مائده
بیا یه ادم پرکار و افسرده باشیم
نه یه ادم بیکار افسرده
کارات و ول نکن دختر
لطفا
شاید شرایظ عوض شد
شایدم نه
شاید یهو همه چی به ته رسید
ولی کاری نکن که بعدا بگی کاش منفعل نمیموندم
مائده
بیا یه ادم پرکار و افسرده باشیم
نه یه ادم بیکار افسرده
کارات و ول نکن دختر
لطفا
شاید شرایظ عوض شد
شایدم نه
شاید یهو همه چی به ته رسید
ولی کاری نکن که بعدا بگی کاش منفعل نمیموندم
آه ای جان
آخر تا کی سرگردان...
حس میکنم تا عروسی تموم شه موهام سفید بشن از بس حرص میخورم
بابا چرا نمیفهمین شماها هر کدوم یه خونه چیدید الان دیگه وقت انتخاب و چیدمان بنده است
خدایا تمنای صبررررررر
هلاکم شدید
اولین وسیله رو بردیم تو خونه و سه طبقه بدون آسانسور واقعا سخته اسباب کشی
*لبه مبل پرید هیییی...
از هر فرصتی استفاده میکنم که کسی نفهمه وسایل دارن جابجا میشن، چون بشدت قاطی میشم وقتی کسی کمک کنه.... رودرواسی
ویرایش توسط MnT : 04 مهر 1403 در ساعت 00:07
+ دمپایی هامو پوشیدم و شیرموز به دست و با پلی کردن اهنگ مرهم سیاوش قمیشی با کلی انرژی، داشتم ترالی داروهامونو چک میکردم و یه دفعه خنده ام گرفت از وضعیتم. اخه کی باورش میشه من ۲۷ سالمه و اینقد مشکلات دارم که حملات پنیک شده روتین زندگیم ولی با وجود تموم دغدغه هام شادم و همه عاشق شیفتاشون با من هستن(بزار یه ذره از خودم تعریف کنم)
++ دیروز یه کلمه هم نتونستم درس بخونم اینقد که اورژانس شلوغ بود. چرا اینقد مریض میشید آخه؟
+++ دیشب همکارم میگه نمیدونم ویال های داروی فلان رو کجا گذاشتم. گفتم از اونجایی که شبیه من هستی، احتمالا انداختی تو سطل. در سطل رو باز کردیم و آرررره. همونجا بود![]()
مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..
اوم
تحمل یکی تو کلاس خیلی سخته حس استرس و خفگی بم میده ولی کلا وقتی میدونم وجود داره همه جا عذابه-
سر یه موضوعی از انتخابم خوشحالم و به خودم افتخار میکنم -
و یکی یکاری انجام داده که تو عمل انجام شده قرار گرفتم و به قول خودش فعل خواستنو برام صرف کرده
حالا هم دوست دارم هم تو فکرم یسری درگیری ها هست که کلا قاطی شده و پیچیده بهم و اینکه
برای کارای تو فکرم 24 ساعت زمان کمیه-
یسری ادما برام مهربونن و من همچین دیدی نداشتم -
تقریبا فصل 1 فرار از زندان تموم شده
و اون دوتا کتاب غولو نه وقت میکنم تو هفته بخونم نه بعدش حال دارم
قهوه تلخ.
کاش ینفر فقط ینفر بود که بهم میگفت ارع مهم نیست بقیه چی میگن ولی تو خودت بتنهایی قطعا قشنگ ترین چیدمان، خونه نگهداری، غذا پختن، و خلاصه خانوم ترینی....
هییی
خیلی دلم پره
ما آدما گاهی حس درموندگی داریم
این روزا شاید مدام به این قضیه فک میکنم
به درموندگیه عجیبی که گاهی میاد سراغ آدم
اینکه از کجا ریشه گرفته و به کجا ختم میشه ؟!
ختم میشه اصلا ؟
بعضی وقتا تصور میکنم درموندگی و طول عمر آدمیزاد
شبیهه ساعت شنی می مونه
هرچقد یه نیمه پر تر بشه
نیمه ی دیگه ، خالی تر ...
