خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3779 از 3794 نخستنخست ... 367937693778377937803789 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 56,671 به 56,685 از 56906
    1. Top | #56671
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یکی از زیبایی های فروم و جامعه اینه ادمهایی که بقیه رو از کاری منع می کنن خودشون به شدت دنبالشن
      طرف تو فروم هی می گه درس نخونین تو درس چیزی نیست
      بعد می ره دنبال منبع واسه نهایی و کنکور می گرده و برنامه می ریزه
      وقتی یه کاری منطقی و درسته گول ادمهای حسود اطرافتون رو نخورین
      پرقدرت برید جلو و تمومش کنید
      هر ادمی دلش نمی خواد موفقیتتونو ببینه

    2. Top | #56672
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      هیچ اتفاق بد یا خوبی روم تاثیر نمیذاره... یجورایی نسبت به همه چیز بی انگیزه شدم
      همه چیز برام پوچ و بی معنی شده...
      چند سال قبل اینطوری نبودم یادمه... خیلی دارم سعی می کنم مثل قبل بشم... ولی تا الان که موفق نبودم

      If you ever miss me, you can find me fighting my nightmares and chasing my dreams
      Come with me! I promise we will have fun!
      ویرایش توسط _Euphobia_ : 04 آذر 1403 در ساعت 20:03

    3. Top | #56673
      کاربر باسابقه

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      دلم میخواد برگردم به دوران اوجم
      همون موقع که هم ورزش میکردم هم درس میخوندم هم زبان میخوندم هم خوابم منظم بود هم با مامانم دعوا نمیکردم تازه غذای سالم میخوردم
      چطور شد که اینطور شد
      به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم میگذرد آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...


    4. Top | #56674
      کاربر فعال

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      درد دل با کس نگفتم
      درد من گفتن نداشت ...
      خنده بر غم میزدم
      هر چند خندیدن نداشت
      ? Happy or sad

    5. Top | #56675
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      هنوزم که نه میتونم رای بدم نه چیزی برگانم
      از اینجا به بعد دیگه ننوشتم...
      عجیب بود نوشتن رو ترک کردم و دیگه متن های بلند بالا تایپ نکردم
      فقط میدونم یکی مسبب این شد که ترکش کنم : )
      همونی که براش متنای گونده گونده می‌نوشتم کاری کرد بی زار بشم از نوشتن : ) دمش گرم از همه چی متنفر شدم یک مدت حتی خودم : )
      ولی الان دارم کنار میام با خودم : ) فقط بخاطر یکی که بهم یاد داد دوست داشتن خودم چ شکلیه اونم بی منت: )

    6. Top | #56676
      MnT
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ۳ تا ارائه دارم، اناتومی ای که نمیره تو مخم، به لطف شرایط جدید زندگی لقب غایب ترین دانشجو رو گرفتم، جسدی که تو هر لحظه جلو چشممه و مشکلات معدوی
      تازه فهمیدم چه ادم اشپزی نکنیم و اصن حالم بد میشه بهش فکر میکنم و اینگونه است که یا اشغال میخوریم یا صبانه یا نمیخوریم یا غذای دانشگاه...
      خیلی سخته ولی دارم سعی میکنم روتین جدیدمو پیدا کنمممممممم

    7. Top | #56677
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      این نوشته رو‌‌برای‌خودم‌ می نویسم ، احتمالا موضوع جذابی برای بقیه نداره .



      شماره ۱

      در طول پنج شش‌سال فعالیتم در این سایت حالت ها و رویداد ها و اتفاقات بسیار مهمی رو‌( در دوره سنی بسیار بسیار مهمتری ) تجربه کردم که قطعا در ساختن شخصیت و باورها و جهانبینی الانم بسیار بسیار موثر بوده اند .
      در طول چهار پنج سال بعد از اینکه فعالیتم رو در این سایت قطع کردم ،‌بارها و‌بارها اتفاقات مختلف رو نشخوار کردم و تجزیه و تحلیل کردم تا نقششون در ساختن شخصیتم رو بهتر متوجه بشم .
      از اونجا که عضویت تو این سایت معمولا در دوران مهمی از زندگی ما اتفاق می افته ، این سایت رو در ذهن ما جاودانه کرده . علی الخصوص ما که قبل از اشنایی با فروم ،‌شبکه اجتماعی و ،،، دیگری رو تجربه نکرده بودیم در واقع شبکه اجتماعیی به اون شکل نبود که تجربه کنیم ،
      بنا براین در طول این سالها به عنوان کاربر مهمان پیگیر این تاپیک بودم و مطمئنم که خیلی های دیگه که از سایت خارج شدن به صورت مهمان گهگاهی به اینجا سر‌میزنن

      همونطور که الان بعد از سالها اومدم دوباره منشن ها و پست های بسیار قدیمی خودم رو‌خوندم ، قطعا سالها بعد بازمیگردم و این نوشته های‌الانم رو هم میخونم

      پس در واقع دارم یک نامه به سالهای بعد خودم مینویسم .

