درود اگه کسی این کتاب رو خریده بگه چه جوریاست.نمونه صفحشو دیدم اما میخوام بدونم در اشعارش مثل اغلب کتابهای چاپ جدید دست برده شده یا نه .خیلی دوست دارم اگه خوبه بخرمش کلا کسانی که دارن عیب هاش رو بگن از هر نظری که میدونن.سپاس
درود اگه کسی این کتاب رو خریده بگه چه جوریاست.نمونه صفحشو دیدم اما میخوام بدونم در اشعارش مثل اغلب کتابهای چاپ جدید دست برده شده یا نه .خیلی دوست دارم اگه خوبه بخرمش کلا کسانی که دارن عیب هاش رو بگن از هر نظری که میدونن.سپاس
منم ازش خوشم اومده, هنوز که قسمت نشده بگیرم...
جدیدا خععلی رفتم تو فاز شعر
http://media.sefeed.ir/file/pdf/hafezgaj.pdf
به نظر من که چیز جالبیه
ویرایش توسط khatte2 : 31 مرداد 1394 در ساعت 17:44
گاج سراغ چیز خوبی رفته .چون زبان حافظ تنها زبان شعری است که تمام حرفهاش در لفافه ترین صورت ممکن است.و نیز چون جناب حافظ خیلی به صنایع ادبی مخصوصا ایهام ارادت داشته که تمام غزل هاش اینو میگه بنابراین خود خواندن صورت شعر به شکل درست اولین در ورود به معانی مستتر شعر حافظ است.حافظ به دلیل اینکه واقعا تبحری داشت که افراد دیگه نداشتند خیلی از زیر و بم های رسم الخطی و خوانش های کلمات رو تو شعرش آورده اصلا تخصصش همین بوده .به گفته کتاب التیسیر ,حافظ حدود 1100 مورد اختلافات قرائت قرآنی را حفظ بوده است.جل الخالق!
شما در نظر بگیرید که حتی الان هم خیلی از حافظ شناسان قدر هم سر خواندن و تفسیر شعر حافظ بحث های گاه خیلی متناقضی داشته اند که البته این ابیات بعید به نظر میرسد مد نظر طراح کنکور قرار بگیرد.چرا که بنده در چندین سوالی که دبیران ادبیات از همین ابیات پرسیدم متوجه شدم که آنها هم چیزی که حافظ میگه ازش دورند.البته من هم با تحقیق به معانی درست آن ابیات پر بردم.شما حساب کن که برای دریافتن یک بیت از حافظ مجبور بشی بری کتاب بهاالدین خرمشاهی رو بخونی.دیوان حافظ غوغایی است.
الحق که حافظ 7 خط نه 14 خط بوده.(14 روایت یعنی 14 نوع خوانش و تفسیر قران کریم که بهترین اساتید مفسر تا 7 روایت را میتوانستند از قرآن ارائه بدهند که به آنها 7 خط میگفتند که دیگه استاد تمام بود تو این کار حالا شما حساب کن حافظ تنها راوی و مفسر 14 روایت قران باشد)حافظ مجتهدی بود که شعر هم میگفت.عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ---قرآن زبر بخوانی در چهارده روایت
معنیش با خوانش های مختلف فرق خواهد کرد.اساتید فن(ناظرین محترم ادبیات) وارد بشن ممنون.
اگر گاج با عنایت به سمت دیوان حافظ میرفت و در کنارش قرینه های مضمونی اشعار صائب تبریزی و استاد حافظ خاقانی بزرگ و را هم چاشنی کار میکرد آشی می پخت که بیا و ببین.
آقایون طراح ! شما به شاخ نبات حافظ خواهشا بیش از پیش نرین این کنکوری ها بیچاره میشن.آخه فقط حافظ نیس خدا بیامرز نیاکان ما راه میرفتند همینجور شعر میگفتند(مدرک و دلیلم هم این همه دیوان الی ماشالله) یه کنکوری تا آخر عمرش بخواد اشعار شعرا را فقط یه بار بخونه کلاش پس معرکه اس.
بزارین با همین چن تا بیت دم دستی به بقیه کتابها برسن.
