نمیدونم بخندم ناراحت باشم عصبی باشم
هیچ سالی اندازه امسال مریض نشدم..دیگه کم کم دارن دستم میندازن..برم تشک و پتومو همون جلو بیمارستان بندازم بخوابم سنگین تره
خدایا حکمتتو شکررر
نمیدونم بخندم ناراحت باشم عصبی باشم
هیچ سالی اندازه امسال مریض نشدم..دیگه کم کم دارن دستم میندازن..برم تشک و پتومو همون جلو بیمارستان بندازم بخوابم سنگین تره
خدایا حکمتتو شکررر
Violins playing and the angels crying
When the stars align then I’ll be there
زندگی قشنگه: )
گاهی فکر میکنی تمومه ب فنا رفتی : )
ممنونم که باعث شد بزرگ بشم : )
امروز دوستم میگف داخل سلف عین میتا بودی بغض کرده بودی ...
گریه ؟!
نه نکردم : )
کردم فقط یکی دید و اونم دلیلش این بود حالش بد بود : )
یک تار مو ازش کم بشه من دیونه میشم: ))))
چقد دیونه ام نه؟!
نمیدونم چم شده ولی میدونم آدم مهربون کم پیدا میشه تو این دنیا اگه پیدا کردین آدم مهربونی دو دستی بچسبینش: ))))
امشب رفتم شیشه بری ...
هزاران جای دیگه مردونه که نمیرفتم... برام عجیب بود من از کی تاحالا انقد بزرگ شدم کارای مردونه رو خودم بکنم واقعا خوابگاهی بشی هرکاری رو خودت میکنی با وجود اینکه بابام گفت شبه نرو ولی رفتمو کارمو در حد ده دقیقه انجام دادم : ))) تنهایی..
فکر کنم کم کم باعرضه تر بشم : )))
روز خسته کننده ایی بود در کل با اون حجم مکعب سازی و ماکت سازی ...چقد پاره شدم : ))) ولی قشنگ بود![]()
دیگه نمیتونم
نمیتونم اضطراب و استرسامو تحمل کنم
از درون دارم نابود میشم
از همه درسا عقب افتادم
همرو فقط خوندم که بخونم که بگم من به ازمون رسیدم
درواقع احتمالا هیچی نخوندم
از کانون بدم میاد
واقعا دارم نابود میشم
حالم خیلی خیلی خیلی خیلییی بده
دلم میخواد دیگه فقط بشینم گریه کنم
من واقعا دیگه تحملشو ندارم ...
know the difference between being patient
⭐🌱and wasting your time
ویرایش توسط بی نامم : 14 آذر 1403 در ساعت 22:21
ینی مغزم جاراگا میزنه،من ینی گلبم گرفت
سومباته رو دریاب
:/
گر همی دزدی بیا و لعل دزد
زین خران تا چند باشی نعل دزد
Adame khob
در حالت سرماخورده ای بسر میبرم
که عینکش خورد شده
دستشو پوست کنده و میسوزه(سر انگشتم صاف شده و پوستش رفته)
و اما کم کم شروع امتحانا اولین امتحان و رو مخ ترینشون ۲۴ ام در واقع تو مخ نترینشون
یه چیزی برام عجیبه
اگه کسی دانشگاه میره ولی فکر کنکور مجدد افتاده تو سرش بنظرم خیلی باید بهش بها داد
چون خیلی سخته که ادم همچین افکاری دوباره تو سرش بیاد
خب بخوام در مورد هفته ای که گذشت بگم
نسبت بهش رضایت نسبی دارم باوجود اینکه از هفته قبل هم بیشتر خوندم
_________
واقعا نمیدونم چرا اون موقع رشته رو به دانشگاه ترجیح دادم الان انگار میبینم دانشگاه برام مهم تر بوده با اینکه عاشق رشتمم ولی تنفرم از دانشگاه باعث میشه دیگه به رشتمم اهمیت ندم کاش یه رشته ی پایین ترمیرفتم ولی دانشگاه بهتر پشیمونم این همه تلاش کردم رتبمم بد نشد ولی انتخاب رشته همه چیو خراب کرد نمیدونم چیکار کنم....
همون بحث همیشگی همون حرفای همیشگی همون دعوای همیشگی در نهایت همون نتیجه ی همیشگی
از خودم بدم میاد
خدایا یا تموم کن این کنکورِ لامصب یا منو تموم کن دیگه نمیکشم واقعا نمیکشم الکی نیستا خودت دکمه رو نزنی پا میشم خودم میزنم
خستم واقعا خستم
زبان را مگردان به عیب کسان
که خود عیب داری و مردم زبان
روزای خوبی نیست..نبایدم باشه..اگه خوب بود باید تعجب میکردم..حس خوبی نسبت به این روزا ندارم..
نمیدونم
Violins playing and the angels crying
When the stars align then I’ll be there
زبان را مگردان به عیب کسان
که خود عیب داری و مردم زبان
ویرایش توسط aytay : 16 آذر 1403 در ساعت 18:04
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 4 مهمان)