با عرض سلام خدمت دوستان گرامی ، هدف از ایجاد این جستار پرداختن به اسلام و تفکیک اسلام حقیقی از اسلام مسخ شده ، و مهم تر از اون تفکیک شیعه علوی از شیعه صفوی هست ؛
البته باید تذکر بدم ، بحث و کل کل نکنید و اگر سوالی بود(البته تا پایان امروز فقط!!) در پ . خ مطرح کنید ؛
یا حق .....
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
اولین سوالی که ممکن هست برای شما طرح بشه ، این موضوع هست که مگر خود الله در قرآن نگفته که دین رو از خطر تحریف حفظ میکنه ، پس دیگه اسلام حقیقی چه صیغه ایست ؟!!
در جواب باید گفت ، ادعای من این نیست که اسلام تحریف شده ، بلکه من معتقدم اسلام مسخ شده ؛ و مسخ بسیار بدتر از تحریفه . چون در تحریف اگر منبع موجود باشه ما میتونیم برگردیم به منبع و بگیم آقا این اصل دینه ، این چیزیه که باید باشه اما نیست ؛
اما در مسخ ، همون الفاظ وجود داره ولی با معنی متفاوت و بعضا کاملا معکوس !! و دلیل اصلی بدبختی مسلمین و شیعیان امروز هم همین موضوعه و راه حل هم فقط بازگشت به اصل دین و فرهنگی که ریشه در وجود ما داره و ما با اون ارتباط داریم هست ؛
برای روشن تر شدن موضوع در ادامه بخش هایی از نوشته های دکتر علی شریعتی رو میارم که در پایانش منابعش رو ذکر میکنم برای علاقه مندان .
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
"تشیع مصلحت"، تشیع صفوی است و در برابرش تشیع علوی که" تشیع حقیقت" است. همیشه مصلحت، روپوش دروغین زیبایی بوده است، تا دشمنان"حقیقت"، حقیقت را در درونش مدفون کنند.
.آنچه گفتی حقیقت است، راست میگویی،خوب تحلیل کردی و نظریهات "کاملا نظریه اسلام است" اما! ...مصلحت نیست.
این منطق کیست؟ این مصلحتاندیش و منطقش، دشمن و مخالف علی است، و با همین ابزار و ضربه است که علی، خانهنشین میشود و هنوز هم همین "مصلحت نیست"ها را چون سدی در برابر همه جنبشها و کوششها میبینیم.
میگوید: "سینهزنی و قمهزنی و تیغزنی و جریدهکشی و نعشبندی و این حرکات با اسلام سازگار نیست، *** شدن مردها در انظار، آسیب زدن به بدن، شرعاً جایز نیست"، میگوییم: "پس اعلام بفرمایید تا نکنند، مخالفان اسلام و تشیع نبینند، شما خودتان درستش کنید تا دیگران جور دیگری جمعش نکنند..." مىفرماید: "بله، ولی... مصلحت نیست"
اعتراف میکند که: "این جور وعظ و تبلیغ دیگر برای این زمان مؤثر نیست، در برابر هجوم تبلیغات غیرمذهبی و ضد مذهبی و مجهز به آخرین وسائل ارتباطی و آموزشی و تبلیغی و شیوههای هنری و فنی و علمی جدید نمیتواند مقاومت کند و از اسلام دفاع اثربخشی کند، باید فیلم را، تلویزیون را، تأتر را، رادیو را در خدمت بیان جدید مذهب آورد..."
خوشحال میشوی از اینهمه روشنبینی و هوشیاری و احساس زمان و نیاز زمان و قدرت نقد تحلیل اجتماعی و پیشنهاد میکنی که: "اشکالی ندارد ما حاضریم هر کاری از دستمان برآید در این راه انجام دهیم." بلافاصله: "بله، ولی هنوز زود است ، فعلا مصلحت نیست، مصلحت نیست ، مصلحت نیست ، مصلحت نیست.
آری، حقیقت نیست اما مصلحت است، حقیقت است اما مصلحت نیست.
"این است شعار" تشیع مصلحت"
تشیع مصلحت"، نابود کننده "تشیع حقیقت" است، همچنانکه در تاریخ اسلام ، "اسلام حقیقت"، قربانی "اسلام مصلحت" شد، که آغاز نبرد میان مصلحت و حقیقت در سقیفه بود، و مصلحت پیروز شد و از همانجا، همچنان ادامه دارد و همچون دو خطی که از یک نقطه آغاز میشود و با زاویه یک درجهای از هم دور میشوند و هر چه میگذرد فاصله بیشتر میشود و بیشتر تا فاصله حقیقت و مصلحت، میشود فاصله ظلم و عدل، امامت و استبداد، جمود و اجتهاد، ذلت و عزت...، یعنی گذشته و حال.
هیچ چیز غیر از حقیقت، مصلحت نیست
تشیع علوی |
تشیع صفوی |
تشیع علوی تشیع پیروی است |
تشیع صفوی تشیع ستایش |
تشیع علوی تشیع مسئولیت است |
تشیع صفوی تشیع تعطیل همه مسئولیتها |
تشیع علوی تشیع آزادی است |
تشیع صفوی تشیع عبودیت |
تشیع علوی تشیع انقلاب کربلا است |
تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا |
تشیع علوی تشیع اختیار است |
تشیع صفوی تشیع جبر |
تشیع علوی یاری حسین است |
تشیع صفوی گریه بر حسین |
تشیع علوی تشیع انسانیت است |
تشیع صفوی تشیع قومیت |
کتاب : تشیع علوی ، تشیع صفوی
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
************************************************** *************************
من از خودت می پرسم، هر مکتب انقلابی، مکتب مردمی و مکتب آزادی خواهی که به آن معتقدی ، آیا اگر همه هدفها و شعارهایش را خلاصه کنی، به این دو اصل منحصر نیست که دو کار می خواهد بکند؟ و همان مذهب تو هر چه هست غیر از این است که این دو اصل را می خواهد جامه عمل بپوشاند؟
یکی نظام استثمار و تضاد طبقاتی و ظلم اجتماعی و تفرقه اجتماعی را تبدیل بکند به نظام "برابری و عدالت"، و دوم جامعه را از حاکمیت استبدادی و اشرافی رها کند و از یک رهبری انقلابی و انسانی پاک برخوردار سازد، یکی، نظام طبقاتی جامعه را می خواهد تغییر بدهد و یکی، نظام حاکمیت جامعه را.
باور نمی توانی بکنی که تشیع مذهب است و بنیادش دو اصل است و تمامی تشیع بر آن دو اصل استوار است: ۱- عدل
۲- امامت
این همان نیست که تو در مکتبهای دیگر می جویی؟ و همان نیست که برای جامعه خویش و برای بشریت آرزو می کنی؟
شیعه بر همین دو پایه استوار است، اما چه کنم که این دو اصل را از معنی خودش انداختند، یعنی اسم آن را حفظ کردند و رسمش را نفی ؛