آزادی چیست؟

[kouchoulou]

آزادی یکی از زیباترین کلمات موجود در هر زبانیست، آزادی کلمه ایست که همه آنرا ستایش میکنند و میپسندند اما در تعریف آن باهم اختلاف نظر دارند.


آزادی و محدودیت لازم و ملزوم یکدیگر هستند، آزادی مطلق در هیچ جامعه بشری ای وجود ندارد. در هیچ کجای دنیا مردم بطور مطلق آزاد نیستند.


آزادی ارتباطی تنگاتنگ با قانون دارد و آزادی افراد معمولا محدود به قوانینی است که برای آنها وضع میشود.


همه انسانها در هرکجا و هر زمان و با هر دین و آیینی که زندگی میکنند دارای حقوقی میباشند که کسی حق ندارد این حقوق را از آنها بگیرد، این قوانین را قوانین حقوق بشر می نامند.


اما اگر انسانی با عقایدی و اهدافی خلاف قوانین حقوق بشر بخواهد با سوء استفاده از این قوانین (از جمله آزادی بیان) بخواهد حقوق بقیه انسانها را از بین ببرد، نمیتوان به بهانه محق بودن در زمینه حقوق بشر وی به وی حق آزادی بیان داد.


افکاری که در مخالفت با قوانین حقوق بشر هستند،
حق حیات سیاسی و اجتماعی در جامعه مدنی را ندارند.


همچنین آزادی را میتوان در حوزه های مختلف بررسی کرد.

آزادی اندیشه ( اجازه تبلیغ برای اندیشه و مخالفت با سایر اندیشه ها )

آزادی بیان اندیشه ( اجازه داشتن رسانه های جمعی و استفاده برابر از امکانات دولتی از جمله تلویزیون و رادیو، اجازه سخنرانی، تدریس، نوشتن کتاب و...)

آزادی پوشش

آزادی های مدنی (برخورداری از حقوق قضایی، حق اعتصاب، بیمه های اجتماعی و...)

آزادیهای سیاسی (حق نقد، اعتراض، کاندید شدن، رای دادن، و مبارزه غیر مسلحانه با دولت...)

معمولا انسان هایی که عقاید کهنه و ناکار آمد و پوسیده و ضعیفی دارند از آزادی هراسانند.


آزادی در چهارچوب قوانینی برای جامعه مفید هست که به تمام مردم جامعه اجازه زندگی آزاد بدهد تا جایی که به حقوق دیگران آسیب وارد نشود.

مثال:
یک مسیحی حق دارد انجیل را آزادانه به چاپ برساند.
و درباره دین خود تبلیغ کند.
و یک مسمان حق دارد مسجد بسازد و درباره دین خود تبلیغ کند.
اما هیچکدام حق ندارند برای تبلیغ دین خود به دیگری توهین کنند و دین او را باطل بنامد.
............
شما به عنوان یک آدم آزاد حق داری موهای خودتو حتی به رنگ آبی دربیاری تو خیابون راه بری.کسی هم حق توهین نداره.
اما قرار نیست بری زیر پنجره کسی نصف شب به اسم آزادی شیپور بزنی.
...........
آزادی یعنی حقوق برابر و جامعه ای آزاد ؛
یعنی تقسیم عدالت برای تمام افراد جامعه به طور برابر.
آزادی بی بندو باری نیست.

دیدگاه شما درباره ی چیست؟

[zn.d]

آزادی !!! در ایران « آزادی » فقط اسم یک میدان است و بس

[yaghma]

اینجا ایران است.

سرزمین من.

جایی که ازادی فقط نام یک میدان است.

خوشا بحال مسافر کشان میدان ازادی. چه ازادانه فریاد میزنن:ازادی ازادی..........

ومن شخصی را دیدم که از راننده سوال کرد:ازادی کجاست؟

راننده گفت: رد کردی, ازادی , قبل انقلاب بود.

[Lawyer]

تو ایران آزادی یه چیز دیگست!

[SonaMi]

آزادی یعنی تو همواره خود را با من برابر بدانی
آزادی یعنی سلام کردن کارفرما به کارگر
نه خم شدن کارگر در مقابل کار فرما
آزادی عرق خوری نیست
آزادی *** شدن یک زن در خیابان نیست
آزادی خندیدن به آخوند بدون عمامه نیست
آزادی خیره شدن به ساپورت یک دختر نیست
آزادی داشتن شعور آزاد بودن و انتخاب کردن است
آزادی یعنی بدون قانون گذار هم قانون مند باشید
آزادی شعور پاک بودن و پاک اندیشیدن است
آزادی فرو کردن اعتقادت به مغز دیگران آن هم به جبر نیست
آزادی جنبه ی انتقاد پذیر بودن است
دوست عزیزم معنی آزادی چیز دیگر است
وقتی افکار شما مثبت باشد آزادی در چند قدمی شماست
شما همواره آزادید اگر بجای مخالفت/ کمی به هم حق انتقاد بدهید.

پاینده باشید

[Putin]

یک متن نسبتا زیبا از علی شریعتی در مورد آزادی :

ای آزادی

ای آزادی، تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می‌ورزم، بی تو زندگی دشوار است، بی تو من هم نیستم، هستم، اما من نیستم، یک موجودی خواهم بود تو خالی، پوک، سرگردان، بی امید، سرد، تلخ، بیزار، بد بین، کینه دار، عقده دار، بی‌تاب، بی‌روح، بی‌دل، بی‌روشنی، بی‌شیرینی، بی‌انتظار، بیهوده، منی بی تو، یعنی هیچ!

ای آزادی، به مهر تو پرورده‌ام، ای آزادی، قامت بلند و آزاد تو، مناره زیبای معبد من است، ای آزادی، کبوتران معصوم و رنگین تو، دوستان همراز و آشنای من‌اند، کبوتران صلح و آشتی‌اند، پیک‌های همه مژده‌ها و همه پیام‌های نوید و امید و نوازش من‌اند.

ای آزادی، کاش با تو زندگی میکردم، با تو جان می‌دادم، کاش در تو می‌دیدم، در تو دم می‌زدم، در تو می‌خفتم، بیدار می‌شدم، می‌نوشتم، می‌گفتم، حس میکردم، بودم .

ای آزادی من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هرچه و هر که تو را در بند میکشد بیزارم .

ای آزادی، مرغک پر شکسته زیبای من، کاش میتوانستم تو را از چنگ پاسداران وحشت، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان دیوارها و مرزها و زندان‌ها و قلعه‌ها رهایت کنم، کاش قفست را می‌شکستم و در هوای پاک بی‌ابر و بی‌غبار بامدادی پروازت می‌دادم.

اما.... دستهای مرا نیز شکسته‌اند، زبانم را بریده‌اند، پاهایم را غل و زنجیر کرده‌اند و چشمانم را نیز بسته‌اند.... و گرنه، مرا با تو سرشته‌اند، تو را در عمق خویش، در آن صمیمی‌ترین و راستین منِ خویش می‌یابم، احساس میکنم، طعم تو را هر لحظه در خویش می‌چشم، بوی تو را همواره در فضای خلوت خویش می‌بویم، آوای زنگ‌دار و دل‌انگیزت را که به ستایش بالهای فرشته‌ای در دل ستاره زیر آسمان شبهای تابستان کویر می‌ماند همواره میشنوم، همه روز با تو‌ام، گام به گام همچون سایه با تو همراهم.

هرگز تنهایت نمی‌گذارم، همه جا، همه وقت تو را در کنارم و مرا در کنارت می‌بینند، هستم، چشمهایت را درست بگشای، نه آن چشمها که با آن متولی را میبینی...

آنگاه که خدا کالبدم را ساخت تو را ای آزادی بجای روح در من دمید، و بدین گونه با تو زنده شدم، با تو دم زدم، با تو به جنبش آمدم، با تو دیدم و گفتم و شِنُفتم و حس کردم و فهمیدم و اندیشیدم ....

و تو.... ای روح گرفتار من، میدانی، میدانی که در همه آفرینش چه نیازی دشوارتر و دیوانه تر از نیاز کالبدی است به روحش؟

اما.... تو را که میرغضبهای استبداد ، فراشان خلافت از من باز گرفتند و مرا که به "تنهایی دردمندم" تبعید کردند و به زنجیر بستند، چگونه میتوانند از یکدیگر بگسلند که نگاه را از چشم باز نمیتوانند گرفت و چشم را از نگاهش باز نمیتوانند گرفت و من ای آزادی! با تو می‌بینم!

ای آزادی، خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم
یا آنکه مرا به پیش خود خوانی یا آنکه تو را به پیش خود خوانم!

ای آزادی،

چه زندانها برایت کشیده‌ام و چه زندانها خواهم کشید!

و چه شکنجه‌ها تحمل کرده‌ام و چه شکنجه‌ها تحمل خواهم کرد.

اما خود را به استبداد نخواهم فروخت،

من پرورده آزادی‌ام ، استادم علی است، مرد بی‌بیم و بی‌ضعف و پر صبر،

و پیشوایم مصدق مرد آزاد، مردی که، هفتاد سال برای آزادی نالید.

من هر چه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد.

اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن،

بگو هر لحظه کجایی و چه میکنی؟

تا بدانم آن لحظه کجا باشم، و چه کنم؟

پ .ن : نظر شخصی فعلا بماند ........

[Lawyer]

با حلوا حلوا گفتن،دهن شیرین نمیشه!
در این مورد حرف زدن کاری بیهوده و با رنگ سیاست همراه است!
پس زیاد در موردش بحث نکنین دوستان...

[Flicker_Of_Hope]

به جایی این که این چیزای الکی رو درباره آزادی کپی-پیست کنید بردارید کتاب آزادی انسان شهید مطهری رو بخونید,کمل وجامع درمورد آزادی تفهیم میشید.

[kouchoulou]

به جایی این که این چیزای الکی رو درباره آزادی کپی-پیست کنید بردارید کتاب آزادی انسان شهید مطهری رو بخونید,کمل وجامع درمورد آزادی تفهیم میشید.

لطفا با دلیل و مدرک ثابت کنید این چیزای الکی کپی-پیست هستن(البته من متن خودمو گفتم؛لطفا لینک بدید)

[Flicker_Of_Hope]

لطفا با دلیل و مدرک ثابت کنید این چیزای الکی کپی-پیست هستن(البته من متن خودمو گفتم؛لطفا لینک بدید)

باشه,به جایی اینکه این چیزای الکی رو بنویسید

بردارید کتاب آزادی انسان شهید مطهری رو بخونید,کمل وجامع درمورد آزادی تفهیم میشید.

[kouchoulou]

باشه,به جایی اینکه این چیزای الکی رو بنویسید

بردارید کتاب آزادی انسان شهید مطهری رو بخونید,کمل وجامع درمورد آزادی تفهیم میشید.

ولی تا وقتی که کتاب«درباره ی آزادی» از «جان استوارت» هست؛نیازی نمیبینم که کتاب مرتضی مطهری رو بخونم.چون کتاب اسوارت کامل تر و جامع تر توضیح داده آزادی رو.

[zn.d]

باشه,به جایی اینکه این چیزای الکی رو بنویسید

بردارید کتاب آزادی انسان شهید مطهری رو بخونید,کمل وجامع درمورد آزادی تفهیم میشید.

الکی هم نبود،مطلب مفیدی بود

[Flicker_Of_Hope]

ولی تا وقتی که کتاب«درباره ی آزادی» از «جان استوارت» هست؛نیازی نمیبینم که کتاب مرتضی مطهری رو بخونم.چون کتاب اسوارت کامل تر و جامع تر توضیح داده آزادی رو.

شما بخون اگه بد بود ,بیا من رو بزن اصلا

نمیگم اشتباه نوشته ولی اندیشه های مطهری بشتر با دین ما جوره!!

اینا رو بیخیال جان استوارت کلا آزادی رو چی تعریف کرده تو کتابش؟

[kouchoulou]

شما بخون اگه بد بود ,بیا من رو بزن اصلا

نمیگم اشتباه نوشته ولی اندیشه های مطهری بشتر با دین و مدهب ما جوره!!

اینا رو بیخیال جان استوارت کلا آزادی رو چی تعریف کرده تو کتابش؟

باشه.اگه تونستم میخونمش.

من با اندیشه های مطهری آشنا نیستم و نمیتونم قضاوت کنم ولی استوارت رو جامعه ی جهانی خیلی وقته که تایید کرده.

ایشون آزادی رو توی عدالت اجتماعی میدید و اگه بخوام توی یه جمله خلاصه کنم گفته :
هدف از اعمال انسانی باید ایجاد بیشترین حد خوشبختی برای بیشترین تعداد ممکن از افراد جامعه باشد و عدالت اجتماعی باید به یکی از مهمترین مباحث سیاسی و اقتصادی تبدیل بشود.

[Putin]

باشه.اگه تونستم میخونمش.

من با اندیشه های مطهری آشنا نیستم و نمیتونم قضاوت کنم ولی استوارت رو جامعه ی جهانی خیلی وقته که تایید کرده.

ایشون آزادی رو توی عدالت اجتماعی میدید و اگه بخوام توی یه جمله خلاصه کنم گفته :
هدف از اعمال انسانی باید ایجاد بیشترین حد خوشبختی برای بیشترین تعداد ممکن از افراد جامعه باشد و عدالت اجتماعی باید به یکی از مهمترین مباحث سیاسی و اقتصادی تبدیل بشود.

درود ،


من فکر میکنم این طرز نگرش بر آزادی خیلی غلط هست که : آزادی = عدالت اجتماعی !!

به عنوان مثال شوروی سابق ، یا کلا بیشتر نظام های مارکسیستی ،
واقعا در نظام شوروی(بیشتر هم در زمان لنین) ،
عدالت به بیشترین میزان خودش رسیده بود (البته از نظر نظام های سکولار ، نه از دید اسلام!!)، اما آزادی ؟!! فقط میتونم بگم آزادیش از کشور ما هم کمتر بود !!

یا یک مثال ملموس تر همین کره شمالیه ، خونه ها یکجور ، لباس ها یکجور ، غذای مساوی تقسیم میشه ،حتی بعضی شایعه ها هم میگه برق خونه ها به شکل سراسری ساعت 9 کلا خاموش میشه ، و ملت رو ساعت 8 صبح با شیپور بیدار میکنن !! اما کسی اگر بخواد بره خارج باید خانوادشو گروگان بزاره تو کشور تا اگه حرف زیادی زد .......

در کل فکر نمیکنم عدالت مساویه آزادی باشه ، و مشکل بیشتر نظام های سیاسی هم همین بوده ، یکی اومده عدالت رو بده آزادی رو گرفته(مثل همین شوروی) ، یکی اومده آزادی بده ، عدالت رو گرفته(مثل لیبرال ها ) و یک بعد دیگه ای که تقریبا کمتر نظامی به اون دقت کرده عرفان هست ؛ نکته جالب اینه که توی کشور ما اومدن عرفان رو بدن ، نه تنها آزادی و عدالت ، بلکه همون عرفان رو هم گرفتن از ما :yahoo (94):