این جانب در جاده ی اهواز کرج کل مسیر به بابام میگفتم "سرقت نگیررررررررر" " سرقت ممنوعه!!!!
این جانب در جاده ی اهواز کرج کل مسیر به بابام میگفتم "سرقت نگیررررررررر" " سرقت ممنوعه!!!!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
لیلا یه اهنگ داشت "خلیج فارس خومونه" من همیشه فکر میکردم میگه "هویج فاسد تو خونه"
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
یه بار بابام زنگ زد خونه داداشم گوشی برداشت صداشو کلفت کرد گفت: بلـه؟؟ بابام گفت : گوشی رو بده مادرت. داداشم: بلــــه!!! شما با مادر من چیکار دارین؟ بابا:من...ام....من...(بیـــــــ ـــــــب) قطع کرد داداشم پهن زمین شد!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
من وقتی میخوام به گربه هام ابراز احساسات کنم چون قربون صدقه کم میارم کمی بدو بیرا چانی قضیه میکنم که عمق فاجعه رو برسونه.البته ادب رو رعایت میکنم و خیلی سطحی وتمیز ناسزا میگم...
یه بار داشتم قربون صدقه مامانم میرفتم که "بوی گل چنان مستم کرد که دامن از دستم برفت" و گفتم مامانه خر من!!!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
ویرایش توسط Ro.Architect : 14 دی 1391 در ساعت 22:22
یه بار تو خیابون یه پسر فشن بم گفت: خانمی بند کفشت بازه. محل نذاشتم تو دلمم گفتم اره ارواح عمت. 10 متر جلئتر با مخ اومدم زمین!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
دوستان لایک بزنین جایزه ببرین! جایزه ی شما خاطرات زیبایی که در هییییییییییییییییییییییچ کُمدی ای ندیده و از هیچ جوکری نشنیده اید..
منتظر کلیک های سبزتان هستیم
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
این جانب سالهای سال فکر میکردم انگلیس تو آمریکاست...
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
توجه کردین وقتی دارین تنها فیلم میبینین همه چیز عادیه تا یکی میاد هرچی صحنه صحنه داره شروع میشه!؟
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
یه بار تلفن زنگ زد برداشتم یه پسره بود با صدای کلفت مثل وقتی داداشم میخواد اذیت کنه.با صدای کلفت گفت: الو؟
من: هااا؟ هم چته؟
اون: ببخشید؟!
من: هم چته؟ 10 بار زنگ زدی تا الان؟ چی جا گذاشتی؟
اون: ام..من..
من: ببین مامان رفت بیرون نیس
اون:ام ببخشید اقا رامین نیستن؟
من: نه رفته گل بچینه!
(اصلا به حرفاش دقت نمیکردم اصلا هم حوصله نداشتم)
اون: لطف کنید وقتی اومد بگید سعد زنگ زد.خدافظ
من: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
یه بار مام رفت بیرون تا نزدیکی خونه و بیاد.بعد 10 دقیقه بعد در خونه رو زدن.من فک کردم مامه دیگه رفتم پشت در گفتم کیه کیه در میزنه خونه ی ماها سر میزنه؟ درو باز کردم دیدم تعمیراته! منم با لباس خونه و کشف حجاب...فقط جیغ زدم درو بستم..هرچی هم زنگ زدن باز نکردم.از اون موقع هر وقت درو میزنن اول از پنجره نگا میکنم که کیه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
استخر والیبال
آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ
-------------------------------------------------------
ایسان : تا حالا عاشق کسی شدی؟
ایزل : یه بار خواستم البته سال ها پیش ... ولی نشد ...
آیسان : پس چی شد؟
ایزل : ترکم کرد...
آیسان : چیکارش کردین که دختره ترکتون کرد و رفت؟
ایزل : کاری که در مورد هیچکس تکرارش نکردم
آیسان: چه کاری؟
ایزل : اعــتمــاد ....
....."دیالوگ ایزل و آیسان".....
تغییر کردن سخته، اما اینی که خودتو عین بقیه نشون بدی خیلی سخت تره »»» " ایزل "
عاقا عاقا
من یه بار دشتم بایه بنده خدایی حرف میزدم بعد خیلی حرف میزد سرم داشت سوت میگشید
بعد گفتم عزیزم شارجممم داره تموم میشه الان شارج میخرم بهت ز میزنم خخخخ نگو داشتیم باتلفن خونه حرف میزدیم خخخخخ
هیچی دیه الان یک ساله خبری ازش ندارم زنگم میزنم جواب نمیده.کسی خبری داره ازش ایا؟
خُدایـا دَقیـقا داریـــ با زِندگـــــی مَن
چیـــکار میکُنیــــــ؟؟؟
بگـو شـایَد بِتـــُــونَم کُمکِتــــــ
کُنـم!!!
دکتر شریعتی:
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست!
خواستم بگویم که : فاطمه دختر محمد (ص) است.
دیدم که فاطمه نیست!
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست!
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست!
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است.
دیدم که فاطمه نیست!
نه...،،،
این ها همه هست....واین همه ی فاطمه نیست..!!...فاطمه، فاطـــــــــمه است...
خاطرات یک برادر سرباز :
روزهاي سخت سربازي: (قسمت يك)
روز اول آموزشي:
تازه وارد پادگان شده بودم و همه چيز رو پشت سر گذاشته بودم؛ هر چيزي كه تا حالا دوست داشتم... بعد از اينكه از در دژباني رد شديم بهمون گفتند: "بشينيد و كيفتون رو بزاريد روي شونه تون و تا قرارگاه پامرغي بريد" اين دويست-سيصد متر سخت ترين مسيري بود كه تا حالا تو عمرم رفته بودم. وقتي رسيديم قرارگاه دوباره به صفمون كردند و تا ظهر سينه خيز و پامرغي و كلاغ پر رفتيم؛ اونم وسط تابستون ...
ظهر وقت ناهار با خودم فکر ميكردم "آيا اين چيزي كه جلوي منه خوردني؟"...نتونستم غذاشون رو بخورم؛ اون روز ظهر كيك با آبميوه خوردم...
با وقت ناهار خوردن هنوز دو ساعت استراحت نكرده بوديم كه دوباره به صفمون كردند و باز قصه از نو...
ديگه شب شده بود؛ از خستگي رو پاهام بند نبودم؛ همگي بغل تخت هامون خبردار وايساده بوديم؛ حاضر بودم همه چيزم رو بدم تا بزارن بخوابم...
كه فرمانده مون گفت: "تا سه ميشمارم همتون بايد بالاي تختتون باشيد...1...2...3...نچ؛ يه صدا اومد؛ بريزيد پايين"
دوباره تنبيه تا ساعت 12 شب و بلاخره خوابيديم...
ساعت چهار صبح: صداي بلند لگد زدن به در: "تق...تق...بيدار شيد...سريع به صف شيد"
واااي...دوباره..
چقدر سخته عاشق شدن تو دنیایی که اولین شرطش لمس شدن است...!ا
دوستم تعریف کرد که یه بار (بععله یهروز سر کلاس استاد یه سوال پرسید ازش بلد نبود...
استاد شون هم گفت اینو از هر خری بپرسی بلدی!!!
اونم بلند شد از جاش یه نگاه به اطراف کردو گفت من اینجا فقط آدم میبینم مگر اینکه شما خودتون جواب سوال رو بدین....
آقا کلاس منفجر شد ، اونم رفت درسو حذف کرد. )
چقدر سخته عاشق شدن تو دنیایی که اولین شرطش لمس شدن است...!ا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)