از دوران کودکی با جملهی «خواستن، توانستن است» آشنا بودهایم. همیشه برای تشویق ما در رسیدن به هدف از این جمله استفاده کردهاند.
برای رسیدن به هدف و موفقیت، فرد باید خود و تواناییهای خود را بشناسد. بسیاری از افراد معنای اعتمادبهنفس را بهدرستی درک نکردهاند و گمان میکنند همین که در کارشان موفق هستند، به معنای داشتن اعتمادبهنفس است. در صورتی که این گونه نیست.
اعتمادبهنفس این است که قبل از موفق شدن در کاری ما به خودمان ایمان داشته باشیم که حتماً موفق میشویم.
اگر همیشه به خود بگوییم: «نمیتوانم برای خانواده، دوستان یا جامعه مفید باشم یا اگر امسال در کنکور یا کار قبول نشوم آیندهام چه میشود؟» اعتمادبهنفس ما ضعیف است.
ما باید اعتمادبهنفس داشته باشیم و خودمان را همان گونه که هستیم قبول کنیم. انسان همان چیزی است که باور دارد. نوع نگرش انسان به خود و دیگران و چگونگی برخورد با محیط پیرامون، میزان خودباوری را نشان میدهد.
همیشه اعتمادبهنفس از درون ما به وجود میآید و زمانی که ما خودمان را باور داشته باشیم، در این صورت میتوانیم خواستههای خود را برآورده کنیم. هدف از داشتن اعتمادبهنفس این است که تواناییها و لیاقتهای خود را بشناسیم و در وجودمان قدرتی ایجاد کنیم که با داشتن آن دیگر نیازمند کمک کسی نشویم. برای داشتن اعتمادبهنفس باید از دوران کودکی آن را در خود پرورش دهیم.
اگر کودکان اعتمادبهنفس نداشته باشند، برای انجام هر کاری نیازمند کمک دیگران هستند و به آنها تکیه میکنند. آنها نمیتوانند خود واقعی و استعدادها و تواناییهایشان را بشناسند و همیشه در سطح پایینتر از قدرت و تواناییهایشان هستند. این گونه میشود که کودک احساس ناراحتی میکند و منزوی میشود و فکر میکند چون برای جامعه و دیگران مفید نیست، دیگران او را دوست ندارند و این امر باعث اختلالات عصبی و افسردگی در آنها میشود.
همیشه یادمان باشد ما یک ابرقهرمان نیستیم، ولی میتوانیم با شناخت استعدادها و تواناییهای خود و با برخورداری از اعتمادبهنفس قوی و خودباوری واقعی و تلاش پیگیر، کارهای مفید بسیاری برای خود و دیگران انجام دهیم و روند خواستن، توانستن است را طی کنیم.
همیشه موفقیت پشت دیواری از ترس قرار دارد.