در این زمان و مکان فقط باکتک زدن بقیه آروم میشم
بستگی داره تا چ حد ناراحت باشم
خیلی باشه فکر خودکشی
زیادباشه اهنگ مورد علاقم
متوسط باشه میرم یه جای کم نور به اینده فکر میکنم
کم باشه یه سری فیلمای خاص ...
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدا
چجوري ديليت اكانت كنم :/
جایی هست که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند .کاری هست که جز تو هیچ کس قادر به انجامش نیست
نمیدونم ... معمولا آروم نمیشم ولی به خودم میگم ، بالاخره تموم میشه ....
![]()
" God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
|خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|
بیشتر اوقات با خوابیدن،
اگه خیلی خیلی ناراحت باشم
گریه با یه آهنگ غمگین،
بعضی اوقاتم با نقاشی کشیدن.
آهنگ !
اگه وسیله ای هم باش میرم تا کافه ی قلیون میکشم تا سلول های بدنمو تهدید کنم و بفهمن رئیس کیه !
دیگ اگ خیلی حالم بد باش سر ب بیابون میزارم ! ی دور کل منطقه رو میزنم
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
پیانو میزنم آروم میشم
یعنى اگه میزدم آروم میشدم
فى الواقع اگه داشتم و میزدم آروم میشدم،
در حقیقت اگه داشتم و بلد بودم و میزدم آروم میشدم
برای انکساگر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم،به بیهودگی زندگی نخواهم کرد .که ایمان دارد ناممکن وجودندارد/دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم ، یا دردی را تسکین بخشم ، یا انسانی تنها را یاری کنم، که دیگر بار بسوی شادی بازگردد ، به عبث زندگی نخواهم کرد
من برای این هدف می خواهم پزشک شوم
بعضی وقتا اهنگ گوش میدم قدم میزنم بعضی وقتا درد و دل با کسی که دوسش دادم بعضی وقتا بلد داد میزنم و فحش میدم بعضی وقتا نقاشی میکنم یا خط خطی میکنم بعضی وقتا لیوان میشکونم ،، بستگی داره چی ناراحتم کرده
اصلا میدانی چیست ؟!
من خدا را در بین فرمول های فیزیک یافتم !
من خدا را در بین مسائل شیمی یافتم ! در بین مفاهیم ژنتیک !
خبری از خدا نبود در کتاب دینی هایم !
خدا را بیاب . . .
نه در بین نماز های شبت ...
بلکه در بین شب بیداری هایت برای علم اموزی ...
زنگ زدن ب خونواده ولی خب دیگه اونم انجام نمی دم اونارو الکی ناراحت نمی کنم اونام کاری از دستشون بر نمی یاد فقط الکی ب فکراشون و مشغله هاشون اضاف می کنم
خیلی وقته که ناراحتیام میریزم تو خودم ولی یه جایی از سال دیگه واقعا صبر و تحمل کم می یاره اونجاس که مردی هم که دلش از سنگه بغضش می ترکه البته میره جایی که هیچکی اشکاشو نبینه نمی خواد دوستاش ببینن ضعیفه . . .
یه زمانی خوابیدن آرومم می کرد
ولی دیگه اونم روم جواب نمیده.
جدیدا یادگرفتم فکر کنم وببینم منشا اون ناراحتی از کجاست تا از بین ببرمش و آروم شم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)