ميروم...
من به راهی ميروم ، که ندارد انتها
کس نداند حال من ، كس ندارد اعتنا
من به سويي ميروم ، دوردستها از زمان
كس نداند جاي من ، كس نآيد سوي ما
قطره قطره اشكهايم در مسير گم ميشوند
ميروم و به دنبالم نياييد ، كه نماندست ردپا
من قدر اين دنيا ندانم، هيچكس قدر مرا
با خود و خداي خويش ، عهد بستم تنها
نه ميرنجانم كسي را ، نه ميخواهم كسي
خدا تنها يار من ،جز او نميشناسم كسي
شعر خودم
فایل پیوست 269