هرچقد مدت زمان بیشتری از عمر گذشته
حجم درموندگیا بیشتر شدن انگار
و کاش میشد اقلا یه تیکه از حجم سنگینی و
درموندگیا مونو
تو خواب جا بذاریم ...
تو دنیایِ «دیدی گفتم» ها
تو ؛
قوتِ قلب باش : )...🌱
4مهر1403
مخلوطی از،ترس،شادی،خشم،تنفر،استر س،استرس،استرس..
+
من این جمله رو از سه نفر شنیدم.
_خدا خیلی دوستت داره
نمیدونما..نمیدونم.
+
مدرسه رو دوست دارم
وقتی معاون پرورشی مون گفت:این روزا دیگه تکرار نمیشن،دیگه تو محیط مدرسه قرار نمیگیرن.پس قدر بدونین
واقعا؟
روزهایی که تکرار نمیشن..میشن روزهای تکرار نشدنی: )
روز های تکرار نشدنی..چقدر آبی
+
واییییییی
استرپتوکوکوس نومونیا
سه بار پشت سر هم بگو،متانی؟
خفن ترین اسمیه ک شنیدم
اگه ویروس بودم،این اسم و میخواستم
(از اتاق فرمان خبر رسید،ویروس نیستن، باکتری ان
آغا
اگه باکتری بودم..
ع ع ع
چرا باکتری باشم؟
#خود درگیری![]()
اصلا بیایم بیرون ازین فضا
آره![]()
استرپتوکوکوس نومونیا
واییییییی چقدر قشنگ
ی استرپتوکوکوس نومونیا معذرت
+
این روزها خسته ترینم اما شکر
+
♡
ویرایش توسط Myosotis : 04 مهر 1403 در ساعت 23:53
۵مهر
صرفا برای اینکه یادت بمونه
+
دیدی؟برخودش و یادته؟
باورم نمیشه!
حاجی بات صمیمی ام چرا دور برداشته تت
خشمگینم
چرا باهام جوری رفتار میشه که من هیچوقت نخواستم اونطوری باشم.
چرا دلم میخواد گریه کنم.
خدا لعنتت کنه.
هوف
باید ی تجدید نظر انجام بدم.باید بهش بفهمونم.
که منم میتونم ناراحت بشم
که منم میتونم بهم بر بخوره
که منم آدمم
که منم نیازی به تو ندارم
یا خودت و درست کن یا هرری
..
ولی خب.هوف
دوسش دارم
اما از دوس داشتنم کم شده
کم..
موفقیتام و کنار اون تصور میکردم.اما بعد رفتارش و حرفش
..
امیدوارم حرفی بزنه و الا فکر نمیکنم روابطم باهاش مثل قبل بشه
+
یچیزی ک باااااید یادم بمونه اینه؛
هیچوقت با آدما تو ذهنت رویا پردازی نکن
هیچوقت..
تو تنهایی!
تو همیشه تنهایی
نباید یادت بره تنها بودنت و
وقتی از هق هق زیاد خوابت نمیبره،تنهایی
وقتی از ترس تو خودت مچاله میشی،درسته تنهایی
وقتی از شدت ضعیف بودن میخوای دست به کار احمقانه بزنی،بازم تنهایی
همیشه تنهایی
آدما تو زندگیت جایی ندارن
شاید دوستت باشن،یا حتی کنارت..اما نه!
فکر نکنی تنها نیستی!هستی
تا ابد تنهایی..تنها و تنها و تنها..
+
به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی!
به چه دل خوش کرده ای!؟
تکاندن برف از روی شانه های آدم برفی!؟
+
یچیزی هست بعضی وقتا نمیذاره درست نفس بکشی
نمیدونم چیه
اسمش؟بوش؟رنگش؟
مزخرفه
مزخرف
+
نمیدونم چرا..
همش احساس میکنم..اینکه..قراره اتفاق بدی بیفته..
نگرانی..
