امیدوارم حالتون خوب باشه
چند وقتیه کارم گیره ولی خداروشکر
امشب کتاب صوتیه معجزه ی شکر گذاریو خریدم باشد ک مفید واقع بشه
چیزی ک من برا داشته هام کمتر شکر گذاری کردم عوضشم ناسپاس بودم و چوبشم خوردم امیدوارم داشته هامو من بعد قدر بودنم
هیچی مث انتخاب واحد نمیتونه منو عین جغد از ساعت شیش بیدار نگه داره
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
خوبم
انتخاب واحد فقط برای من اینجوری بود که بچه ها هر چی زدین اسکرین بگیرین منم بزنم؟
البته یکم اذیت کرد کیفیت خریدم رو اورد پایین
دلم لاک سورمه ای تیره میخواد
تیرهههههه
کاش امروز غذا ابگوشت داشتیم![]()
روز هاتون با لبخند
هروقت از یه چیزی خیلی رنج میکشیدم، همیشه آرزو میکردم که کاش یه چیزی غیر از انسان بودم، انگاری مصائب انسان بودن خیلی زیاده
الان دیگه به مرحلهای رسیدم که بپذیرم و سازش کنم، چاره چیه؟
مشتبا شکوری یه جا میگه: بعضی رنجها اونقدر شدیدن که نمیشه از بین اونها رد شد، باید مدت طولانیای در میان رنج چادر زد!
برا من بحث یه روز دو روز نیستا، بحث چندین ساله
من دیگه چادر نزدم اونجا، خونه ساختم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
یه مدتیه که دچار یه دوراهی عاطفی شدم که مسلمان نشنود، کافر نبیند
حس میکنم آدم بدی شدم، دلیلشم میدونم حتی!
تاریخ تکرار میشود
زیباست، نه؟
دلم عمیقا تنگ شده، واسه آدمایی که از دست دادم
از دست دادن همیشه معنیش این نیست که یکی از زندگیت رفته باشه یا مرده باشه
یه وقتا طرفو میبینی ولی دیگه حرفی بینتون رد و بدل نمیشه، ینی یه جوری غریبه میشه که انگار هیچ وقت نمیشناختیش!
نمیدونم چقدر باید بگذره تا من درسمو از این زندگی بگیرم که هیچ وقت ۱۰۰ خودمو برای کسی نذارم، به اندازهای که برام ارزش قائل میشن منم همون اندازه بهشون بها بدم، نه بیشتر!
حالم؟ من «ارگِ بمم، خشت به خشتم متلاشی»
ولی میدونم که آخر قصه میرسی به داد من، مگه نه؟
توروخدا برس که ضایع نشم
+ بعد از مدتها کامبک زدم که یه جا غیر از چنلم بتونم حرفامو بزنم
یه مدت دوری از همه جا جوابه برام؟؟؟
جواب که نیست، ولی میتونم راحتتر تمرکز کنم، نه؟
با پسرا و دخترای پولدار نپرید،
وارث حقیقی زمین؛ ما مستضعفین خواهیم بود
فردا یکی از اعضای خانواده عمل داره، امروز سعی داشتم ویدئو بگیرم و فهمیدم با رعایت یک سری از موضوعاتی که بهش پایبندم خیلی سخت و انرژی بره فیلم گرفتن، دوستای مزخرف هیچ وقت نیستن، توتوها بزرگ شدن و از تو لونه میان بیرون، اعصابم خورده و دلم میخواد دانشگاه شروع شه، فردا احتمالا کسی بیاد خونه و اعصابم خورده که یه سری تمیز کاریا مونده و من اصلا اعصاب ندارم
فریبا رو امشب نذاشت و تنها سرگرمیم بود که ذوقشو داشتم
سر دردم و غرم
بقول سوگند که میخونه " تنگه دلم واسه کوچمون بچه محله ها خونمون
واسه وسطی و قایم باشک تو زنگای تفریح مدرسمون
تنگه دلم واسه مهمونیا زخم تنم بعد شیطونیا
کاش میشد برگردیم قدیما کاش میشد در رفت از تقویما
یادش بخیر چقدر قهر و دعواهامون بود کوتاه
یه تار سفیدم نمیدیدم حتی تو موهام
🌿♥️ Dear GOD, Thank you for being always beside me, when no body else was
عجیبه. تو این زیرزمین مغزم کسایی رو دفن کردم که فکر نمیکردم. چه روزایی داشتیم با هم. چقدر زیاد بودم براشون. اونقدر که دلشونو زدم. رفیق درداشون شدم. باهاشون گریه کردم. باهاشون موهام سفید شد. حالشون که بهتر شد رفتن. عیبی نداره. حالشون خوش باشه.
