پسر عمه ام با دوست دخترش داشت صحبت می کرد من هم از راه رسیدم هول شده بود نمیدونست چی بگه
گفت سلام این هم ابجیم :yahoo (21):
پسر عمه ام با دوست دخترش داشت صحبت می کرد من هم از راه رسیدم هول شده بود نمیدونست چی بگه
گفت سلام این هم ابجیم :yahoo (21):
یبار چند نفر مهمون از آشنا های دورمون اومده بودن خونمون منم رفتم میوه هارو تعارف کنم. به سبک دور همیامون حواصم نبود بجای اینکه بگم بفرماییید میلم کنید گفتم بفرمایید کوفت کنید......
من
مهمون:yahoo (21)::yahoo (4):
هیچی دیگه خدارو شکر صدام زیاد بلند نبود فقط اونی که تعارف کرئم شنید
*looking for..
**in niz bogzarad
چند وقت پیش یک مریض پرسید مادرم خوب میشه
به جای این که بگم انشالله خوب میشه گفتم دستت بزار زیر سرت میمیره هیچ طرف رو شوکه کردم :yahoo (21):
چندروز پیش رفته بودم عروسی یکی از فامیل هامون(خیلی فامیل نزدیک نبودن) بعد پایان عروسی که داشتیم خداحافظی میکردیم بابای داماد اومد بهم گفت خیلی خوشحالمون کردین تشریف آوردین منم گفتم خواهش میکنم،انشالله قبول باشه
اصلا یه لحظه قرمز شدمآخه چه ربطی داشت اون حرف
شانس آوردم صدای آهنگ زیاد بود فک کنم نشنید
اصن یه وضعی
رفتم مجلس ترحیم مادر دوستم خواستم باش خدافظی کنم بجا اینکه بگم غم آخرت باشه گفتم صد سال به این سالا !! :yahoo (21)::yahoo (21): فقط شانسی که اوردم درست متوجه نشد گفت چی؟ گفتم تسلیت میگم !! :yahoo (2):![]()
تو همه چیت تکمیله !
منم میکنم فقط به آدمای "تک" پیله !
رفته بودیم فوتبال با دوستامون ولی یه فرقی که این دفعه داشت یکی دو تا از دبیرا هم بودن
یکی از دبیرا بچشو که حدودا 7-8 سالش بود آورده بود با خودش که این بچه هم تو تیم مقابل بود
آقا هیچی این بچه داشت بازی میکرد یهو توپ از پاش فاصله زیاد گرفت من دویدم سمت توپ توپو بگیرم به ذهنم اومد این بچس راحت میشه دریبلش زد
قیافه گرفتم و استایل دریبل که حتما یه حرکت قشنگ میزنم
هیچی دیگه اومدم یه پا دو پا بزنم بچه توپمو زد :yahoo (21):
آقا ما رو میگی آنچنان ضایع شدیم ، خو دهنت سرویس تو که همش بازی خراب کردی این دریبلم میذاشتی ما بزنیم
آخ آخ آخ دوسه تا کار خفن کردم فعلا یکیشو میگم
سال دوم دبیرستان بودم کلا از اون دانش آموزای(....) کلاسم...
معلم زبانمون اومد چارتا خاطره تعریف کرد منم طبق معمول سوتی هاشو گرفتم
زنگ که خورد بدو بدو رفتم پیش سال سومی ها.....
دیدم ورزش داشتن اش ولاش افتادن کف کلاس
اونطرف یکی از بچه ها یه حوله انداخته بود روسرش مثه جنازه تکیه داده بود به صندلی
مارو میگی شروع کردیم به تعریف کردن سوتی های معلم زبان...
تعریف کردن پسرا رو هم که دیدید محاله به الفاظ رکیک وسخیف و بهره مند کردن خواهر و مادرو عمه ی طرف مزین نشه....
خلاصه تعریف کردیمو کلاس رفت رو هوا ...بعد که اومدم نشستم هنوز داشتند میخندیدن
یادش بخیر چه روزایی بود...
چیه؟؟؟ ضایع نبود؟؟؟
آهان.......