+
با من چه کردی که تا نامت را می گویم،لب هایم میسوزد!
***
میترسم نفسم،دور از نفست در سینه بپوسد
دور از منظره ی خندیدن تو در آیینه بسوزد
***
خیلی وقت بود نرفته بودم ببینمش،از آخرین باری که اومدم سر قبرش شاید سه هفته می گذشت..
و چه خوب شد امروز قسمتم شد اومدن..
هیچوقت فکر نمیکردم با لباس فرم مدرسه برم: )ببینمش
یس و الرحمن خوندم مثل همیشه: )
و در سکوت به عکسش خیره شدم.
به اون لبخند و..درسته: ) لبخند..
به اسمِ غرور آفرینش..به اون هیبت..به..
به اون شعر..
به تاریخِ مرگش..و سالگردش که نزدیکه..و..
..
جاش خیلی خالیه..
کاش بود.
قطعا خوشحال میشد خبر قبولی دانشگاهش و می شنید
قطعا ذوق میکرد.. افتخار..
کاش بودی.. حداقل اینجا.. کنار ِ ما..
حیف: )
+
وقتی بهم گفت، از دلتنگیش برای من
حقیقتا پروانه های گلبم رقصیدن.
خیلی حس قشنگیه، یکی اونقدر دوستت داشته باشه که برای تو! دلش کوچیک بشه.
قشنگ نیست؟
یا وقتی آخرِ ویسش گفت: آرزومندِ آرزوهای آبیمه: )))
چقدر ذوق کردم.
خیلییی عجیب باهاش آشنا شدم و خیلییی عجیب تر از دوستای پنج ساله م به من نزدیک تره.
چی میشه واقعا؟
زمانبندی خدیا یا؟: )
خوشحالم.. که ه ُما رو این روزا دارم.
+
ولیییی چقدر هُ ما قشنگ تر از هُماست
نه جدی؟
واهییییی برم بش بگم![]()
+
خسته م
بازم شکر
+
هرچیزی که درونِ توست زیباست ، حتی تلاش هایِ ناموفقت برای پنهان کردنِ غم هات.
ویرایش توسط Myosotis : 05 مهر 1403 در ساعت 23:08
تا حالا یک صحنه نزدیک به تصادف رو از نزدیک دیدید؟
پسر عمه ۷ ساله ام جلوی چشمامون داشت میرفت زیر ماشین
حسم چیه؟
وحشت زده ام . وحشت زده .خدا برای هیچ کس نخواد
نصفه شبی یاد اینجا افتادم
و یاد یه دوستی به اسم پیام که اینجا پیداش کردم و سال ۹۶ کلا از همه جا غیب شد.
امیدوارم حالش خوب باشه هرجا که هست.
+احساساتم؟!
خیلی خوب نیستم حقیقتا.
بد؟ افتضاح؟
حقیقتا فاجعه ام!
فکر میکردم ازمون بدم دیگه خوشبختیام شروع میشه... ولی افتادم وسط بدبختی
امروز فهمیدم چقد روی صداهای ریز حساسم
صدای کوبیدن پا رو زمین زدن مداد روی صندلیو میز ورق زدن برگه و از این دست الودگی صوتیا!به نظرم از اون همهمه و شلوغی بدتره.. ترکیبشون باهم واقعا کلافه کننده است..قشنگ داشتم به ستوه میومدمم..
اون وسطا دیگه داشتم میگفتن از عمد دارن اینکارو میکنن یه عدههه
نکنین توروخداااااا
Violins playing and the angels crying
When the stars align then I’ll be there
خسته درمانده کلافه و دلتنگم
این دو سه روز همش کار کار کار بوده و باز هم چند روز آینده همش همینجوریه
واقعا نگران و گیجم برای بزرگسالیم و این هی اعصابم رو بهم میریزه
احساس میکنم خیلی کم طاقت شدم چون دیگه حوصله ی هیچ بچه ی زیر ۱۰ سال رو ندارم=/
زبان را مگردان به عیب کسان
که خود عیب داری و مردم زبان
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 4 مهمان)