کوچیک بودم یادمه وقتی ابتدایی بودم
شیطون بودم یکبار رفتیم خونه زنبورها گفتم به دوستم با ترکه بزن تا فرار کنیم
هیچی روز بد نبینید وقتی زد انگار موشک دنبالمون بود
دوست بنده خدام انقدر زده بودنش چشاش و رو شونه هاش باد کرده بود :yahoo (4):
آغا من راهنمایی میخوندم ، شیفت صبح بودم یه رفیق داشتم کت و شلوار می پوشید منم یه کمی خواب آلود ! اینم پشتش به من بود رفتم یه پس گردنی بهش زدم گفتم سلام فسقلی چطوری ! چشتون روز بد نبینه هرگز ! نگو این ناظم مدرسمونهاصن همه چیش شبیه این رفیق ما بود ! دیگه بقیه شو نمیگم ...
دوم دبیرستان بودم معلم فیزیکمون وسط سال با مدیر دعواش شد از مدرسه رفت به جاش یه دختر جوونی اوردن تقریبا 24 ساله که بشه معلم ما (که البته من بیشتر از اون میفمیدم)ما یونیفرمون مانتو سورمه ای بود این خانم هم روز اول ورودش مانتو سورمه ای پوشیده بودو مقنعه مشکی با یه جفت کتونی سورمه ای کتونیاش شبیه دوستم بود زنگ تازه خورده بودو سالن هم شلوغ شده بود من کتونیاشو دیدم فک کردم دوستم که زنگ اولو نیومده دوئیدم جلو پریدم رو کتونیاش بغلش کردم گفتم جطوری ببعی.............
یه بار تو داشتم تو راهروِ مدرسه قدم میزدم دیدم مدیرمون یه دخترو گرفته که چرا ابروهاتو برداشتی اون دخترم داشت خون گریه میکرد منم خواستم برم از دختره حمایت کنم رفتم گفتم خانوم به این بدبخت چیکار دارین همه ابروهاشونو برداشتن که! مدیرمون گف همه مثلا کیا؟ منم با کلی اعتماد به نفس گفتم تو کلاس ما خیلیا برداشتن
بعد اومد تو کلاسمون!!
مدیرمون
بچه ها:troll (15):
من:troll (16)::troll (7):
از انضباط هممون 5 نمره کم کرد
من بعده رفتن مدیر
باور کنین قصدم کمک به اون دختر بود![]()
ضایع نیست اما مینویسم
سریه کلاسی نشسته بودیم
(معلممون مرد بود خودشو خیلی مومن میگرفت اما مومن نبود)
شروع کرد به نصیحت که ادم نباید چشمشو به دیدن هر صحنه ای عادت بده مثلا نباید هرفیلمی رو ببینه
اسم یه فیلم رو هم اورود و گفت این فیلم صحنه هایی داره که نباید ادم نگاه کنه
من ازش پرسیدم:شما از کجا میدونی توش صحنه های خراب داره؟؟؟(حتما دیدی دیگه)
طفلی هول کرد گفت من شنیدم وگرنه من ندیدمش
من:شما همیشه بر اساس شنیده ها قضاوت میکنین و برای بقیه تعریف؟؟؟(فقط میخواستم خرابش کنم)
بعدش سریع گفت بهتره درسو شروع کنیم
زیاد ضایع نیست، بدک هم نیست !
....................................
یه روز سر کلاس آزمایشگاه شیمی، اولش که استاد تمام رویه آزمایش واسمون توضیح داد، در بین توضیحات چند بار گفت کاغذ صافی باهاش کارتون تموم شد و استفاده اش کردین بندازین دور !! =========== >>>> ما آزمایش شروع کردیم و آخراش که تقریبا همه کارشون تموم شده بود و وسایلشونو جمع می کردن تا تحویل بدن ====== >>
>> یکی از خانوما راحت و ریلکس گفتش :: ببخشید استاد کاغذ صافی را بندازم دور !؟!
>> همه سکوت کردن و بعد من هم سریع گفتم : پَــ نَــ پَــــ نگه دار یادگاری ببر خونتون ===== >> کل کلاس رفت رو هوا !!:yahoo (4):
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
ضایع ترین کاری هم که تا به حال دیدم که دونفر انجام دادن این بود که
سر انتخاب رشته شون
بجای اینکه رشته و شهر رو براساس آینده و درجه اهمیت و منفعت خودشون انتخاب کنن
بجاش چون دوست دختر یا دوست پسرشون توی اون شهر بوده زدن یه رشته دیگه توی اون شهری که فلانی هست
یعنی رفتن توی رشته ای که دوستش نداشتن درحالی که میتونستن یه رشته ی بهتری که دوستش دارن رو قبول بشن
جالبه هردوتاشون هم به یک سال نکشیده که هیچ..به چندماه نکشیده دوست دختر و دوست پسرشون ولشون کرد
خودشون هم انصراف دادن
واقعا مخ ندارید ؟همچین چیز مهمی رو سر این چرندیات قمار میکنید
من دیگه حرفی ندارم :/
ویرایش توسط Expired : 10 فروردین 1401 در ساعت 18:24
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)