ضایع اینجاست:
اونی که حوله انداخته بود روسرش پسر معلم زبانمون بود...![]()
I love all the stars in the sky, but they are nothing compared to the ones in your eyes
Hesam
امروز عروسی اینقدر تو فکر اعلام نتایج بودم که اصلا انگار تواین عالم نبودم
یهو یه خانومه خندانو شاد اومد سمتم فکرکردم اشناس و من حواسم نی اومده احوال پرسی پاشدم دستمو برد م سمتش دست بدم نگو بنده خدا میخواس باپشت سریم احوال پرسی کنه
خلاصه تورودربایسی بامنم دس داد.....
بعد نشستن واقعا خندیدم به این کار ضایع.......
د اخه یکی نی بگه بشین تا طرف اومد بعد پاشو.....
نخندین خب
آن قدر براي ديگران خوب باش که بزرگترين تنبيهت براي ديگران گرفتن
خودت از آن ها باشد .
آهان یکی دیگه یادم اومد وحشتناک...
محرم پارسال
روز تاسوعا...
داشتیم مثه چیز عرق میریختیم دسته رو آماده کنیم واسه حرکت
منم که خیر سرم یکم بیشتر حالیم بود طبل زنها و سنچ زناو خلاصه بچه هارو آماده کردم
خودمم Snare Drum گرفتم دستم(اونایی که دیدن میدونن قلب دسته همونه)
خلاصه همه ی راهو با یه نظم غیر قابل توصیف پیش رفتیم حس بتهوو ن بودن بهم دست داده بود
تا اینکه رسیدیم سر بزنگاه...
فکر کنم کل شهر تو این صحنه جمع شده بودن
منم تکنواز بودم اون وسط کل هیئت چششون به دستام بود
منم جو گیر یه ژستی گرفنه بودم خفن.....
تا اینکه از اونور خیابون یه هیئت اومد سمتمون
یه لحظه حواسم رفت پی مداحش ((من هر لحظه دم زعشق نابت زدم/من را کن به راه عشقت ثابت قدم))
منم جو گیر تر از قبل مثه باخ ژست گرفته بودم
یهو یکی از بچه ها اومد پشت گوشم:
-خره داری چیکار میکنی؟؟؟
-چرا ؟؟؟
-نفله داری با ریتم هیئت بغلی میزنی!!!!
یعنی یخ زدم.....یه نگاه به دورو برم انداختم کل شهر داشتن نگام میکردن
تو اون هوای داغ یه عرق سرد نشست رو پیشونیم
حالا موقعی که خواستم جمعش کنم هم داستانی داشت که بعدا تعریف میکنم...
ویرایش توسط Faghat Pezeshki : 18 شهریور 1393 در ساعت 00:26
تایپ کردنم
چون هم سرعتم زیاده هم دقت نمیکنم
حرفی که رو کیبرد به دست چپم نزدیک تره رو زود تر از حرفی که به دست راستم نزدیک مینویسم
مثلا تکمیلی
چون حرف یه به دست چپم نزدیک تره زود تز ار حرف میم نوشته میشه
تکیملی
بدبدختی ها
میمریم برای اشک
منم مثل تو درام میزنم تو محرم تو هیئتمون
البته اسمش سایدرام هست
منم بعضی اوقات جوگیر میشم
مثلا پارسال شهر ما تو محرم بارون بود و کلاه کاپشنم رو انداخته بودم سرم و وسط دسته بودم رفته بودیم نزدیکای شهرداری شهرمون
6 نفر بودیم درام میزدیم
منم که دیدم این ور آدم اون ور آدم ***** ریتم آهنگمن هم خیلی قشنگ بود شبیه ارتشی شده بود یهو منو جو گرفت و با سرعت کلاه رو از رو سرم ورداشتم اصن بین بچه ها یه وضی
خودم که خیلی ضایع شدم
همون لحظه فمیدم انگار هیچ ثوابی نبردم
کلا بخاطر امام حسین(ع) باید عزاداری کنیم نه بخاطر مردم
ولی جو یه دفعه میگیره دیگه .....
پناه بر خدا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)