در نظام آموزشی ایران به دانشآموز حجم زیادی از اطلاعات پراکنده میدهند که دانشآموز مجبور است همه آنها را حفظ کند
چندی پیش وزارت آموزش و پرورش فنلاند اعلام کرد که سیستم آموزشی عملی را جایگزین سیستم آموزشی تئوری میکند.
مدارس ابتدایی فنلاند از این پس دروس عملی مانند کار در کافه تریا را ارائه خواهند داد که طی آن دانشآموز هم تکنیکهای حساب و کتاب را خواهد آموخت و هم با زبانهای خارجی و مهارتهای نوشتن و ارتباطات آشنا خواهد شد. پیش از این نیز فنلاند با تغییری در سیستم قدیمی آموزشی خود از ارزشیابی غیررقابتی استفاده کرده و هر دانشآموز براساس پیشرفت خودش سنجیده میشود.
فنلاند، هنگکنگ و کرهجنوبی طی سالهای اخیر همواره در ارزشیابیهای بینالمللی تحصیلی بهترین رتبههای دنیا را کسب کردهاند.
فنلاند از دهه پنجاه میلادی با تغییر در سیستم آموزشی، به بهترین نمونه دانش اقتصاد و پیشرفتهای اجتماعی تبدیل شده است.
مقالات و تحقیقهای بسیاری نشان میدهند که سیستم آموزشی فنلاند چنین پیشرفتی را با ایجاد برابری، انعطاف، خلاقیت، اعتماد و آموزش حرفهای معلمان به دست آورده است.
تا پیش از سال دوهزار از این کشور به عنوان یک کشور بسیار پیشرفته نام برده نمیشد؛ دانشآموزان فنلاندی خیلی زود مدرسه را ترک میکردند و در ارزشیابیهای بینالمللی تحصیلی از حد متوسط فراتر نبودند. با این وجود در طول دهه گذشته فنلاند همواره بین سه کشور اول ارزشیابی بینالمللی تحصیلی قرار گرفته است.
آموزش همراه با تفریح از مبانی نظام آموزشی فنلاند است
برنامه بینالمللی ارزیابی تحصیلی دانشآموزان (Pisa) که از سال ۲۰۰۱ ردهبندی کشورها را از نظر دستاورهای تحصیلی آغاز کرده در مورد فنلاند مینویسد: "فنلاند در ۱۹۱۷ از اتحاد جماهیر شوروی با جمعیتی حدود چهار میلیون نفر جدا شد و پس از آن همواره به عنوان کشوری کوچک و متفاوت بشمار رفته است. در دهه پنجاه، فنلاندیهایی که گرفتار فقر بودند کشور را در جستجوی کار و زندگی بهتر ترک میکردند. سیستم آموزشی این کشور بشدت نامتعادل بود و به شکل واضحی منعکس کننده نیازهای یک جامعه کاملا روستایی و کشاورز بود و نه یک کشور صنعتی مدرن. در آن زمان بیشتر دانشاموزان فنلاندی پس از شش سال تحصیلات ابتدایی مدرسه را ترک میکردند و بندرت آنهایی که در شهرها زندگی میکردند دسترسی به مقطع راهنمایی داشتند."
امروزه نود درصد دانشآموزان این کشور دبیرستان را به اتمام میرسانند و گفته میشود که ۳۸ درصد آنها در سن ۲۵ تا ۳۴ سالگی به تحصیلات عالی دست پیدا میکنند. عملا همه کودکان فنلاندی بطور داوطلبانه وارد کلاسهای پیشدبستانی میشوند و تا سال آخر مدرسه اجباری را میگذرانند. ورود به دبیرستان برای عموم دانشاموزان آزاد است و بیش از نیمی از آنها میتوانند وارد دانشگاه شوند. علاوه بر این، بزرگسالان فنلاندی بیش از همسالان خود در هر کشور دیگری به کلاسهای آموزشی بزرگسالان میروند.
فنلاد مهارتها و سیاستهای اجتماعی در سیستم آموزشی را مدیون جنبش گسترده برابری خواهی اجتماعی و اقتصادی کشورهای همسایه مانند سوئد در دهه شصت میلادی است. به این ترتیب مدارس فنلاند در جامعهای فعالیت میکنند که از امنیت اجتماعی بسیار زیادی برخوردار است و دربرابر پیشرفت سالم و رفاه کودکان احساس مسئولیت میکند.
در سالهای اخیر سیستم آموزشی فنلاند به یکی از جاذبههای توریستی این کشور بدل شدهاست؛ بهگونهای که سالانه تعداد زیادی از دستاندرکاران آموزش و پرورش کشورهای مختلف را به امید کشف رمز و راز پیشرفت فنلاندیها به خود جذب میکند.
اما در ایران به نظر میرسد که حجیم و دست و پا گیر بودن سیستم اداری و تعداد بسیار زیاد معلمان مانع ایجاد تحول و آموزش صحیح کارکنان آموزش و پرورش است.
شیرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش وپرورش ایران، معتقد است هیچ تغییری در سیستم آموزشی ایران بدون افزایش بودجه و تربیت نیروی انسانی قابل اجرا نخواهد بود:
نظام آموزشی ایران کودکان را از تحصیل دلزده میکند
"در حال حاضر معلمانی به کلاسها فرستاده میشوند که آموزش ندیدهاند و مجبورند با حداقل حقوق کار کنند. کلاسها لبریز از دانشآموز هستند و روش تدریس و شیوه تربیت کاملا سلیقهای است. بعضی زیادی سختگیر هستند و بعضی بسیار مهربان. "
در مقابل فلسفه فنلاندیها این است که همه میتوانند بهرهای از تحصیل داشته باشد و دانشآموزانی که در بعضی موضوعات درسی با مشکل مواجه میشوند نباید فراموش شوند.
سیستم آموزشی این کشور تنها بر پایه تدریس و یادگیری نیست؛ بلکه آموزش همراه با تفریح است و بیشتر به رفاه و سلامت روانی کودکان توجه میشود. غذای سالم، مشاوره روانشناسی، مشاوره تحصیلی و خدمات بهداشتی پزشکی از حمایتهای معمولی مدارس این کشور است.
شیرزاد عبداللهی توضیح میدهد: "معلمان در ایران انگیزه کاری ندارند. در سال گذشته بودجه آموزش و پرورش کلا بیستهزار میلیارد تومان بوده که نود و نه درصد آن صرف پرداخت حقوق کارکنان این وزارتخانه شده است. آموزش و پرورش ایران یک میلیون و سی هزار پرسنل دارد و ۱۲.۳ میلیون دانشآموز؛ در حالیکه تنها صد و سه هزار مدرسه در سراسر ایران وجود دارد."
کریستینا کامپیولینن، استاد تربیت معلم و مدیر مرکز تحصیلات همراه با تفریح در دانشگاه هلسینکی در این باره میگوید: "تاکید ما بر این است که هر کودک صرفنظر از سابقه اقتصادی و اجتماعی خانواده مورد حمایت مدرسه قرار بگیرد؛ چرا که سرمایهگذاری در دوران آموزش ابتدایی، بعدها در کلاسهای بالاتر، با رفتار بهتر، مهارتهای یادگیری و همینطور بازدهی بیشتر نتیجه خواهد داد. "
شغل معلمی در فنلاند ارج و قرب زیادی دارد
با این وجود گرد همآوردن دانشآموزانی با پیشزمینههای متفاوت خانوادگی برای دنبال کردن هدفی واحد کار آسانی نیست و ملزم به اجرای یک سیستم آموزشی نوین خواهد بود؛ به ویژه برای کودکانی با نیازهای ویژه. پیسا، برنامه بینالمللی ارزیابی دانشآموزان مینویسد: "آموزش دانشاموزان نیازمند کمکهای ویژه تنها زمانی موفق خواهد بود که آنها سختی کار را در مدارس معمولی تجربه کنند؛ به این منظور باید از سنین پایین کمبودها و ناتوانیهای کودکان تشخیص داده شود."
به این ترتیب مانند اکثر کشورهای پیشرفته در فنلاند نیز، آموزشهای ویژه بر عهده گروهی است که هر دو ماه برای دو ساعت با هم دیدار میکنند. این تیم متشکل است از مدیر مدرسه، معلم آموزش ویژه، روانشناس مدرسه و معلمهای کلاس.
عدم ارائه مشاوره روانشناسی و تحصیلی در اغلب مدارس ایران کار را برای دانشآموزان و معلمان سختتر میکند. نبود ناظم یا معاون برای رسیدگی به امور دانشآموزان نیز یکی دیگر از نقاط ضعف مدارس است.
شیرزاد عبداللهی میگوید: "معلم متکلم وحده است و به دانشآموز حجم زیادی از اطلاعات پراکنده میدهد که دانشآموز مجبور است همه آن را حفظ کند. پرکردن ذهن دانشآموز از اطلاعات یک روش بسیار قدیمی است. باید به دانشآموز یاد داد که براساس نیازش اطلاعات لازم را کسب و طبقه بندی کند. در حال حاضر اطلاعات مدرسهای فقط برای قبولی در امتحانات به کار میرود و هیچ کاربرد دیگری ندارد. تکلیف درسی زیاد هم بچهها را از مدرسه بیزار کردهاست. مدرسه باید محل زندگی و آموزش مهارتهای زندگی باشد."
معلمان در فنلاند چند سال با همان دانشآموزان کار میکنند
در برنامه بینالمللی ارزیابی تحصیلی دانشآموزان آمده است: "فنلاند تنها یک سیستم نظاممند آموزشی را دنبال نکرده بلکه فلسفهای برای اجرای تغییرات داشته است. این فلسفه معتقد است که هر فرد میتواند یاد بگیرد اگر به او فرصت مناسب داده و از او حمایت کافی شود. درک و یادگیری از طریق گوناگونی جامعه انسانی باید هدف اصلی یک سیستم آموزشی باشد و مدارس باید به عنوان یک معیار کوچک دموکراسی عمل کنند."
در فنلاند نیز تغییر سیستم آموزشی قدیمی، همزمان نیازمند تربیت معلمان بوده است. کادر آموزشی میبایست نگرش خود را نسبت به حرفه معلمی تغییر میداد و آن را یکی از شغلهای معتبر جامعه در نظر میگرفت. به این ترتیب در سال ۱۹۷۹ فنلاند اصلاحاتی در آموزش و پرورش خود اعمال کرد که در نتیجه آن، امروزه تدریس در مدارس ابتدایی شغل محبوب فنلاندیهای جوان محسوب میشود. تدریس شغلی با اعتبار محسوب میشود و به معلمان ارج و اهمیت بسیار داده میشود.
معملمان فنلاندی معتقدند که هر کودکی توان یادگیری دارد؛ بنابراین معلم یک کلاس معمولی، همیشه پیش از آنکه دانشآموز نیازمند در گوشهای از یاد برود و یا پس از شکستهای متعدد از کار دلزده بشود، میتواند به چند همکار متخصص در این زمینه دسترسی داشته باشد.
در ایران نیز مدتی است که سیستم ارزشیابی توصیفی جایگزین سیستم ارزشیابی نمرهای شده است و دانشآموزان به ضعیف، خوب، خیلی خوب و عالی رتبه بندی میشوند. اما والدین زیادی هنوز از این سیستم رضایت کامل ندارند. شیرزاد عبداللهی توضیح میدهد: "این سیستم اعمال شده اما همه لوازم آن رعایت نمیشود. رقابت بسیار شدیدی بین دانشآموزان وجود دارد و خانوادهها هم به آن دامن میزنند."
کار گروهی در مدارس کشورهای پیشرفته جز اولین مهارتهایی است که به دانشآموزان آموخته میشود. در بعضی موارد تعدادی از دانشآموزان برای کمک به دانشاموزان کندتر تعیین میشوند. به این ترتیب رقابت جای خود را به همکاری میدهد.
مهناز وکیلی، مادر دانشآموزی در شمال تهران میگوید: "سیستم ارزشیابی از اعتبار کافی برخوردار نیست چون معمولا در ارزشیابی دانشآموزان دست برده میشود. معمولا مدیران به معلمها فشار میآورند که برای کسب امتیاز بیشتر رتبه بالاتری به دانشآموزان داده شود."
همکاری و کار گروهی بجای رقابت از اصول یک نظام آموزشی مدرن استپ
آقای عبداللهی در این مورد توضیح داد: "مدیران مدارس و ادارات آموزش و پرورش برای جلوگیری از تکرار پایه و کسب امتیاز، آمار قبولیها را بالا میبرند تا مجموعهای از امتیازات شغلی به دست آورند که هم جنبه مادی خواهد داشت و هم پرستیژ محسوب خواهد شد. اما این دانشآموز است که در این میان بدون اینکه چیزی یاد گرفته باشد بالا میرود. "
اما روش تلفیقی در مدارس ایران نکته مثبت قابل تاملی است که در مورد کودکان استثنایی به کار گرفته میشود تا حتیالامکان کودکان دارای ناتوانی در کنار بقیه درس بخوانند که به سود هر دو گروه خواهد بود؛ هم بچههای سالم زندگی و رفتار با کودکان معلول را یاد میگیرند و هم نقش مثبتی در اعتماد به نفس و پذیرش اجتماعی معلولان خواهد داشت. روش تلفیقی یکی از اصول سیستم آموزشی مونتهسوری (Montessori) است؛ روشی که اساس آن استقلال و آزادی خلاقیت دانشآموز و احترام به ویژگیهای روانشناختی، جسمانی و اجتماعی دانشآموز است.
کوچکی مدارس در فنلاند یکی دیگر از عوامل موفقیت سیستم آموزشی آن است؛ هر کودک باید بتواند متناسب با نیازهایش در نزدیکی خانهاش به یک مدرسه عمومی برود. بیشتر معلمان مدارس ابتدایی چند سال با دانشآموزان باقی میمانند.
مرجانا آروواراهیکینن، معلم مدرسه ابتدایی در هلسینکی، میگوید: "کار کردن با همان شاگردان در مدت چند سال مشکلات معلم را بسیار آسان میکند. من گویی هر بار با دانشآموزانم بزرگ میشوم. مشکلات آنها را وقتی کوچکتر هستند میبینم و آنگاه بعد از پنج سال میبینم که چه مسائلی در نوجوانی دارند و بهترین راه حل چه میتواند باشد. به آنها میگویم من مثل مادر مدرسهایشان هستم."
رویهمرفته، پیشرفت سیستم آموزشی فنلاندی براساس این عقیده رایج است که سادگی برازندگی است. تاکید آنها بر سیستمی بدون استرس و دور از تجویزهای سیاستمداران است. به عقیده آنها با تلفیق این دو هیچ کودکی از تحصیل عقب نخواهد ماند.