      دوست ‌دارم انچه که از اینجا از سر گذروندم رو به صورت سر بسته و به گونه ای که بیشتر برای خودم قابل فهم باشه در چند نوشتار یادداشت کنم که بعد ها فراموششون نکنم …

      نامفهوم به این خاطر که ناشناس باشم و راحت بنویسم . ‌


    8. Top | #56678
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      این روزا هم خوب میگذره هم بد
      این روزا بیشتر نگاه هامو زوم میکنم رو کسایی ک دوسشون دارم به خودم میگم تا فرصت هست نگاه کن ریز ب ریز
      آدم ک تو لحظه ای هست ک الان هست واقعا تو شرایط خوبیه آدمای خوبی عزیزای خوبی در کنارشن با تمام چالشای زندگی با اینکه تصورخودش تو این لحظه میگه شرایط بده ولی واقعا بعدها میفهمه ای دل غافل این لحظه واقعا لحظات خوبی با آدمای خوب با تمام اتفاقاتش ک قدرشو ندوستم

      تو این روزا کم اشتباه میکنم چیزاییم ک هست مال اشتباهات گذشته ست

      حالم اول صبحی مبهمه از ساعت پنج بیدارم اون ساعت گرسنمم بود یکم بربری خوردم تا خوابم ببره دوباره خوابمم نبرد
      ویرایش توسط Azad05 : 07 آذر 1403 در ساعت 08:23

    9. Top | #56679
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      اینهمه راه اومدم یعنی یه خاطره سم نگم؟
      چند روز پیش با یکی از معلمان آقا کلاس خصوصی داشتم و خیلی خوشحال و ذوق مرگ بودم حالا چرا .؟
      چون اولن این معلممونو خیلی دوست دارم بعدم فک کنین یه سال بود ندیده بودمش و از طرفی هم نحوه ی درس دادنش خیلی گااااده
      تا اینجای ماجرا همه چی اوکی بود منم خر ذوق کلی درس خونده بودم که بگم آره دیگه ما اینیم (مثلا نخبه پشت کنکوریتون )
      بعد آقا چشتون روز بد نبینه کلاس شروع شد و اولاش کلی باهم حرف زدیم و تعریف و فلان و منم خیلی جدی هر سوالی میداد حل میکردم و این دیگه مطمئن شده بود که من خیلی خوب پیش رفت کردم که دقیقا وقتی میخواستم بدم جلو تخته درباره یه موضوعی توضیح بدم زیر لباسی(با سانسور فراوان ) لعنتی درست همانجایی رفت که نباید می رفت
      آقا من هی پا میشم میشینم هی این ور می رم اونور می رم انگار نه انگار اصلا تکون نمیخورد همونجا جا خوش کرده بود ومنم هم تحت فشار فراوان معلم بدبخت هم که شاخ درآورده بود.
      هی میپرسید چیزی شده چرا نمیای جلو تخته ... گیرنده های فشار و درد لحظه ای کوتاه نمیی اومدن که یه دروغی پیدا کنم به این بنده خدا بگم
      بیچاره فک کرده بود چیزیم شده...
      دیگه گفتم اینجوری نمیشه اجازه گرفتم برم بیرون که یهو تسلیم شد و منم منصرف شدم
      و هر چی آبرو خریده بودم از بین رفت
      ...All is well
      ویرایش توسط Rhea : 07 آذر 1403 در ساعت 22:04

    10. Top | #56680
      Mtr
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      فقط میگم هعییی
      هعییییی
      هعییی تر
      هعیی ترترتر

