با دانشآموزی همصحبت شدم. بعد از چند سؤال در مورد نحوهی درس خواندن و برنامهریزی، از شغل پدرش پرسیدم.
پدرش آهنگر بود. میگفت پدرش خیلی تلاش میکند و بعضی وقتها از چشمانش میفهمد خستگیِ کار بسیار اذیتش میکند.
پرسیدم: «آیا تا کنون به محل کار پدرت رفتهای؟» جواب داد: «بله، بسیار محیط گرم و غیر قابل تحملی است.» پرسیدم: «دلیل رفتنت چه بود؟ بعد از مدرسه در آنجا مشغول به کار هستی؟»
در جواب گفت: «خیر، وقتی بچه بودم با پدرم هر چند وقت یکبار به محل کارش میرفتم تا با دیدن اراده پولادینش روحیهام مضاعف شود. به او افتخار میکنم.»
از نقش پدر و مادرش در برنامهریزی درسیاش پرسیدم. گفت: «پدرم همیشه برای اینکه در برنامهریزیام ضعف نداشته باشم میگوید از تجربیاتش درس بگیرم و میگوید از اول آهنگر نبوده، شاگرد بوده و هر روز که میگذشته سختیهای کار را بیشتر درک میکرده است. پدرم دلیل موفقیتش را تکرار، اراده و پشتکارِ قوی در برابر سختیها میداند.»
پرسیدم: «به نظرت رابطهی بین یک آهنگر و پشتکار در درس خواندن چیست؟»
با اشتیاق گفت: «تکرار ضربههای پیدرپی و محکم پدرم روی آهن، دقیقاً مصداق همان تلاش و پشتکاری است که باید یک دانشآموز برای درس خواندن داشته باشد. در نگاه اول مطالب کتاب سخت و دشوار است اما با تکرار و تمرین مداوم و اثربخش، میتوان تمام نکات آن را به سیطره و تسلط خود درآورد. در نگاه اول کوبیدن روی آهن برایم بیهوده به نظر میرسید، اما میدیدم که پدرم با ضربات متعدد و قوی همچنان به تلاشش ادامه میداد و به نتیجهی کارش هم میرسید. پدرم همیشه میگوید اگر در کاری به نتیجه نرسیدی دلیلش این نیست که پیشرفت نخواهی کرد.»
دانشآموز عزیز! سختیها را کنار بزن؛ بهانهها را کنار بگذار؛ با روحیهی قوی و پولادین و با یک انگیزهی مضاعف خودت را برای هر امتحانی آماده کن.
برای شروع هر وقت احساس کردی انگیزه نداری، به ضربات متعدد آهنگر و ارادهاش فکر کن.
قطعاً موفق خواهی شد.