خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3775 از 3777 نخستنخست ... 36753765377437753776 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 56,611 به 56,625 از 56645
    1. Top | #56611
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      یه زمان از غذا خوردن لذت می بردم
      ولی الان همونم لذتی نداره.

      همه کارایی که قبلا با شوق و ذوق انجام میدادم الان برام مسخره شدن.

      مقاومت نکن
      آینده از قبل چیده شده ...
      ‏«چه می‌شود کرد؟ مگر می‌شود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی درآورد؟ همین است که هست.»

    2. Top | #56612
      MnT
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      امروز رفتم که پر انرژی روزو ادامه بدم و از چارچوبم خارج بشم، دوست بشم و بخندم و با هم نوع های خودم باشم
      و بعد از دو ساعت یکی اومد و همشو بهم ریخت و از اون موقع اعصابم خورده و دارم فکر میکنم ولی خوشحالم که اگر قرار بود سمی تر باشه از امروز فهمیدم...
      نیاز به محبت و دوستی نداشتم فقط میخواستم گرم تر بشیم و قشنگ تر این دورانو بگذرونیم

    3. Top | #56613
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات

      چند روزه دلم گرفته
      و واقعا وقت نمیکنم گریه کنم تا سبک شم
      ولی فردا افم فرصت دارم
      میدونی تراپیستم پارسال بهم گفت که
      مشکل تو توی زندگی اینه همه چیو رویایی میبینی
      و زندگی واقعا رویا نیست
      و یهو یه سیلی میکوبونه در گوشت!
      و راس میگفت
      من همیشه دنبال ایده ال‌ترین هام
      و این غمگینه
      +
      میدونی حوصله ندارم واقعا
      دلم توجه میخواد بدون اینکه بخوام و یاداوری کنم
      توجه به جزئیات
      توجه به احساسم
      میدونی من دلم میگیره

    4. Top | #56614
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...


      +


      میگه چرا اینجوری شدی؟
      میگم چجوری
      میگه ماتت میبره
      خشک میشی
      گیر میکنی یه جا


      میگم عب نداره
      دارم پوست میندازم
      آه ای جان
      آخر تا کی سرگردان...

    5. Top | #56615
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یه کلاسی هست که حس میکنم از کنترلم خارج شده و با اینکه دوست ندارم خیلی جدی باشم ولی واقعا نمد -
      یادمه یه دورانی خیلی افسردگیو حس میکردم نه از روی کارام حسی درکش میکردم کاملا با اینکه دیگه اونطور حس واضحی ندارم انچنان خوشحالم نیستم -
      گفتم دارم قهوه رو ترک میکنم ؟ تقریبا یه هفته بدون قهوه و عام دیگه حالمو خوب نمیکنه -
      بگم هنوز اون کتابا و فیلم مونده و من کتاب جدید خریدم؟ -
      خیلی کارا رو عقب میندازم و همونطور داخل ذهنم توهم میپیچن -
      اگه تو توانم باشه میخوام ارتباطامو به زیر یه درصد برسونم حتی تو کمترین حالت ممکن پیش بقیه باشم -
      داستان کوتاهه سگ .

    6. Top | #56616
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دلم تنگ شده
      نمیتونم
      نمیتونم
      نمیتونم

      سخته

    7. Top | #56617
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام به 20 سالگی

    8. Top | #56618
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      میدونی
      از اون روز تاحالا هنوز خوب نشدم
      شاید 3درصد بهتر شده باشم
      +هه
      همه چیو تو یه هاله ی بیخیالی انداختم پشت گوشم
      خیلی مسخره ست
      +به قول شایع تو که میدونی خنده هام واقعا دکوره


      اگر دست من بود این زندگی:
      همه ی اونایی که با عشق ازدواج کردن رو طلاق میدادم
      شاید دیوونگی بنظر برسه
      ولی اخه شماها که باز عشق ازدواج کردید دیگه چرا دعوا میکنید؟؟؟

