قلبی که از شدّت فشار عشق سوخته بود و سینه را کبود کرده بود!
تاپیک به صورت خودکار بعد از 10 ثانیه آپدیت میشود بنابراین برای نمایش پست های جدید نیازی به رفرش صفحه نیستحالت رفرش اتوماتیک به علت بی توجهی شما به این صفحه غیرفعال شد Un-Idle
- بازنگری
قلبی که از شدّت فشار عشق سوخته بود و سینه را کبود کرده بود!
سخن از عارفی است که قلبش مالامال پُر بود از عشق خدا، قلبی داشت که دربست در اختیار عشق بود. قلبی که عاشق خالق عشق بود، قلبی که از شدّت فشار عشق سوخته بود و سینه را کبود کرده بود. صاحب این قلب کسی نبود جز حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی (افاض الله علینا من برکات تربته) آن ستاره عالمعرفان در سال 1280 پای به عالم ناسوت گذاشت و در سال 1339 ودر سن 59 سالگی به عالم ملکوت رحلت کرد. این عارف فرزانه در عمر کوتاه خود، حقیقت عشق را به جهانیان نشان داد و با تربیت عرفای بزرگی که هرکدام از عجایب عالم عرفان بودند ماموریتش را به پایان رساند.
علامه طهرانی نقل میکنند که :
«آیت الله انصاری در اثر فشار و شدت عشق و شوق وافر به لقاء حضرت متعال و سپس درخواست و طلب فنا در ذات احدیت و نداشتن راهنما و استاد و رهبر، چون به نظریه خود عمل میکردهاند دچار کسالت قلب شدند و چون خودشان طبیب قدیمی بودند پیوسته از گیاهان و عقاقیر مفید و مروح قلب استفاده مینمودند. یک سال مانده به عمر شریفشان برای یک ماه به تهران آمدند و به حقیر فرمودند تا برایشان از دکتر اردشیر نهاوندی که متخصص قلب بود وقت گرفتم، چون دکتر ایشان را تحت معاینه دقیق خود قرار داد از جمله گفت : این قلب بیست سال است که تحت فشار شدید عشق واقع است. آیا شما خاطر خواه بودهاید؟ فرمودند : بلی. پس از آنکه بیرون آمدیم به حقیر فرمودند:
عجب دکتر دقیق و با فهمی است! او درست تشخیص داد، اما فهم آنکه این خاطر خواهی برای چه موردی بوده است در حیطه علم او نیست.
ما مکرراً روزهای جمعه که در همدان بودیم و با ایشان به حمامهای عمومی میرفتیم برای غسل جمعه و تنظیف، بدن ایشان به قدری ضعیف و نحیف بود که جز استخوان چیز دیگری نبود و چون قامتش بلند بود حقاً این سر بر روی قفسه سینه سنگینی مینمود و دو پا مانند چوبهای باریکی بود که به هم پیوسته اند و استخوانهای منحنی سینه شان یکایک قابل شمارش بود. (رحمه الله علیه رحمة واسعة)»
استاد کریم محمود حقیقی نقل می کنند که :
روزی که بنده برای اوّلین بار به همراه حضرت آیت الله انصاری برای استحمام به خزینه رفتم وقتی به سینه ایشان نگاه کردم دیدم طرف چپ سینه و درست روی قلبشان سیاه بود. گویی از شدّت حرارت سوخته بود. با نگرانی و سراسیمه عرض کردم : آقا! سینه تان؟ فرمودند : این به خاطر سوز درون است .
حاج اسماعیل دولابی (از عرفای بزرگ و شاگرد مرحوم انصاری) : باید انصاری همدانی را میدیدی تا بفهمی چه میگویم .انصاری وجودش مشتعل بود. قد و بالایش نور بود. تمام وجودش را نور احاطه کرده بود امکان نداشت کسی به او نگاه کند و خدا را لمس نکند چون او فانی محض در ذات خدا بود تمام وجودش آینه صفات الهی بود.انصاری اصلاً نیاز به موعظه کردن نداشت و انسان با نگاه کردن به او متنبّه میشد .به همین خاطر اکثر جلسات ایشان به سکوت میگذشت و کسی لام تا کام حرف نمیزد و فقط از نگاه به انصاری به فیض میرسیدند. باید انصاری را میدیدی تا بفهمی چه میگویم. با حلوا حلوا که دهان شیرین نمیشود .
تاپیک به صورت خودکار بعد از 10 ثانیه آپدیت میشود بنابراین برای نمایش پست های جدید نیازی به رفرش صفحه نیستحالت رفرش اتوماتیک به علت بی توجهی شما به این صفحه غیرفعال شد Un-Idle
- بازنگری