!♠♥ احساسات روزانه♥♠امروز چه حسی داری؟!♠♥

[sadd]

نمی دونم چرا همش ادمای سمی جذبم می شن
هر چی داغون و بخت برگشتست تلپی می افته تو زندگی من
انگار عیسی مسیحی چیزی هستم معجزه کنم واسه ملت
حاجی من تو زندگی خودم موندم
گدای سر کوچمون انقدر چس ناله نداره که ادمایی که می پرن
وسط زندگیم، می نالن
اکثر مواقع سعی می کنم شاد باشم و انرژی مثبت بدم
کسی حالش بده نشه
به من می رسه قضیه برعکس می شه
داستان چیه حقیقتا! نمی دونم

اونا روی حساب اینکه مثلا دوستشون هستین اینارو بهتون میگن
آدم نتونه با دوستش درد و دل کنه دیگه به کی بگه؟
ببخشید بدون تعارف میگم اگه مشکلتون فقط دردودل دوستاتونه جا داره بگم اونا سم نیستن بلکه شما دوست با احساس و بادرکی نیستین

البته این باید متقابل باشه و شما هم بتونین دردودل کنین باهاشون و بازخوردای خوبی بگیرین

[Alix_Sb]

خدا داره برف میاد کمه ولی بلاخره ما هم برف دیدیممم
جانننننن چ قشنگهههه

[Rhea]

میگم اینجا چقد خوبه چند روز پیش حالم بد بود اومدم اینجا و هر چی که ازارم میداد رو نوشتم تا اینکه بهتر شدم ولی خب سند نکردم ... انگار خصوصی بودن ولی دیگه اینجوری فک نمیکنم این شخصیتیه که برای خودم ساختم حداقل اینجا میخوام خودم باشم از نگفتن و ننوشتن خسته شدم یه جورایی از حرف زدن و با خودم مشورت کردن هم خسته شدم
مدرسه نرفتن باعث شده بیشتر به خودم فک کنم از وقتی نیست خودمو فراموش کردم باید به خودم یاداوری میکردم که تو برای خودت زندگی میکنی نه برای اون
میگن ادم وقتی عاشق میشه تنها تر میشه اینو به وضوح فهمیدم اینکه دیگه حوصله هیچکسو ندارم نمیخوام با کسی حرف بزنم نمیخوام کسی رو ببینم باعث میشه بیشتر از قبل احساس تنهایی کنم
میگفت تنها کسی که میتونه حالمو بهتر کنه اونه خودتو خسته نکن
میخوام بدونم الان کجاست یعنی منو یادشه ؟ چقد بهم فک میکنه ؟ اصلا به من فکر میکنه ؟
باورم نمیشه که این من باشم خودمو تو یه باتلاق بزرگ میبینم جایی که هر چی بیشتر تلاش میکنم بیشتر غرق میشم
اگه امسال بخاطر اون موفق نشم از دست اون ناراحت نمیشم از دست خودمم ناراحت نمیشم ولی از دست سرنوشت و چیزی که برام نوشته ناراحت میشم من دارم تمام تلاشمو میکنم که که از این مشکل بیام بیرون ولی هیچکس کمکم نمیکنه نمیدونم چی کار کنم هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسه من که صب تا شب سرم گرم کتابامه پس چرا حتی وقتی نمیخوامم یه گوشه از ذهنمو برا خودش نگه داشته ؟

[Pcstud]

اونا روی حساب اینکه مثلا دوستشون هستین اینارو بهتون میگن
آدم نتونه با دوستش درد و دل کنه دیگه به کی بگه؟
ببخشید بدون تعارف میگم اگه مشکلتون فقط دردودل دوستاتونه جا داره بگم اونا سم نیستن بلکه شما دوست با احساس و بادرکی نیستین

البته این باید متقابل باشه و شما هم بتونین دردودل کنین باهاشون و بازخوردای خوبی بگیرین