      زبون همدیگرو فهمیدن خیلی مهمتر از عشق کوفتیه
      عشق چیه؟


      قلبم سنگین میشد قبلا
      الان حس میکنم قلب ندارم
      ولی جاش تیر میکشه یوقتا

      هم قلب داشتن دردناکه هم نداشتن
      ترجیح میدم مثله منم قلبمو در بیارم
      چون کسی بهش احتیاجی نداره

      سنگدل بودن الان حکم فرماست

      منطقی بودن چیه؟
      شاید باید همیشه بر خلاف جهت قلبت تصمیم بگیری
      عقل داشتن چیه؟

      شاید اونم خیلی سنگین باشه

      اونقدر خوابیدم که دیگه خوابم نمیاد
      وقتایی که بیدارم دوس دارم با رمان خوندن برم تو خلسه
      یا کتاب رویایی بخونم
      یه همچیمن چیزایی
      غیرواقعی بودن داستان ها رو بیشتر دوس دارم

      800 صفحه پی دی اف رو راحت میخونم چون جذابه
      ولی وقتی میام تو واقعیت این زندگی همه چی با دنده سنگین میره جلو


      ترس رانندگی هم جدیدا اضافه شده

      اگر با عصبانیت چیزی میخوای به کسی یاد بدی همون بهتر که اصلا یاد ندی
      چون که اصلا یاد نمیگیره طرف

      الان هم ازینکه ازمون با افسر رو خراب کنم
      دوس ندارم تمرین کنم
      اصلا گواهینامه گرفتن واسم شده یه عذاب جهنمی

      باااینکه رالی ماشین خیلی دوس دارم

      اطرافیانم چرا هیچکدومشون عین من اروم نیستن
      همشون یه رگ پرخاشگری دارن
      این منو بیشتراذیت میکنه

      کنترل کردن پرخاشگری سخت نیست
      فقط باید فکرکنی به تهش!!
      خب اون همه عصبانیت که چی؟!

      بنظرم که خوب نیست


      خیلی چیزا هست که میتونه روی روح و روان اطرافیانتون تاثیر بزاره
      لطفا مراقب رفتاراتون باشید
      حداقل یکم بیشتر مطالعه کنید
      شاید با یادگرفتن یسری مطالب تونستید این جامعه یا محیط خونه رو برای اطرافیان و دوستان وحتی مکان های دیگه حدالمقدور آسوده تر کنید
      تعامل داشتن خوبه ولی از نوع خوبش

      قوی بودن خوبه اگر روحت در آسایش باشه
      قوی که باشی استمرار و استقامت هم داری
      پشتکار هم ساخته میشه
      کلا وایب های خوب سراغ ادم میاد
      ولی همش نفوس بد و...
      مزخرف ترین حالت ممکنه..!!


      قبل از گفتن هر حرفی اول فکرکن بعد لب ودهن مبارک رو باز کن
      شاید بشه چیزای بهتری گفت..
      بعضی وقت ها باید برای چیزهایی که ارزش جنگیدن دارن بجنگی!


      "چقدر عوض شدی
      دیگه مثله قبلنا نمیخندی
      تلخه چشمات
      دو رگه نگاه میکنی مردمو"




