نکاتی پیرامون نحوه مطالعه شخصی ام در درس ریاضی: در ابتدا بایستی عرض کنم که هدفگذاری روی ۱۰۰درصد ریاضی برایم ۹۵درصد آن را در کنکور سراسری محقق ساخت. از همان ابتدا به این درس علاقهمند بودم و در سالهای پایه بعضا حتی یک روز کاملم را روی سؤالات بسیار دشوار صرف می کردم و از پیدا کردن راههای تازه لذت میبردم. این امر باعث شده بود تا دبیر سال اولم مرا با سؤالات پیچیدهتر و المپیادی آشنا کرد. در سالهای بعدی هم به خوبی بر تشریحی حل کردن سؤالات تسلط پیدا کردم و از اواخر سال سوم تست زدن را آغاز نمودم. یک کتاب تست داشتم و آنرا چندین بار دوره کردم. با زدن تست زیاد کم کم برای خود روشهای تازه و راه حلهای کوتاهتری مییافتم. اغلب تلاشم بر این بود تا سر کلاس مطالب را به خوبی درک کنم و این موضوع مخصوصاً در سال پیشدانشگاهی در صرفهجویی زمان خیلی کمکم کرد. در خانه فقط به مرور فرمولها و تست زدن مبحث تدریس شده بسنده میکردم. تقریبا هر شب و یا لااقل یک شب در میان تست ریاضی از برنامهام حذف نشد و کلاً به عنوان زنگ تفریح درسهایم به آن نگاه میکردم. چرا که در زمانهای خستگیام حل سؤالات آن به من انرژی مضاعفی میداد و در میان سایر دروس حفظی تنوع محسوب میشد. از انصاف نگذریم از سؤالات دفترچهی قبل از آزمون قلمچی در همه ی دروس بالاخص ریاضی نکات زیادی یاد گرفتم. سطح سؤالات آنرا میپسندیدم و چندین بار هم از دوستان ریاضی و تجربی هم در حل آنها کمک گرفته و راهکارهای جدیدی را از آنها فراگرفتم. بعد از آزمونها هم به خوبی اشتباهات و نزدههایم را تحلیل میکردم. (گاهاً سر کلاس و با حضور دبیر) از سؤالات آسان زیاد خوشم نمیآمد زیرا نکتهی تازهای از آنها یاد نمیگرفتم ولی به جایش سؤالات دشواری که بعضاً قادر به حلشان نبودم برایم جذابتر بودند. سعی میکردم از همهی امکاناتی که در اختیار داشتم در این مورد استفاده کنم. علاوه بر دبیر سال چهارم از دبیران سالهای گذشتهام هم در ساعات تفریح مدرسه کمک میگرفتم و در همین مدتهای کوتاه از آنها نکات خوبی عایدم شد. همینطور در ساعات مطالعهی مدرسه با دوستان ریاضی و تجربیام تبادل اطلاعات میکردیم. من بیشتر نکات عربی و ادبیات به آنها یاد میدادم و آنها در سؤالات ریاضی به من کمک میکردند. در جهت تثبیت مطالب و تسلط بیشتر خودم بر مطالب با دوستانم تست میزدیم و بعضی نکات را به آنها منتقل میکردم و بعضی را هم یاد میگرفتم. در این زمینه از دوستان چیزی را دریغ نکردم و آنها هم دقیقاً همینطور بودند. سعی میکردم جلوتر از کلاس پیش روم. در زمانی که معلم سؤالات سادهتر را برای دوستانم حل میکرد، من با اجازهی ایشان تستهای دیگری را میزدم. در چند موردی هم که مطالب کتاب درسیمان قانعام نکرد مثل احتمالات کتاب تست بچههای تجربی را گرفتم و آن مبحث را از کتاب ایشان آموختم. وقتی متوجه میشدم سؤالی را اشتباه زدهام یا بلد نیستیم گام به گام عمل میکردم و یکباره به سراغ پاسخ تشریحی آن نمیرفتم. در توضیح بایستی عرض کنم گزینهای که پاسخ اشتباهم بوده را حذف میکردم و با سه گزینهی باقی مانده سعی در پاسخ دادن مجدد میکردم و اگر مجدداً موفق نمیشدم گزینه ی اشتباه خود را دوباره حذف میکردم و سپس با دو گزینهی باقی مانده یکبار دیگر سعی در حل کردن سؤال مینمودم و در آخر اگر نتوانستم پاسخ را مرحلهای میخواندم. (یعنی قسمت اول پاسخ را خوانده و باقیاش را خودم حل میکردم و در صورت عدم موفقیت قسمت دوم پاسخ را مطالعه میکردم و ادامهی آن را خود پاسخ دادم.) یعنی اینکه خیلی ساده و سطحی از روی سؤالات گذر نمیکردم و این امر باعث میشد تا مطلب و نکته به خوبی در ذهنم ماندگار شود. در نیمهی دوم سال تمرکزم را روی سؤالات کنکور گذاشته بودم و تجربهی تستهای تألیفی دشوار در نیمهی اول سال سبب شده بود تا ریاضی کنکورهای سالهای گذشته برایم آسانتر جلوه کند. ضمن اینکه حدود ۸۰ درصد سؤالات هر ساله در کنکور تکرار میشوند. تقریباً میدانستم حتی چینش سؤالات ریاضی و مدل آنها در کنکور چگونه خواهد بود. و اما یک اشتباه که دیر متوجه آن شدم فلذا اصلاح آن به آسانی ممکن نبود: تست زماندار ریاضی را دیر آغاز کردم و این هم به این جهت بود که در طول سال از حل سؤالات لذت میبردم و برایم تفاوتی نمیکرد که چهقدر طول بکشد (هرچند خیلی هم بیتوجه به زمان نبودم). این کم توجهی به زماندار تست زدن در ریاضی سبب شد که در فضای کنکور برای یک سؤال که میخواستم در انتها به آن پاسخ دهم وقت کم بیارم و درسی را که امید به ۱۰۰ درصدش بسته بودم ، ۹۵ درصد بزنم. با همهی این احوال میتوانم بگویم یکی از دروسی که نقش عمدهای در رتبهام داشت همین ریاضی بود.
زهرا مشایخی رتبه ۱ کنکور ۹۲ – انسانی