یه زمانی یه دختر اومد به زور شد دوست من همش میخواست باهام صمیمی بشه و از زندگیم بدونه منم پذیرفتمش و کم کم صمیمی شدیم و از زندگیم براش گفتم و خب زندگی هم شادی داره هم غم. اما متوجه شدم اگه از غم هام بگم اصلا خوشش نمیاد اما اون از غم هاش میگفت و منم همدردی و همدلی میکردم و دیگه از غم هام بهش نگفتم و کم کم هم دوستیمون هم قطع شد به خاطر همین حرف شما رو قبول دارم و میدونم درک شدن یه طرفه چقدر بده. البته من آدمی هستم که معمولا همینجوری از غم هام با کسی حرف نمیزنم مگه اینکه خودش بپرسه. از یه طرفم میشناسم آدمایی رو که انگار کارشون ناله کردن های الکی هست و حتی زندگی خیلی خوبی هم دارن اما نالیدن شده کار همیشگیشون یا فقط موقع غم یاد آدم میافتن بقیه مواقع انگار دوستشون نیستیم اینجوری هم یه طرفه هست و انرژی و بار روانی زیادی رو وارد میکنن. ولی خب اگه دوست خوبی هست و به قول شما دوطرفه هست و حالا به مشکل خورده باید کنارش باشیم و در حد توان کمکش کنیم.

[ArweNN]

اونا روی حساب اینکه مثلا دوستشون هستین اینارو بهتون میگن
آدم نتونه با دوستش درد و دل کنه دیگه به کی بگه؟
ببخشید بدون تعارف میگم اگه مشکلتون فقط دردودل دوستاتونه جا داره بگم اونا سم نیستن بلکه شما دوست با احساس و بادرکی نیستین

البته این باید متقابل باشه و شما هم بتونین دردودل کنین باهاشون و بازخوردای خوبی بگیرین

این چه رفاقتیه که همه بار معرفتی و احساسی باید روی دوش من باشه و طرف وقتی استفاده هاشو می کنه دیگه پیداش نیست
چرا فقط باید ملتو شریک غمهامون کنیم؟ چرا شریک شادیهامون نکنیم؟ شمارم همون شمارست منم همون ادمم چرا دنبال تقسیم خوشحالیاشون نیستن؟ اینجا محلیه برای احساسات روزانه
منم دنبال نوشتن قصه امیر ارسلان نیستم که یه پیام بذارم و بخوام دربارش بحث کنم و ریپ بخورم
قطعا همه جوانب زندگی شخصی خودمو سنجیدم که چنین حرفی زدم
ریپ خوردن برای تاپیکای درسی و بحثای متفرقست
به حریم خصوصی ملت احترام بذاریم و براشون نادانسته بالای منبر نریم
تا دلت بخواد به ادمایی که چه می شناختم و چه نمی شناختم کمک کردم که شرمنده وجدانم نباشم
این حرفا گفتن نداره چون می شه ریا
این بحثو ادامه هم بدی جوابی از من دریافت نخواهی کرد
چون نه حوصله بحثای خاله زنکی رو دارم نه وقتشو

[sadd]

این چه رفاقتیه که همه بار معرفتی و احساسی باید روی دوش من باشه و طرف وقتی استفاده هاشو می کنه دیگه پیداش نیست
چرا فقط باید ملتو شریک غمهامون کنیم؟ چرا شریک شادیهامون نکنیم؟ شمارم همون شمارست منم همون ادمم چرا دنبال تقسیم خوشحالیاشون نیستن؟ اینجا محلیه برای احساسات روزانه
منم دنبال نوشتن قصه امیر ارسلان نیستم که یه پیام بذارم و بخوام دربارش بحث کنم و ریپ بخورم
قطعا همه جوانب زندگی شخصی خودمو سنجیدم که چنین حرفی زدم
ریپ خوردن برای تاپیکای درسی و بحثای متفرقست
به حریم خصوصی ملت احترام بذاریم و براشون نادانسته بالای منبر نریم
تا دلت بخواد به ادمایی که چه می شناختم و چه نمی شناختم کمک کردم که شرمنده وجدانم نباشم
این حرفا گفتن نداره چون می شه ریا
این بحثو ادامه هم بدی جوابی از من دریافت نخواهی کرد
چون نه حوصله بحثای خاله زنکی رو دارم نه وقتشو

ببخشید که نظرمو گفتم
ببخشید که خواستم اینو بهت بفهونم که دردودل ملت رو مسخره نکنی
باشه میزارم توی جهالت بمونی

ولی واقعا تعجب میکنم
کسی که تحمل یه نظر مخالف رو نداره چطور میخواد معلم باشه؟

خیلی بده که هرکس و ناکسی رو راه میدن...

