[ حسین سلیمی - روزنامهنگار ]
چندی است که تعدادی از کنسرتهای پاپ و سنتی در برخی از شهرستانها لغو شده است؛ کنسرتهایی که عمدتاً دلیل لغو آنها نگرانی امت حزبالله عنوان شده. نمونه این تعطیلیهای زنجیروار کنسرتها، اجرای اخیر «علیرضا قربانی» خواننده موسیقی سنتی کشورمان است که بنا بود کنسرتی را در شهرستان چناران برگزار کند. لغو اینچنینی کنسرتها بیان چند نکته را ضروری میکند:
اول: در نامهای که از طرف دادستان عمومی و انقلاب شهرستان چناران در رسانهها منتشر شده، دلیل اصلی لغو کنسرت «علیرضا قربانی»، اعتراض امت حزبالله و مغایر نبودن برگزاری این کنسرت با فرهنگ خطه چناران عنوان شده است. سالیان سال است که در گوشه و کنار ایران کنسرتهای موسیقی برگزار میشده و افراد متدین هم بنا بر فتوای بسیاری از مراجع عظام تقلید، هیچ مشکلی با برگزاری کنسرتها نداشتهاند و چه بسا که از اجرای موسیقی سنتی و اصیل و عرفانی استقبال هم کردهاند. اما چرا سعی میشود برخوردهای سلیقهای مدیران و مسئولان برخی شهرستانها به پای مردم متدین نوشته شود و با وارونه جلوه دادن و خشن معرفی کردن آنها، چهرهای دیگر نزد مردم و رسانهها و بهویژه رسانههای خارجی نشان داده شود؟
دوم: علیرضا قربانی به عنوان یکی از نمونههای هنرمندانی که کنسرتشان تعطیل شده، فردی است که سالها در عرصه موسیقی سنتی و در چارچوب قوانین و ضوابط عمل کرده و مردم هم به واسطه موسیقی سالمی که در این سالها از صدا و سیمای خودمان از او شنیدهاند، با او و موسیقیاش ارتباط برقرار کردهاند. اتفاقاً استقبال مردم از صدای علیرضا قربانی را باید در این روزگار، به غنیمت شمرد. صدای «قربانی»ها را خاموش میکنیم تا راه را برای ورود و نفوذ اصوات کج و معوج لسآنجلسی هموار کنیم؟
سوم: بحث دیگری که در هیاهوی لغو کنسرتها شنیده میشود، موضوع امر به معروف و نهی از منکر است. چندی پیش در کنسرت «همایون شجریان» در اصفهان برخی از افراد که به غلط یا درست «امت حزبالله» معرفی شدند، به بهانه تکخوانی زن، در مقابل و داخل سالن کنسرت تجمع کردند. نکته اینجاست که این گروه به بهانه امر به معروف و نهی از منکر قصد اعتراض داشتند. دو نکته در این خصوص به ذهن میرسد:
اول این که به عنوان این کنسرت دقت کنید: «اجرای کنسرت چرا رفتی همایون شجریان». با یک جستجوی بسیار ساده در اینترنت، مشخص خواهد شد که این اجرا -که در اغلب شهرستانها هم روی صحنه رفته- مربوط به آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» همایون شجریان است. آلبومی که همایون شجریان به صورت تکخوان در آن حضور دارد.
دوم این که فرضاً قصد امر به معروف داریم؛ مگر غیر این است که در مسأله امر به معروف اول باید علم به صورت پدیرفتن عمل خلاف شرع را داشته باشیم؟ مگر نباید اطمینان صددرصدی بر وقوع جرم داشته باشیم و سپس اقدام کنیم؟ متأسفانه در بسیاری از کنسرتهایی که به این بهانهها لغو شدهاند، این ناآگاهی دیده میشود. آخرین نمونه آن هم کنسرت همایون شجریان بود و افرادی که باز هم «امت حزبالله» معرفی شدند، با حضور و اعتراض در این کنسرت، نه با تکخوانی بانویی مواجه شدند و نه اساساً عمل خلاف شرعی را مشاهده کردند. نتیجه این اقدام نسنجیده چه شد؟ حاصل جز این بود چهرهای عصبی و بیمنطق، از افراد دغدغهمند و امت حزبالله نشان داده شد؟
چهارم: شاید بتوان سرِنخ ماجرای لغو کنسرتها و اساساً نوع برخوردهای اخیر با موسیقی را در آلبوم جنجالی «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» یافت. پس از انتشار این آلبوم، موجی از اعتراضها به گوش رسید که وزارت ارشاد دولت یازدهم به آلبوم تکخوانی زنان مجوز داده است. بسیاری از مراجع عظام تقلید نسبت به این اقدام اعتراض کردند و خواستار توقف اعطای مجوزهای اینچنینی شدند. اما آلبوم مذکور نه تکخوانی داشت و نه وزارت ارشاد عمل خلاف قانون و شرعی را انجام داده بود. اما با اطلاعات ناصواب و غلطی که برخی افراد در اختیار مسئولین و افراد تصمیمگیرنده نظام گذاشته بودند، نهایتاً باز هم افراد متدین و دغدغهمند زیر سوال رفتند.
پنجم: باید دقت کنیم که در چه شرایطی به لحاظ سیاسی قرار داریم. در شرایطی که سرتاسر منطقه خاورمیانه بنا بر هزار و یک دلیل در دامان افراطیگری میسوزد، کشورها و رسانههای غربی هم سعی دارند تا ایران را هم در زمره کشورهای افراطی نشان دهند. چه بهانه و دستاویزی بهتر از لغو کنسرتها و بحثهای مطروحه در خصوص تکخوانی زنان؟ کافی است یکی از این اخبار لغوهای غیرمنطقی و غیرقانونی به گوششان برسد تا آن را دستاویزی برای تبلیغ علیه کشورمان کنند. بله! میگویند ایران کشوری است که حتی در آن اجازه برگزاری کنسرت را نمیدهند و... و ایران را در کنار افراطیون تندروی مثل داعش قرار میدهند و میگویند که همانطور که داعش اجازه تماشای تلوزیون را به مردمش نمیدهد، جمهوی اسلامی هم اجازه برگزاری یک کنسرت ساده را نمیدهد.
ششم: التزام و تمکین به قانون اصل و پایه نظم هر کشوری است. کنسرتی مجوز رسمی دریافت میکند و تمام مراحل پُر پیچ و خم اداری را طی میکند، اما نهایتاً با یک نامهنگاری ساده، همهچیز زیر سوال میرود و مجوز قانونی، بیاعتبار میشود. این که ما قوانین را زیر پای بگذاریم و مجوز قانونی و رسمی یک وزارتخانه را از وجاهت بیندازیم؛ خواه ناخواه به بیقانونی تن دادهایم. اگر حتی به مجوز اعطایی از سوی یک نهاد قانونی اعتراض داریم، میتوانیم دغدغههایمان را با نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی در میان بگذاریم تا آنها بر اساس قوانین و چارچوبهای آن، تصمیمگیری کنند.
هفتم: وقتی مجوز یک کنسرت صادر میشود، حداقل یک گروه بیست تا سی نفره درگیر برگزاری آن میشوند. بلیت هواپیما تهیه میشود، هتل رزو میشود، تجهیزات صوتی آماده میشود و... عده زیادی تمام وقت و انرژیشان را معطوف برگزاری آن میکنند. وقتی یک کنسرت بدون هیچ دلیل موجهی لغو میشود، تمام هزینهها و زحمات یک گروه از بین میرود. اگر از منظر شرعی هم بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم، به بحث «حقالناس» برمیخوریم. وقتی مجوزی بیهیچ دلیلی لغو میشود و گروهی متحمل هزینههای سنگین شده و در نهایت هم ضرر مالی میکند، قطعاً باید پاسخگوی این ضررها باشیم.
هشتم: به سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم نقد داریم؟ میخواهیم عملکرد یک سال و چند ماهه «علی جنتی» را به چالش بکشیم؟ اصلاً از اساس مخالف حضور «جنتی» در ساختمان بهارستان هستیم؟ یا مشکل شخصی با او داریم؟ چرا سعی میکنیم از وجاهت مردم متدین برای اهداف سیاسی خودمان استفاده کنیم و از آنها مایه بگذاریم و نهایتاً همه این بداخلاقیهای سیاسی را به نام این افراد تمام کنیم؟
بله، ممکن است ما به سیاستها و عملکرد دولت و یا وزارت ارشاد علی جنتی نقد داشته باشیم، اما فراموش نکنیم که وزارت ارشاد جنتی هر عملکردی که داشته باشد، باز هم در وهله اول وزارت ارشاد جمهوری اسلامی است و بعد وزارت ارشاد دولت یازدهم. حواسمان باشد که آب به آسیاب دشمن نریزیم.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
نویسنده: