تو نقش اول این عاشقونه ای
من با تو گیشه ها رو فتح میکنم
امروز آخرین امتحانم بود جدی جدی از همه شون خداحافظی کردم!!
(سعید، سجاد، جواد، علیرضا ها، علی، سید علی،عباس، حسین، حمید ، محمد، آرمین) دلم براتون تنگ میشه!!
تو نقش اول این عاشقونه ای
من با تو گیشه ها رو فتح میکنم
هــــــــــی...
نگــــــــــووووو
دست رو دلم نذااااااار
دیروز اینقد گریه کردم که کم مونده بود خون از چشام بیاد.....
اون پستمم که تو تاپیک قبلی گذاشته بودم رو آقا آراز لطف کرد و حذفید...
دیگه حسش نی دوباره اون متن رو بتایپم و عکسا رو آپلود کنم...
فقط میگم : دلم برا مدرسه و تموم چیزایی که باهاش بود تنگــــــــــــ میشهههه...
و امروز دومین روز از اخرین امتحان دوران تحصیلم می گذرد
و دگر باز نخواهد گشت
این دوران زیبا
ای مدرسه و درس روزی باز خواهم گشت به سویت
وبا کوله باری پر از علم ودانش
وبه تو نشان خواهم داد که
چه پرورش داده ای
به امید ان روز
برا همتون موفقیت ارزو میکنم این شعرم خودم گفتم خداییش قشنگه نه!!!!!!!
یادش بخیر اون اولین امتحان املا اول ابتدایی اینم اخرین امتحان امتحان شیمی چهارم دبیرستان
هیییییییییی
حالا بدبختی این28 روز باقیمانه است تا کنکور
تو نقش اول این عاشقونه ای
من با تو گیشه ها رو فتح میکنم
امروز روز آخر امتحانامون بود..ناراحتم نیستم چون باز همو می بینیم تا قبل کنکور...بعدشم شد می بینیم..نشد هم نشد دیگه!
ولی یه کم ناراحتم که دبیرستان تموم شده...دوست نداشتم به این زودی بزرگ شیم!
تو نقش اول این عاشقونه ای
من با تو گیشه ها رو فتح میکنم
یادش بخیـــــــــر روز اخر مدرسه با دوستا چه گریه ای کردیـــــــــــــــــــــ ـــــم منی که هیچکش تاحالا گریه مو ندیده بود خودمم شوکه شدم از گریه کردنم
چه زیباست
اگر حاجت دلت..
با حکمت خدایت...
یکی باشد
تو نقش اول این عاشقونه ای
من با تو گیشه ها رو فتح میکنم
توی مدرسه ما همه با هم مشکل داشتن
یعنی همشون یه مشت گرگ بودن که توی لباس خوبی خودشونو نشون میدادن
زیراب میزدن
اصن دلم نمیخواد دوباره باهاشون سر یه کلاس بشینم
دقيقا مثل مدرسه ما همشون يه مشت بدبخت و بازنده بودن كه ميخواستن همه رو مثل خودشون كنن
لعنت به همشون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)