حالا میفهمم حرفایی که دربارت شنیدم چقدر درست بودن


متاسفم برات

خیر دیگه هیچ بحثی با شما ندارم

[ArweNN]

فکر نمی کردم تو یه سایتی که اعضاش یبارم همو از نزدیک ندیدن
پشت سرت حرف هم بزنن
خوش به حالشون چه بیکارن))
کاش منم دغدغه هام در این حد بود )
وا بده حاجی)، دنیا خیلی بزرگتر از این حرفاست
به خاطر خودت می گم
اقا بارون بند نیومده هنوز)
تلافی کم بارونی زمستون یه جا داره تو این چند روز در میاد
هوا یه جور تمیزه دلت می خواد فقط توش قدم بزنی
حیف یکم سرده)

[WallFlower]

من از فردای خودم آگاه نیستم:/
ناراحتم...

[Alix_Sb]

خدا داره برف میاد کمه ولی بلاخره ما هم برف دیدیممم
جانننننن چ قشنگهههه

از ساعت حدود یک تا پنج و نیم رفتیم بیرون
برف بازی و چایی و ساندویچ
درجه یک و عالی
بعد چند سال ی برف مشتی دیدیم

[mahsa dr]

یکم خوابم نامنظم شده :/


+ آدم برفی درست کردم : ))

edis-ayyas

[Hans_Landa]

کمی نگرانم
یه مفهومی داریم تو دنیای واقعی. به نام عدم قطعیت
که بیشتر تو بحثای اقتصادی دیده میشه. مثلا هزینه ها، تقاضا و شرایط اقتصادی خیلی پتانسیل عدم قطعیت دارن و سناریوهای مختلف ممکنه پیش بیاد

گاهی عدم قطعیت اینطوریه که می‌دونی تو یه بازه خاص اتفاق میفته. مثلا میگی دلار تا آخر سال بین ۵۰ تا ۶۰ عه. دقیق نمیدونی ولی یه بازه تقریبا دقیق داری

گاهی رفتارش ممکنه احتمالی بشه. یعنی نمیتونی بازه مشخص کنی نهایتا بتونی با توجه به گذشته برای هر اتفاق یه عدد احتمالی در نظر بگیری و بگی مثلا با احتمال ۴۰ درصد این اتفاق میوفته
و گاهی هم این عدم قطعیت انقد عجیبه که نمیدونی احتمال هر اتفاق چقدره. فقط یه سری حدس ها داری ک میدونی یکی از این ها اتفاق میوفته ...

و در زندگی یا کار باید همیشه یه حالت بهینه پیدا کنی با توجه به شرایط مختلفی ک ممکنه پیش بیاد. ینی مثلا تو کارت سعی کنی میانگین سودت رو با توجه به شرایط مختلف بهینه کنی. یا گاها برای هر حالت یه برنامه جدا داشته باشی. حالا این هدف تو کار معمولا از جنس اقتصادی عه. ولی وقتی زندگی شخصیت باشه هزارتا فاکتور دیگه هم هست که حتی سناریو چیدن رو هم سخت میکنه

اینا رو گفتم ک بگم خودمم الان درگیر عدم قطعیت های مختلف شدم از انواع گوناگون
واقا سخته.
یه موقع هست واسه یه کسب و کار این موارد رو لحاظ میکنی
یه موقع می بینی زندگی خودت هم دچار این عدم قطعیتا شده
و تو زندگی خودت گاها حل این مسئله با توجه به شرایط واقا سخته.

چیزی که ما در رشتمون بهش میگیم Optimization یا بهینه سازی

[HUNDRED]

553 مهمون؟! چه خبره بزرگواران؟!

[WallFlower]

دیروز ، امروز ، فردا
همشون شبیه همن
اما کنار هم میتونن بدبختت کنن:/
همونجوری که آوار شدن رو سرم...

[Aspire]

یعنی میشه این تاریکی که افتاده روی زندگی خونواده ام بره

[FighterMan]

بالاخره دیروز برا اولین بار تو دوران دانشجوییم مث ادم درس خوندم
واقعا تو ۳ تا رشته علوم پزشکی حداقل شبای امتحان نیازه مثل ی کنکوری درس خوند
فقط امیدوارم روندم ادامه پیدا کنه و نتیجشو ببینم