و اما یک بیت از اون بیت های عجیب و غریب حافظ صرفا برای اینکه طراحان عزیز یه وقت نرن سمت همچین ابیاتی .به نظرم واقعا بیت دشواری است خدا نکند از این ابیات سوال طرح بشه:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
این هم یه قرابت دم دستی ::
در صنع تو کامد از عدد بیش
عاجز شده عقل علت اندیش
+++ البته حافظ از «اون وری»، یعنی بی عیب بودن صنع رو مد نظر داره
+++ و نظامی از «این وری»، یعنی کامل و شامل بودن صنع رو مدنظر داره
خلاصه حرف هر دو اینه :: همه هستی نام از او یافت، و نیستی معنایی جز خودش نیست، که اگه نیست، پس چرا گفته میشه و هست، و اگه هست پس دیگه نیستی معنی نداره === > پس هرچه هست، عین هستی اوست، و هر لحظه از هستی هر هستی، از هستی اوست. ===>> حرف از نیستی، شبیه اینه که به یکی بگی «هیچ رو به من نشون بده»، که اگه بتونه نشون بده که دیگه هیچ نیست، و این هیچ هم خودش هستی است
ممنون بابت نظر تون ..حافظ استاد ایهام و دو پهلوگویی است.
موضوع پیچیده تر از آن چیزهایی هست که شما به تکرار کلماتی از قبیل- نیست- و -هست- دیگر نیست- بخواهید بسنده کنید.البته معنای شما هم در این بیت صادق است
از اساتید فن و ادب خواهشمندیم ورود پیدا کنن و مثل همیشه با توضیح مختصر این بیت یاریگر ما باشند.
در استادی حافظ و پیچیدگی شعر حافظ، به خصوص این بیت، شکی نیست !! ==== >> ولی اینکه خاسته باشی یه شرح مبسوط و دقیق از این بیت گفته بشه، همانطوری که خود شما هم احتمالن میدونین، در این جا و این ظرف و این صحبتا نمیگنجه !! ==== >> ظاهر یه چیز میگه، اصل یه چیز دیگه، در حالی که میتونه تفسیرهای متعدد و متفاوت داشته باشه، چه بسا اینکه میتونه خیلیاش نظری بیش نباشه ==== >>
++ من اونی که در حد ظاهر و قرابت و کنکور بودش گفتم
++ اون تکرار کلمات هم، یه بازی ساده با کلمات نیست === >> بخشی از صحبتای دکتر الهی قمشه ای هستش در بیان «مفهوم هستی و صنع» و اشاره ای به همین بیت حافظ
..............
++ از 3 منظر، یا شاید همون ایهام رندانه حافظ، از این بیت مطلعم...
++ با این حال خوشحال میشم شرحی دیگه از این بیت رو بشنوم ====== >> من هنوزم خودمو یه شاگرد چارو به دست کوی و بزرن حافظ میدونم
ویرایش توسط Mr. ARAD : 03 شهریور 1394 در ساعت 06:44
وباز یک بیت دشوار دیگر:ماجرا کم کن وباز آ که مرا مردم چشم---خرقه از سر بدر آورد و بشکرانه بسوخت
ای کاش مولفان کتب کنکور ادبیات در بخش قرابت معنایی از چنین بیت هایی هم سخن به میان می آوردند.
ای کاش!
احتمال اینکه همچین بیتی در کتابای ادبیات کنکور، اون هم در بخش قرابت یافت بشه، احتمالش خیلی کمه === >> مگه اینکه طراح، اون اطلاع کافی از مفهوم دقیق بیت رو نداشته باشه و ناشیانه همین طوری یه برداشتی خودش داشته باشه و انتظار یافت قرابت موردنظرش در قالب طرح تست ===== >>> و یا اینکه یه فردی مثل دکتر سبطی تو بخش اول کتاب قرابتش، واسه اینه که یاد بده و نشون بده هرجا «مردم» رو دیدیم در معنی people نیست و میتونه به نوعی اشاره به «مردمک چشم» و مجازن «اشک چشم» باشه، از این بیت استفاده کنه
محمد دارابی متوفای قرن 11 برای این بیت شرحی نوشته که راه به جایی نبرده و به قول خرمشاهی این بیت را در بوته بغرنج دیرینش رها کرده است.