    9. Top | #56619
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      آدما آزارم می‌دن ولی تنهایی هم واقعا آزارم می‌ده. حرف زدن اذیتم می‌کنه ولی کلمات توی وجودم انبار می‌شن و دنبال راه فراری به دنیای بیرون می‌گردن. دلم برای همه تنگ می‌شه ولی دلم می‌خواد از همه فرار کنم. حاضرم برای بغل شدن و بغل کردن، انتظار بکشم ولی هر کسی هم که به هر نحوی بهم نزدیک بشه رو پس می‌زنم. تقریباً تمام توصیه‌ها و نصایح رو از یکی از گوش‌هام بیرون میندازم ولی کوچک‌ترین کلماتِ آدم‌های نه چندان مهم، تا اعماق ذهنم فرو می‌رن و روی تک‌تک سلول‌هام اثر می‌ذارن.  دوست داشتن رو می‌خوام ولی از احساسات زیادی‌ هم بیزارم. می‌خوام بنویسم ولی از قلمم متنفرم. خوابم می‌آد ولی تا صبح بیدار می‌مونم.ظرفیتم خیلی بیشتر از این‌هاست ولی به خط قرمزم رسیدم. از خودم متنفرم و گاهی عاشق خودمم. نیاز دارم یکی بیشتر از هر چیزی دوستم داشته باشه. انتخاب‌های اشتباه می‌کنم. تنها می‌مونم. گاهی‌ام تنهایی خفه‌ام می‌کنه. این روزا پره پارادوکسم...
      ویرایش توسط RockStar : 12 آبان 1403 در ساعت 04:31

    10. Top | #56620
      MnT
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سلامی بعد چند روز
      هفته ی عجیبی بود، هندل کردن دانشگاه و کارای خونه و اخرشم مریض شدن و دکتر رفتنای نصف شبی و بی خوابی ها، کلاسای ۸ صبح و چشم باز گذاشتن جلو استادا
      این چند روز که تموم بشه واقعا دلم درست کردن یه روتین منظم رو میخواد
      اینستا رو پاک کنم و غرق یوتیوب شم
      جزوه ها رو درست کنم و بخونم
      کنفرانسمو اماده کنم
      خونه رو جمع کنم و غذا درست کردن یاد بگیرم
      ...

    11. Top | #56621
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      فکر کنم خدا فهمیده و حس زندگیو رو داره تو هوا بهمون میده
      کاش میشد میتونستم بیشتر بیام اینجا، اینجا حالم خوبه و قشنگ میتونم کمی آزاد باشم ولی خب همینم برای امروز استثنا عه -
      یه چیزی هست ادما کارای خودشونو نمیبینن و فقط دیگرانو مقصر رفتارشون میدونن
      حالا هرچقدرم که جلو بریم دیگه مثل اولش نیست الان خیلی چیزا تو زندگیمون وجود داره که ما ازش بی‌خبریم
      و عم تو زندگی به جایی رسیدم که دیگه کارامو تا حد امکان به کسی نمیگم -
      یکم زیاد از حد راجب مسائل واکنش نشون میدم اینم باید بیخیال شم و بچسبم به زندگی خودم (ادما میرن دنبال خوشی خودشون و اصلا اهمیت بت نمیدن) اون ادم بارها نشونت داده -
      درسته که راجب اون موضوع حتی بعد از گذشت یک سال هنوز آسیب هاش برام هست
      ولی چقدر لبخند زدن بدون دلیل حس خوب میده و چقدر زندگیو بد داریم پیش میبریم -
      کلاسای فردا رو دوست ندارم همیشه فردا سخت ترین روز هفته س و چقدر دیر میگذره
      کاش میشد فرار کرد
      و
      یکم تو فکرا غرق میشدم (=
      بیگانه.

    12. Top | #56622
      MnT
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      فردا از ۸ تا ۴ کلاسم
      خونه هنوز رو هواست
      و من پس فردا ۴ صبح باید ارایشگاه باشم..........
      دعا کنید دووم بیارم این روزای اخرو

    13. Top | #56623
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دنبال یه دلیلم برای زنده موندن!
      ولی نیست که نیست!

      نمیتونم ادامه بدم....................................

    14. Top | #56624
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      روزا دارن زود میگذرن خیلی خیلی زود چشم رو هم میزارم میبینم گذشت هفته ماه سال
      حس میکنم دارم از عقربه های ساعت عقب میوفتم:/
      این بده:/

    15. Top | #56625
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دلم برای خودم تنگ شده



      ای کاش یه روزی بیاد که این دلتنگی تموم شده باشه ....
      خودت باش
      ویرایش توسط zaittoon6 : 17 آبان 1403 در ساعت 00:56

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن