشاره داره ...... اون عیش .. همون خوشی و مستی رو میگه ... گلشن اشاره به دنیا .... خماری هم همون تو کف بودن خودمون میشه .... حال میگه این دنیا بی ثباته .... :: اون که گفتی گفته شده : خمار بودن عیش ... چندان قابل قبول نیست ..
شيطان در گوشم زمزمه كرد: تو به اندازه ى كافى قوى نيستى كه در مقابل طوفان دوام بيارى.
امروز من در گوش شيطان زمزمه كردم: من خودِ طوفانم
گفتم دیگه :
: اول میگه : ای بیدل .. این افرادی که همت و تلاش کمی دارن ..... یعنی اشاره به تلاش های معنوی و ماورایی داره ...... متوجه باش ...... تو سطح جایگاه و ارزش و مقامی که دارن ..... همچی هم پخی نیستن ....... همش باد الکیه .... کلاس گذاشتن و فخرفروشیه .. و اینا همش عار و ننگی بیشتر نیستش ::::
:: دومی هم میگه :: توجه به گل داره اول ..... که گل میشه ..... ولی این گل شدن چندان پایدار و همیشگی نیست ... یه چی شبیه همون خمیازه موقتی و کوتاه ماست ..... و بعد میگه این دنیا (گلشن) هم .. شبیه همینه ... که یه مثال دیگه واسش گفته : که شبیه همون مستی بعد از عیش و نوش هستش و بعدش باز خماری و تو کف بودنه و چندان این خوشی پایدار و همیشگی نیست ..
شيطان در گوشم زمزمه كرد: تو به اندازه ى كافى قوى نيستى كه در مقابل طوفان دوام بيارى.
امروز من در گوش شيطان زمزمه كردم: من خودِ طوفانم
اینارم بخون به درکت کمک میکنه
درمورد بیت اول:
کسایی که بدون زحمت و تلاش به مقام و مرتبه ی بالایی نایل شدن به جای افتخار و غرور باید خجالت بکشن!
ینی اگه افتخار بکنن بهش به نوعی ننگه و عاره
ایا تو واقعیت میشه افتخارو و غرور رو ننگ دونست ؟ نه!
اینا یه جا نباید بیان پس میشه پارادوکس.
درمورد بیت دوم:
شاعر میخواد بگه که لذت های دنیوی پایدار نیستن و خوشیاش یه نوع دردن.
ایا میشه خوشی و عیش و نوش درد اور باشه؟ نه!
پس اینم پارادوکسه.
![]()
ویرایش توسط Miss.Dr : 30 آذر 1395 در ساعت 10:13 دلیل: گذاشتن فاصله
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)