    11. Top | #56681
      MnT
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خوشحالم که بخیر گذشت..
      بعد از یه روز سنگین، از خودم راضیممم
      به همه برنامه هام رسیدم و بعد از چند وقت شام و دسر درست کردم
      راستش یه چند روزه بیشتر به خونه عادت کردمولی همین هفته پیش اصن نمیتونستم دوسش داشته باشم یا توش دووم بیارم
      هفته دیگه کلی ارائه دارم و از هفته بعدترش امتحانای میانترم شروع میشه
      راستش بهداشت رشته جالبیه ولی برای استادامون عجیبه که مشاورای کنکور انقدر ازش بد میگن، و حتی حاضر نیستن اطلاعاتشونو در مورد این رشته بیشتر کنن تا بفهمن چیه و چجوره
      به قول استادم همه کاره و هیچ کاره یا همه چی خون و هیچی نخون
      از کل حوزه سلامت میخونیم ولی یکم یکم، تو همه ی حوزه ها باید اگاهی داشته باشیم و برای بهداشت بجنگیم.. بعدا دوست داشتید میام بیشتر میگم
      دوتا شمع ادم برفی خریدم خیلی خوشالم

    12. Top | #56682
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات


      شماره ۲

      اولین باری که به شکل جدی قبول کردم که دیگه “ بزرگ “ شدم چند ماه پیش بود که
      دوست صمیمی دوران راهنماییم در تصادف به رحمت خدا رفت !
      چند هفته بعد خبردار شدم دوست دوران دبیرستانم هم تصادف کرده ! خانمش و پسرش به رحمت خدا رفتند و خودش هم کما …
      تو همین شرایط دوست دوران سربازیم هم تصادف کرد و نزدیک بود اونم بره !
      و اما تیر اخر دیروز بود !
      رزیدنت ارتوپدی خود کشی کرد ! رو کف دستش نوشته بود : مامان مواظب دخترم باش ! تو دبیرستان سال بالایی ما بود !
      بله ، بزرگ‌شدیم ، اونقدر بزرگ‌شدیم که شبیه ‘ آدم بزرگها ‘ می میریم !

      وقتی که احساس کردم بزرگ شدم ، اطرافم رو‌بهتر نگاه کردم و ‌یک احساس دردناک دیگه قلبم رو به هم فشرد. ‘ عقب ماندن از بقیه ‘.
      شروعش زمان تصادف مادرم بود ! وقتی بردیمش اورژانس ، پزشک کشیک هم کلاسیم بود …
      همین چند وقت پیش هم رفتم پیش همکلاسیم ، دندونهام رو درست کردم !
      تو همین فروم هم ادم های زیادی بودن که به جاهایی رسیدن که دوست داشتن …
      ولی من هنوز منتظرم که به آرزوهام برسم ….

      سال اول کنکور چند نفر از دوستام رفتن پرستاری ، من با تعجب می گفتم چرااااا ؟
      اونهایی که دانشگاه فرهنگیان رفتن دیگه باعث خنده ام شده بودن ..
      ده سال از اون زمان گذشته ، پرستارا ازدواج کردن ! معلمها بچه دار شدن و من تازه فهمیدم در آرزو های دور و دراز غرق شدم ..
      حالا باید مثل یک‌الاغ زحمت کش ، زحمت بکشم تا تو ازمون های استخدامی آموزش و پرورش قبول بشم !

      ولی من هنوز هم پست هام رو تو همین فروم دارم میبینم که ده سال قبل انتظار داشتم سی سالگیم به کجاها رسیده باشم !

      ویرایش توسط OLDMAN : 08 آذر 1403 در ساعت 23:48

    13. Top | #56683
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خب یه آنالیز کنم هفته گذشته رو : رضایت بخشه
      فقط یه روز نتونستم به برنامه برسم اما بقیه روزا خوب بود
      مجازی هم روز دوشنبه زیاد استفاده کردم
      اما بقیه روزا صفر
      جمعه ها هم که روز آزاده

      در کل حس خوبی نسبت به هفته گذشته داشتم
      بریم برای هفته آینده برنامه‌ریزی کنیم

    14. Top | #56684
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      همیشه با جامعه اطرافم متفاوت بودم و نمی تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
      فقط با نگاه به بقیه سعی می کردم از رفتاراشون تقلید کنم تا طرد نشم

      آدما و رفتارای تکراریشون برام خسته کننده شدن.. هممون کپی پیست همدیگه شدیم

      می خوام برم جایی که هیچ انسانی نباشه

      فکر کنم این چند ماه باقی مونده تا شروع دانشگاه آخرین فرصتم برای غرق شدن در تنهایی، رویا و کابوس، سکوت و موسیقی باشه
      If you ever miss me, you can find me fighting my nightmares and chasing my dreams
      Come with me! I promise we will have fun!

    15. Top | #56685
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      پاییز تموم شد هنوز نائنگی نقولدم
      هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست...

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن