میخوام از مترو بگم.
اما اینبار نه از کارت نزدن گیت ورودی توسط بعضی ها و زور آزمایی در سوار و پیاده شدن و یا خدایی نکرده تجاوز به حریم واگن ویژه بانوان
فکر می کنم آخرین باری که سوار مترو شدم 20 دی همین امسال بود . حدودا ساعت خلوتی بود و چالش زیادی از این جهت نداشتم ؛ بعد از چند لحظه دست فروشی دیدم که داره تقویم های سال 94 میفروشه ؛ تقویم های کوچکی که از خریدش به قدری استقبال شد که اون پسر بچه در کمتر از نیم ساعت تونست یک بسته صدتایی از آنها بفروشه ؛ مردم با چنان ذوقی آینده خریداری می کردند که انگار قراره هفته دیگه عید بیاد ؛ هر کسی اونو ورق میزد و به اقتضای علاقه مندی اش بخش خاصی نگاه می کرد .
یکی لحظه تحویل سال نگاه میکرد که امسال ساعت چند افتاده ، اون یکی بین التعطیلین هایی که احتمالا" می خواست بپیچونه و یکی دیگه تعداد تعطیلی های یک روز خاص در هفته که احتمالا" روز کاری موظف کارمندی اش بود . بعضی ها هم دنبال پیدا کردن روز تولد خودشون و خانواده شون می گشتن تا ببینم چند شنبه افتاده و از این جور حرف ها ...
واقعا برام تعحب داشت که چرا انقدر نسبت به گذر زمان و موقعیتی در لحظه بی تفاوت و بی رحم هستیم ؛ اگرچه که به زودی زود در حسرت همون گذشته ها و فرصت ها از دست رفته قبلی و تکرار خاطرات قدیمی می مانیم .
چه اهمیتی داره که بخواییم خط بطلان بکشیم که روند طبیعی زندگی و به فکر آینده ای که هنوز نیومده باشیم . زمان بندی طبیعت نقص نداره و خواه یا ناخواه اتفاق میفته ؛ اما اگر من و تو در فکر لحظه ی آستانه حرکت به سوی تغییرات مثبت بی حرکت بنشینیم ، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد .
بیایم یاد بگیریم قدر تک تک لحظات در حال سپری شدن بدونیم و حس کنیم ثانیه به ثانیه ای که تلاش می کنیم با نکردنش خیلی فرق داره و اینها ی جایی به درد میخوره .
فارغ التحصیلی که از بی ارادگی ها می ناله باید بدونه تا وقی که خودش متعهد نکنه صبح زود از خواب بیدار بشه و برعکس یک دانش آموز که ساعت کاری مدرسه براش چهارچوب هست ، به خودش فرجه بده و شروع مطالعه یک روز خوب به تعویق بندازه و خیلی زود به خودش بدهکار بشه و عقب بیفته ،، چیزی براش درست نمیشه .
بالعکس باید حس کنه رباینده های زمان در کمینه و هرلحظه خودش چک کنه و مراقب باشه تا به کوچکترین انحرافی هرچه سریع تر پاسخ مطمئن و محکم بده .
دانش آموزی که این موقع ها سال مثل مجسمه فقط در کلاس ها آموزشی و کنکور حاضر میشه و فقط دفتر سیاه میکنه و چیزی از کلاس یاد نمیگیره و چون جا مانده از تدریس مجبوره برگرده خونه و از صفر بخوانه تا براش مطالب جا بیفته هم داره ی جور دیگه ای وقت تلف می کنه و اگر همین جوری پیش بره مسلما وقت داره می کشه و باید هرچه سریع تر خودش برسونه به سرفصل ها کلاس .
کنکوری هم که الان وضعیت خوبی داره و از خودش در مجموع راضی هست هم باید بدونه که اگر فیتیله پایین بکشه ، جماعت ترمز بریده ای هستن که چیزی برای از دست دادن ندارن، آمپرشون رسیده به آخر و تخت گاز مثل زامبی ها و به سرعت دارن میان جلو که به او میرسن و حتی دیده شده تا بعد از عید جلو هم بزنن ؛ پس باید با نهایت ساعت مطالعه و تعداد تست ها بره جلو و تا رسیدن به قله به تپه های کوچیک بسنده نکنه و رو زمین خدا خیلی با غرور راه نره ....
در این جلسه به سوالات مهمی پاسخ مفصل دادم که برخی از آنها بدین شرح است :
_شرکت در اردوهای نوروزی ؟؟ !! (فرصت ها و تهدیدها)
_ تغییر سیستم به دلیل ناکارآمدی (کتاب تست،مدرس،مشاور،آزمون و ...)
_ عقب افتادگی جزیی و کلی از برنامه کنکور آزمایشی و کلاس حضوری
_ حمایت از کلاس ها حضوری
_ دلایل افت انگیزش و راهکار برگشتن به روزهای خوب گذشته
راستی خودمم تقویم دیواری خوشگل سال94 خریدم و زدم پشت در آشپزخانه