خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7
    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات

      بانو سیمین بهبهانی درگذشت





      علی بهبهانی، پسر ارشد سیمین بهبهانی در گفت‌وگو با ایسنا گفت: با همه تلاش پزشکان، متأسفانه ساعت یک بامداد مادرم درگذشت.

      او افزود: حال مادر دیروز عصر اندکی بهتر شده بود و ما فکر می‌کردیم او متوجه اتفاقات اطرافش است اما متأسفانه مثل شعله شمع که بالا می‌گیرد و بعد خاموش می‌شود، ساعت یک بامداد از بیمارستان خبر دادند که او درگذشته است.

      علی بهبهانی گفت: در حال تصمیم‌گیری برای انتخاب محل آرامگاه مادر هستیم و در حال حاضر نیز پیکر او در سردخانه بیمارستان است.

      خبر درگذشت سیمین بهبهانی از سوی کادر بیمارستان محل بستری وی نیز تأیید شد.

      سیمین بهبهانی از 15 مرداد ماه به کما رفت و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بود.

      به دنبال بستری شدن این شاعر غزل‌سرا، پیشتر شایعاتی زودهنگام از درگذشت وی در برخی رسانه‌ها انتشار یافته بود که از سوی خانواده بهبهانی تکذیب شد.

      22 مرداد ماه سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه افشین علاء و فاطمه راکعی برای عیادت از این شاعر به بیمارستان رفتند. مهدی قزلی، مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی نیز در این دیدار حضور داشت.

      سیمین بهبهانی‌ زاده‌ی سال 1306 در تهران است و از میان آثار او می‌توان به «سه‌تار شکسته»، «جای پا»، «چلچراغ»، «رستاخیز» و «یک دریچه آزادی» اشاره کرد.

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      خدا بیامرزتش واقعن قلم خوبی داشت

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      روحــــــــــــشـــــــــ ــ شــــــــــــــــــــــاد و یـــــــــــــــــــادشــ ـــــــــــــــــــ گـــــــــــــــــرامــــ ـــــــــــــیـــــــــــ ـــــ

      "یـاد کــَردن"زیبــاتـــَرین هـــِدیه ایست

      کِـه نیـاز بـــِه کــادو کــَردن نــَداره"بــِه یــادتونـــَم


    4. Top | #4
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bazande
      نمایش مشخصات
      روحش شاد...این شعرش وصف این روزاس!


      دوباره مي سازمت وطن!

      اگر چه با خشت جان خويش
      ستون به سقف تو مي زنم،
      اگر چه با استخوان خويش
      دوباره مي بويم از تو گُل،
      به ميل نسل جوان تو
      دوباره مي شويم از تو خون،
      به سيل اشك روان خويش
      دوباره، يك روز آشنا،
      سياهي از خانه ميرود
      به شعر خود رنگ مي زنم،
      ز آبي آسمان خويش
      اگر چه صد ساله مرده ام،
      به گور خود خواهم ايستاد
      كه بردَرَم قلب اهرمن،
      ز نعره ي آنچنان خويش
      كسي كه « عظم رميم» را
      دوباره انشا كند به لطف
      چو كوه مي بخشدم شكوه ،
      به عرصه ي امتحان خويش
      اگر چه پيرم ولي هنوز،
      مجال تعليم اگر بُوَد
      جواني آغاز مي كنم
      كنار نوباوگان خويش
      حديث حب الوطن ز شوق
      بدان روش ساز مي كنم
      كه جان شود هر كلام دل،
      چو برگشايم دهان خويش
      هنوز در سينه آتشي،
      بجاست كز تاب شعله اش
      گمان ندارم به كاهشي،
      ز گرمي دمان خويش
      دوباره مي بخشي ام توان،
      اگر چه شعرم به خون نشست
      دوباره مي سازمت به جان،
      اگر چه بيش از توان خويش




    5. Top | #5

      Na-Omid
      نمایش مشخصات
      خدا رحمتش کنه
      جونی نیست
      انگار نوری نیست


    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      هر جا هست حالش از ماها بهتره


      یادش گرامی
      ^______________________^

    7. Top | #7
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      چرا رفتی ... چرا ؟!!

      دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من. گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن