اگه میخوان بخاطر تخم لیموترش اخراجم کنن بذار بکننبه کلیه چپ جواد جونم
@AGHA JAVAD
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
ترمه یک من نماینده ی درس اصول سازمان و مدیریت بودم ، بعد شماره ی استادو من داشتم فقط . زنم بود استادمون .
خلاصه که درسش خیلی سخته . آخر ترم شدو استاد گفت باید کل کتابو واسه امتحان بخونید اونم امتحانه تستی . یعنی باید کلمه به کلمه کتابو حقظ میکردیم.
کتابشم سنگین و زیاد بود.
بعد متنش طوری بود که هرچی میخوندی نمیفمیدی.
آقا من تا حالا 100 بار به استاد پی ام داده بودم تو تلگرام دهنشو صاف کرده بودم . یه بار امتحان نیم ترم دو تا کلاسو من عقب انداختم.
این سری بچه ها گیر دادن که ببین کاره خودته که این سبک کنه کتابو و اینا .
بش پی ام دادم سه ساعت التماسو اینا ، نظرشو عوض نکرد .
بعد ورداشتم یه عکس پاندا فرستادم شبیه این که پانداعه افتاده بود به پای آدمه .
بالاشم نوشته بود استاد توروخدا
بعد اینو که دید کلی خندید گفت باشه بهتون سوال میدم اونارو بخونید.
خلاصه که اونارو خوندیمو . خودمم 20 شدم![]()
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
20 هم میشی !
والا این ی تیکه از ی آهنگ بود نمیشد ب جای 20 ! 19 بزارم !
بچه بودیم دوس داشتیم بزرگ شیم ! حالا افسوس میخوریم از بزرگ شدن ( البته نه همه)
خاطرات دانشگاه !
تمام این سختی هایی میکشم واس رفتن ب این پیام نور لعنتی و انصراف دادنم ! کاش پام میشکست و نمیرفتم انصراف بدم
پای دوست داشتنت ایستادهام...
مثلِ درختِ کاج
روبروی پاییز...
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
پاتم میشکست با عصا میرفتی
غصه انصرافتو نخور چون ادم تو هر لحظه کاری رو میکنه ک فکر میکنه بهترینه-بد خودشو ک نمیخواد
پیام نور فقط حالتو عوض میکرد و هیچ اتفاق خاص دیگه ای نمیفتاد
نمیدونم چی قبول شدی ک رفتی انصراف دادی اما مطمئنا خوشت نمیومده از اون رشته-پس رفتن نرفتن فرقی نداره
بجاش برو ورزش همونقدر حالت عوض میشه
up![]()
خدا همیشه انلاینه ... کافیه دلت رو بروز رسانی کنی... اون موقع می بینی ک در تک تک لحظات کنارت بوده و هست و خواهد بود...
ویرایش توسط .MEHRAD. : 09 مهر 1396 در ساعت 14:40
سر کلاس تنظیم خانواده .. جلسه اول هم بود .... سر ظهر بود خیلی خابم میومد ..... اصلن نفهمیدم چی شد .... بعدش تا چشامو باز کردم دید استاد بالا سرمه..... ::: بعدش بچه ها گفتن یه ده دقیقه میشد استاد گفت هیچی نگین بزارین راحت بخابه
.................
اینم استادم : دکتر طباطبایی
خب سلام![]()
من هنوز کلاسامم شروع نشده ولی با توجه به اینکه خیلی فعالم تو همین یه هفته هم شهرُ زیر پام گذاشتم هم دانشگاهُ هم با نصف خوابگاه دوست شدم![]()
عرضم به حضورتون که برای سیر و سیاحت و رفت و آمد در دانشگاه ما باید مجهز به وسایل کوه نوردی اعم از کفش مناسب ، اون عصا مخصوصا و بطری آب و کمی خوراکی باشین
چون یه زمین صاف نیست![]()
یا سربالاییه یا سرپایینی
به قول دوستم باید تله کابین بزنن اونجا
یعنی هر بار که از ایستگاه سرویس دانشگاه به سلف میرسم همچنان که دارم نفس نفس میزنم و دستم رو زانوهامه میگم وای ..... هه ... خسته شدم ... هه ... بالاخره رسیدیم .... ههههههه( این هه ها نفس کشیدنه ها با خنده اشتباهش نگیرین )
روز اولم که رفتم دیدم برامون یه ستاد زدن ستاد استقبال
منم ذووووق مرگگگگ
روز اول نتونستم بشینم ولی روز دوم و سومش رفتم نشستم قشنگ عقده خالی کردم![]()
وقتی تو ستاد مینشستی باد خنک میخورد بهت کِیف میکردی
ولی حیف جَمِش کردن
اون روز اولم وقتی بعد از ۴-۵ ساعت دویدن ، برگه ی انتخاب واحدُ دادن دستم از خوشحالی طوری بلند ذوق کردم که مسئول ثبت نام و یه دانشجوی پسر اینطوری نگام کردن ://![]()
منم آروم خندیدم گفتم ببخشید
بچه های خوابگاه و ترم بالایی ها رو هم دوست دارم
بخصوص وقتایی که تو سرویسیم و یهو یه نفر میگه سلامتی اموات صلوات
و یکی دیگه از اون طرف میگه الله اکبر
خوابگاهمون یه پیشی هم دارهکه مادرزادی یه چشم نداره : )
دیروز وقتی کارام تو ایستگاه صلواتی خوابگاه تموم شد و داشتم برمیگشتم به اتاق دیدمش
بهش گفتم صبر کن الان میرم برات شیر میارم
وقتی برگشتم سر جاش نشسته بود : ))
براش شیر ریختم و نشستم دو متر اونورتَرِش و نگاهش میکردم[ از اون نگاها که حواسش نیست
]
دارم به این فکر میکنم که یه وقتایی که دلم میگیره برم پیداش کنم براش شیر بریزم و همینطوری که داره آروم میخوره براش درد و دل کنم و باهاش حرف بزنم : ))))
همین دیگه![]()
ببخشید زیاد شد ، امیدوارم اگر خوندینش لذت ببرین از خوندنش![]()
رها کن رئیس
ویرایش توسط Fatemehhhh : 16 مهر 1396 در ساعت 17:25
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)