سودی قرن 11-شارح دیوان حافظ یک معنای کاملا غلطی از این بیت ارائه کرده:
""معلوم میشود از آداب و رسوم ایرانی ها است که وقتی بین دو دوست شکرآب میشود,آنکه طالب صلح است پیراهن خود را در آورده به شکرانه صلح آتش میزند."" پس با این حساب باید مضمون صلح جویی را در ابیات گزینه ای جواب باشیم که حتما اشتباه خواهیم کرد.
جناب سودی یک رسم عجیب و غریب پیراهن سوزی را به ایرانی ها نسبت میدهدکه هیچ پایه واساسی ندارد.
مرحوم سعید نفیسی در مورد خرقه سوختن میگه:
""گاهی میشد که شیخ یا مرشدی با شیخی بزرگتر و مهمتر از خود برخورد میکرد برای اینکه کاملا فروتنی کند خود را در مقابل بزرگتر از خود کوچک نشان دهد آن خرقه را در حضور آو آتش میزد""بنابراین در گزینه ها باید دنبال کلید واژه های تواضع و فروتنی باشیم که باز به خطا رفته ایم.
جناب لغت شناس بزرگ دهخدا هم گره این مشکل را به قول خرمشاهی نتوانسته بگشاید:
""سوزاندن خرقه ظاهرا رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا به علامت شکر خرقه ی خود میسوزاندند.""که مثل سودی ایشان هم به خطا رفته اند.وبه همین ترتیب معنایی که در لغت نامه برای خرقه سوختن نوشته یک چیز تقریبا طنز دار در آمده.و این بیت را اینطور معنی کرده:
ماجرا کم کن و باز آ که مرا بیش از این منتظر مگذار که مردم چشم من به شکرانه دیدار تو بر طبق رسم صوفیان خرقه یعنی سپیدی خود را بسوازنید یعنی از کثرت انتظار خشک و کور شد(در کتابش نوشته ,خرقه سوختن چشم:تمام خشک شدن چشم -نابینا شدن از کثرت انتظار.که خوب معنای درستی نیست.) .میبینید که باز اگر به همین مفاهیم اکتفا کنیم یک معنایی دیگر غیر از آن معانی بالایی به دست می آید که باز این هم غلط است.
پس چه چیز درست است؟کنکور به کدام سمت خواهد رفت؟
مرحوم غنی نسبتا معنای نزدیکی ارائه داده :
خرقه از سر به در آوردن یعنی در اصطلاح صوفیان ترک روی و ریا کردن.یعنی مردم چشم من (مردمک چشم من) ریاکاری و تلبیس را به کل کنار گذاشته حتی برای شکرانه و نیز محکم کاری آن را سوخته است.پس بیا و از زهد ظاهر من ترس نداشته باش.
ایشان قید کرده که اختصاص مردم چشم به درستی معلوم نیست و باید بیشتر تحقیق شود.
چرا این اتفاقات در دریافت اشعار قرابت معنایی و به خصوص شعر حافظ اتفاق می افتد:؟ به خاطر پیچیدگی قرائت و دشواری که در فهم نقش دستوری کلمات و ارکان آن هست.که آقای سبطی در کتاب قرابتش روی این موضوع تاکید داشته اند.واصولا کلید ورد به معنای درست شعر ,قرائت صحیح آن است.همین.
حافظ به خاطر شرایط زمان و افکار و عقایدی که داشت و از طرفی با توجه به نبوغ و استعداد و نیز میزان توانایی او در شعر فارسی توانسته است حرف هایش را در پیچیده ترین لفافه ها بگوید.خیلی باید دقیق شعر او را خواند و گرنه مثل این بزرگان ادبیات فارسی دچار کژتابی میشویم.و از ظن خود فکر میکنیم که یار او(حافظ) شده ایم.
البته خرمشاهی معنای دقیق و تحلیلی این بیت را به صورت مبسوط بررسی کرده گفتم شاید علاقه مندانی باشند که بخواهند بدانند این قرابت معنایی شاه کلیدش دست کدام شاعر و یا صنعت ادبی است.صنعت ادبی ایهام و درست خوانی شعر و توجه ویژه به حافظ که تمام حرفهایش در ایهام و لفافه است.امیدوارم که برایتان مفید بوده باشد.گفتیم مولفین محترم میخواهند کتاب بنویسند به اوردن ابیات و یک معنای سطحی بسنده نکنند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)