ویرایش توسط SEYED REZA : 09 فروردین 1395 در ساعت 23:48
شاید یه قدری عقب بایستم و زندگی رو یه جور دیگه نگاه کنم...
یه قدری مادر...یه قدری پدر...یه قدری خدا
گاهی اوقات انقدر غرق میشیم که وقتی بعدش عقب می ایستیم و خودمونو میبینیم ،خودمونو به خاطر نمیاریم...
وقتای مردمو تا جایی که میتونم زنده کنم!
algorithm of success
}
(while(nosuccess
;()try again
(if(dead
;break
{
میخوام از فردا هر روز صبح که بیدار میشم 3 صفحه بنویسم.
مهم نیست که متحواش چیه(حتی میشه 3 صفحه نوشت"نمیدونم چی بنویسم" )
اینو یه نویسنده گفته..که به نظرم روش موثری باشه.
اگه اینکارو کنم خوابم میپره
دلمان برای هرچیز کوچک،چقدر تنگ است..
تا چهار ماه دیگه حالِ آقای میم.دال رو بگیرم !
موهامو روشن کنم بعد کنکور
برسم به وزن 50 کیلو
همه ش بعد کنکور
و برای الان :
خرخوانی
تنظیم خواب
تنظیم وقت مرده
تنظیم حالات روحی
رسوندن ساعت مطالعه از 10 به 13
پ.ن : تصمیم دارم دیگه موهامو با ریش تراش
بابام کوتاه نکنم و برای آقاهه ی مهربون ساعت
بگیرم ست کنیم ذوق کنم
^______________________^
ظهر نخوابم،
مخصوصا وقتی یه خواب مزخرف میبینی که حالت از هر چی خوابیدن هست بهم میخوره!!
و ترجیح میدی از درد خواب بمیری ولی نخوابی..
دیگ انجمن تعطیل...
تاکی؟
خدامیدونه...شایدم واس همیشه...
دوتا خبر دارم یک خبر خوب... یک خبر بد!
خبر خوب اینکه هیشکی از زندگی هیشکی خبر نداره...
و خبر بد هم اینکه هیشکی از زندگی هیشکی خبر نداره...
تصمیم دارم به همه همونقدری اهمیت بدم که بهم اهمیت میدن(سخته ولی شدنیه) )
تصمیم دارم صبح زودتر پاشم
تصمیم دارم کمتر بخوابم و بیشتر بخونم
تصمیم دارم ادم بهتری باشم واسه خدا
تصمیم دارم بعد کنکوری کلی کار انجام بدم آشپزی ورزش خرید گواهی نامه گردش ووووو.....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)