صبح خوب شروع نشد
اما حالا داره برف میباره![]()
بازم دارم فک میکنم چجوری از اهنگ گوش دادن خلاص شم
هندزفریم هم فک میکردم خراب شده ولی نه خیلیم سالمه
حداقل این خراب میشد میذاشتمش کنار شاید
حس میکنم دارم ب خودم اسیب میزنم
مگ میشه ادم کلا هندزفری از گوشش بیرون نیاد ؟
باید جدا بزاریش کنار دختر ..
ولی اخه چطور ممکنه آهنگ گوش نکنم
غیر ممکنه
عالیم هم ازمونمو خوب دادم هم خوابمو درست کردم هم ساعت مطالعم هم امروز تعداد تستم بیشتر بود هم سردرد نداشتم ایشالا ادامه دار باشه![]()
بازم با سپاس از کائنات
یه جایی از کتاب نقشه هایی برای گم شدن نویسنده میگه هنر در فراموش کردن نیست هنر در رها کردن است
هعی
حقیقتا خسته شدم دیگه
شاید واقعا باید رها کنم
بگذرم و بپذیرم
و انقدر خودمو اذیت نکنم
ارغوان
این چه رازی ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
من نمیتونم همه چیز رو عوض کنم
چون اونوقت خودم رو از دست میدم
پس یه سری چیز هارو باید پذیرفت
توی اعماق خوشحالی های بزرگ هم خورده هایی از غم و درد وجود داره که به شادی معنا داده
خلاصش خوبمامیدوارم شما هم خوب باشین♥️
یبار محض رضای خدا هم که شده بیا و از خودت دلگیر نباش
امروز افکار وحشتناکی درمورد زندگی کردن تو این دنیا داشتم
حالا نمیگم به چی فکرمیکردم ! ولی اصلا بار خوبی نداشت
نمیخوام کسی با خوندن نوشته ام حالش بد بشه .
و اما بعدش کم کم بهتر شدم
---------------------------------------
تقریبا دویست تراک اهنگ از پلی لیست اهنگام حدف کردم
دلیلش این بود که حالمو بد میکردن
یه دوست عزیزی گفت هر چی که حالتو بد میکنه بزار کنار
دارم به حرفش عمل میکنم
بهتر از قبلم . . . .
+امروز داشتم مدام فکرمیکردم که چه کاری رو استارت بزنم که در آمدزا باشه ، ولی با کمی پرس و جو و مطلب خواندن و سرچ کردن تو گوگل ، بدک نبود
حقیقتا حس خوبی ندارم نسبت بهش
ولی خب چون استقلال مالی داره و کار از خودته خوبه
ولی اون کاراموزی وقت گیره این وقت از سال ،شرایطشو ندارم فعلا برم سراغش
و اینکه به شرکتها هم حس خوبی ندارم : /
_______________________________________________
دلم میخواد گریه کنم گریم نمیاد
چقدر سنگ شدم
دلم یه بغل میخواد که راحت بتونم گریه کنم
از بس جلوی خودمو گرفتم و قوی بودم دیگه حالت تهوع گرفتم
ولی مجبورم همینطوری ادامه بدم
چرا نمیتونم با کسی راحت صحبت کنم و اونم حمایتم کنه
تو ذوقم نزنه
خسته شدم از یک تنه ادامه دادن
همش در حال جنگم
دیگه دارم از درون با خودم میجنگم
عین بیماری خودایمنی شدم
قدرت تشخیض سلول خودی از بیگانه رو ندارم
دارم به خودی ضربه میزنم
بد جورم ضربه میزنم
بسه دیگه طلوع کن خورشید خانم
بهت نیاز دارم
زیر گرمای تابانت بشینم و اشعه های گرمتو روی شونه هام بندازی و منو تو اغوشت بگیری و حس ارامش رو بهم منتقل کنی
که قراره یه روزی خورشید زندگی منم طلوع کنه
احساس دلتنگی شدید واسه یه ادمی که قبلا بودم
دلم واسه خوشحالیام و سرخوشیم تنگ شده
+اهنگ پازل باند- سوگلی
sila-aslan gibi
ویرایش توسط mahsa dr : 10 اسفند 1402 در ساعت 23:08
شاید کلا اشتباه گرفته باشم
ولی ب هر حال این حس ب من القا شد
ک با تعجب زیادی و عجیب غریب نگام میکنن
خیلی مهم نیس
درگیر شده بودم
ولی الان دیگه ول کردم
مهم نیس
نمیدونم دلیل اینجوری رفتار کردنشون چیه
ولی باید یاد بگیرم هر اتفاقی افتاد ،متمرکز بمونم .
فعلا ک ریدم با این وضع درس خوندن..باید بهترش کنم .
حس و حال بعضی روزامون رو خیلی خوب این شعر نشون داده
البته برداشت های متنوعی میشه از این شعر داشت
-------------------------------------------
خانه ام آتش گرفتهست، آتشی جانسوز
هر طرف میسوزد اين آتش
پرده ها و فرشها را، تارشان با پود
من به هر سو میدوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می كنم فرياد، ای فرياد! ای فرياد
خانه ام آتش گرفتهست، آتشی بی رحم
همچنان میسوزد اين آتش
نقشهايی را كه من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و ديوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه هایی را كه پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بيماری
دشمنانم موذيانه خنده های فتحشان بر لب
از فراز بامهاشان، شاد
بر من آتش به جان ناظر
در پناه اين مشبك شب
من به هر سو می دوم
گريان ازين بيداد
میكنم فرياد، ای فرياد! ای فرياد
وای بر من، همچنان میسوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
و آنچه دارد منظر و ايوان
من به دستان پر از تاول
اين طرف را می كنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
ز آندگر سو شعله برخيزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، كه می داند كه بود من شود نابود
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاكستر
وای! آيا هيچ سر بر میكنند از خواب
مهربان همسايگانم از پی امداد؟
سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد
میكنم فرياد، ای فرياد! ای فرياد
فریاد - اخوان ثالث
----* خبری نیس *----
زکی
چقدر احساسات مینوشتیم و میخوندیم تو دوران کنکور اینجا زمانایی که تو یه اتاق تک و تنها باید درس میخوندم تازه امکانات الان نبود باورتون میشه گوشی هوشمند و لمسی تازه اومده بود؟ کتابای تست و آموزش یک دهم الان نبود، محتوای رسانه ای آموزش خیلی کم بود، ما بودیم و بچه های انجمن و یکی دو تا دوست
یه تاپیک دیگه هم بود به نام موزیک که موزیکای قشنگی که گوش میدادیم آپلود میکردیم بقیه گوش کنن نمیدونم الان هست یا نه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)