یه کسایی رو خودم عمدا کشتم . انداختم تو زیرزمین مغزم. کسایی که رنج رو بهم هدیه دادن. رنجی که نمیتونم ازش فرار کنم. خنده رو ازم گرفتن. یک عمر! از بچگی ! انگار نمیتونم بخندم دیگه.
یه کسایی اما کنارم هستن. خیلی کمن اما واقعی ن. رفیقی ندارم دیگه. جز یکی که اونم راه دوره. گاهی بهم پیامک میده. یه استاد دارم که ولم نمیکنه. نمیدونم حس میکنم با خدا نسبتی داره
همینه دیگه. چی بگم ؟ حالم شبیه کمانچه ی کلهره. همونقدر غریب. همش از پنجره بیرونو دید میزنم. انگار که مثلا قراره مهمون بیاد. اما هیشکی نیست.
شبیه وقتایی که گوشیمونو چک میکنیم و قرار نیست کسی پیام بده یا زنگ بزنه. خودمون زنگ زدیم مَشتی ! مثل درای رنگ و رو رفته ی قدیمی. مشتی دلم مچاله شده. از حرفای بعضیا. هی به خودم میگم عیب نداره. میرم یه گوشه میشینم این دلمو صاف و صوف میکنم اما باز مچالس.
کاش یکی بود یهم میگفت میگذره. قوی باش .
🌿♥️ Dear GOD, Thank you for being always beside me, when no body else was
نمی دانم:////
غمگینم....گمغینم....روز تولد شما من اینقدر داغان؟؟؟ دلتون میاد آیا؟
هعععب....درستش کن آقا....درستش کن.....من کمک میخوام....
-----
بعضی وقتا فکر می کنم نکنه مسیرم اشتباهه؟
اگه مثلاً یه پنج میلیارد پول داشتم میرفتم سراغ اون کارای دیگه ی توی مغزم؟
این اتفاقا چیو میخوان بهم بفهمونن؟ چیو میخوان بهم یاد بدن؟ یادآوری کنن؟؟
شاید گوشامو بستم که نشنوم یا شاید چشمامو بستم که نبینم؟
یا شاید این فکرها راهی برای فرار هستن؟؟ راهی برای در رفتن ؟؟
خدایاااااا......پروردگاراااا ا.......
دلم تنگه یا شایدم نیست....برای اونایی که به فراموشی سپردمشون...به تعویق انداختمشون.....
یه عالمه زندگی نکرده دارم....یه عالمه صبر نکرده و کرده هم دارم.....
ای پروردگار مهربونم....ای پروردگار مهربونم......
بیا بغلم کن...بغلم کن....بغلم کن ....بغلم کن.......خواهش می کنم....
خدایا چی میشه بیشتر خوشحالی بهم بدی با خوشحالی هام بیام باهات حرف بزنم....
من از وضعیت معلق بودن خوشم نمیاد....خودت بهتر میدونی....میخوای بهم یاد بدی تو وضعیت روی هوا هم تلاش کنم؟
یه چیز بگم؟ کارت درسته هاولی من گاهی (خیلی گاهی ها) خررم......
بیا این خرو بغل کن که بریدم.....
...
ویرایش توسط Plmqaz : 16 بهمن 1403 در ساعت 21:17
+ کمردرد شدید دارم
++ دوس داره بهم نزدیک شه ولی بخاطر همکار بودنمون و اخلاق حرفه ای و پرونده نوشتن و قضایای قانونی و.... نمیشه. چند روز قبل، باهم شیفت بودیم و پزشک بود و من نرس پرونده و بخاطر خطای متخصص داخلی، من و پزشک باهم دعوامون شد. البته بیشتر اون دعوا کرد و من شکستم و اونجا بود که فهمیدم راست میگه نمیشه بهم نزدیک بشیم. حتی کار به مدیریت و مترون بیمارستان کشید و چون من خطایی نداشتم، فقط به خود پزشک و متخصص تذکر دادن. بااین حال رفتم ازش عذرخواهی کردم ولی کدورته از بین نرفت. خیلی حس چرندیه. همدیگه رو دوس داریم اما بخاطر کار فاصله اس بینمون. تازه از هم خیلی دلخوریم.
+++ خیلب این روزا داغونم. هم روحی، هم جسمی ولیییی هنوز میخندم![]()
مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..
ویرایش توسط Masoume : 17 بهمن 1403 در ساعت 17:45
امروز از خودم راضیم چون دارم تلاش میکنم برای اهدافم و امیدوارم برای اینکه سعی میکنم دیگه اهمال کاری نکنم اهمال کاری منو از اهدافم دور کرده و من بهش غلبه میکنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)