https://musicweek.ir/%D8%A2%D9%87%D9...C%DA%A9%D8%B3/
دارم خودمو با این ریمیکس غمگین خفه میکنم
دوست ندارم اصلا حالم خوب شه
دارم خودمو زجر میدم
https://musicweek.ir/%D8%A2%D9%87%D9...C%DA%A9%D8%B3/
دارم خودمو با این ریمیکس غمگین خفه میکنم
دوست ندارم اصلا حالم خوب شه
دارم خودمو زجر میدم
مرا به سخت جانی اینچنین گمان نبود....
ویرایش توسط Sara_Bano : 01 مرداد 1402 در ساعت 23:32
دیروز از یه مغازه شجربهاری خریدم
نمیدونم چی شد از دستم افتاد زمین
شاید مسخره به نظر برسه ولی حس میکنم گل های توی سنگ خشک یا سیاه شدن...
چقدر ناراحتم که کاری از دستم بر نمیاد....
احساس میکنم غمم , گینه......
روز هاتون با لبخند
هی نوشتم هی پاک کردم...
فضای اینجا ونمیدونم
توان قضاوت و هتاکی و شکستن چارچوب اعتقادی همدیگرو نداریم.
کوتاه مینویسم.
غم دارم.بلاتشبیه اندازه غم مادری که نوزادشیش ماهه داره...
مدت ها بود قلبم اینجوری نلرزیده بود
تصور مصیبت خارج از توان منه مادره..
ولی بچه شیش ماهه نهایت اینقده(((=
لی لا نام هِمارا🦋✨
این ابرها را
من در قاب پنجره نگذاشته ام
که بردارم
اگر آفتاب نمی تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده توام
خانه ام
در مرز خواب و بیداری ست
زیر پلک کابوس ها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمیآید.....
روز هاتون با لبخند
انگاری دیگه نمیشه از تهه دل خوشحالیو حس کرد
میشد هممون سرخوش باشیم دلی شاد باشیم ولی نزاشتن
حسه بدبختی دارم ولی میدونم تنها نیستم این حسو خیلیا دارن
سه شنبه؛
چرا تلخ و بی حوصله؟
سه شنبه؛
چرا این همه فاصله؟
سه شنبه؛
چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ!
سه شنبه
خدا کوه را آفرید
(خداوند کوه ها را روز سه شنبه آفرید. از این رو سه شنبه را روزی سنگین می دانند)
چند مدتی بود که برگشته بودم شیراز
امروز با یه ماشین سر راهی دوباره زدم بیرون از شیراز
امشب اومدم روستای نزدیک شهرشون
نذری داشتن
اونم قیمه
قیمه ی امام حسین
بعدشم تو حیاط روستاییشون رو آجرای نصفه نیمه نشستیم و ظرفای مهمونا رو شستیم
آب و جارو کردیم
و درنهایت اومدیم خونه ی مرحوم امیر
مردی که چند روزیه فوت شده
و میام اینجا و برمیگردم
با قلبی سنگین از داغشون
اما
یه چیزی اینجا داره خفم میکنه
اونم دوتا از مهموناشونن
دوتا دختر جوان که خواهرن
عین نونای منن
عین نونا
نونای من
عین نونا موهاشون پسرونس
لباسای گشاد
و لاغر
و من مدام باید نگامو به بقیه بدم
تا نگاهم بهشون میفته بغض میکنم
حالم بد میشه
دلم میخواد بگم چخبره دختر
این کارا چیه
مگه بچه ای
ولی
من حالم خوب نیس
از نبودن نونا حالم خوب نیست
آه ای جان
آخر تا کی سرگردان...
ویرایش توسط LEA : 04 مرداد 1402 در ساعت 00:01
انقدر ک شما همه تجربی اید ب جز یکی دو نفر
انقدر ک دو تا از رفیقامم پزشکی میخونن
و انقدر ک خانوادم از پزشکی صحبت میکنن
هر از گاهی ب سرم میزنه برم سراغ این رشته ،اما فکر کنم غیر ممکنه چون من واقعا از زیست متنفرم پس قضیه منتفیه
یچیزی ام میخواستم بنویسم یادم رفت
دیگه اینکه
نمیدونم
واقعا نمد هیچی نمد
امروز رفتم مدرسه
البته چهار روزه که دارم میرم مدرسه
ولی خب شانسم انقد بده سوالی که بلدم نمیبرنن پاتخته بعد سوالی که نصفه حل کردم صدام میکنن
اینم شانس مائه
البته بگو بنده خدا کجا شانس اوردی که این دومیش باشه:/
یکم خوشحالم
بعد یکم ناراحتم
بعد یکم هیجانزده ام
بعد یکم میخوام از دنیا لفت بدم
خودمم نمیدونم چمه
هیچ چی اونجوری که فکر میکردم نشد
هیچی درست پیش نرفت
اوضاع الان رو دوست ندارم
من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)