چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
ومرد گاریچی در حسرت مرگ
عشــــــق ؛همین خنده های ساده توست . . . !
وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .
عشــــــق ؛همین خنده های ساده توست . . . !
وقتی با تمام غصه هایت میخندی ؛
تا از تمام غصه هایم رها شوم . . .
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
نه برادرم من بینشون بودم به نبوغشون اگاهم...
فایل پیوست 228
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
نمونه دیگه هم میخواین؟ چــــــــشم
معلم کامپیوترمون وبلاگ بلد نبود درست کنه
ویندز کامپیوترش xp بود چون گفت راحتره
بلد نبود عکس بزنه ضمیمه پاورپوینت
سیم پیرنتر رو نزده بود میگفت رنگ تموم کرد چاپ نمیکنه
محیط یاهو عوض شده گفت یاهو خرابه
بگم؟؟؟؟؟؟
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
تو مدرسه سر کلاس گسسته معلممون میخواست ازمون امتحان بگیره نمیدونست ساعت چنده هیشکیم ساعت نداشت.من یهو گوشیمو از تو جیبم دراوردم گفتم خانوم ساعت.....
دبیرمونم ک دل خوشی از من نداشت ب دفتر اطلاع داد گوشی اوردمو 3روز اخراجم کردن
من تو مدرسه شیمیم خیلی خوب بود ب خاطر همینم دبیرمون خیلی دوسم داشت.یه بار ازمون یه امتحان خیلی سخت گرفت همه سوالا رو جواب دادم ولی سوال اخرش خیلی سخت بود هیچکیم حلش نکرده بود.دیگه ناچار شدم برگمو بدم
دبیرمون یه نگا ب برگم کرد وگفت پرنیان چرا سوال اخرو جواب ندادی؟گفتم خانوم اخه خیلی سخت بود هیچکدوم از بچه ها نتونستن حلش کنن
مشاوره- برنامه ریزی - جزوه- برای صنایع غذایی
رمز موفقیت انسانهای بزرگ، شروع به کار بوده نه مهیاکردن همه شرایط.
بعد خدمت دوباره میسازمت بدن
درد من چشمانی بود...که به من اشک هدیه داد و به دیگران چشمک
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
ما جریان های بسیاری با بچه های سرویسمون داشتیم و چون ما منازل شرکتی هستیم همه همدیگرو میشناسیم و هر روز همدیگرو میبینیم.یکی از این روزا با یکی از دوستام رفته بودیم بیرون و داشتیم درباره یکی از پسر های شاخص سرویس حرف میزدیم ( حماقت های دخترانه ) کلی دلمون غش و ریسه رفت که وااااااای چه خوشکل شده بود. واااااااای چه تی شرتش قشنگ بود واااای...خلاصه در دنیای خیالی خودمان میچریدیم که صدای ماشین از پشت سرمون اومد.ما هم بدون اینکه نگاه کنیم آرامش خود را حفظ کردیم و به طور طبیعی تنفس کردیم تو دلمون خدا خدا کردیم اون باشه.از قضا قدر الهی خود جناب بودن تیپ کرده پشت فرمون.در این مواقع عده ی کثیری از دختر ها که از مرحله ی علم الیقین به عین الیقین میرسن 99/99% مغزشون از کار رسما میوفته از جمله من که 15 سالم بود .اقا ماشین گاز میداد من میدویدم دنبالش! داد میزدم ارغوان خودش بووووووووووووووووووود غافل از اینکه او نظاره گره این صحنه ی مفرح دل و جان است از درون اینه. بعد هنگامی که به خود امدم وقتی بود که دنده عقب گرفت منم دنده عقب گرفتم دویدم و با دوستم فرار کردیم تو یه کوچه...به امید روزی که پسرا از گزند دختران در امان باشند.الهی امین
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
ویرایش توسط Ro.Architect : 13 دی 1391 در ساعت 12:03
یه بار در خونه مونو رنگ کرده بودن من گم شدم
نمی تونمم کتمانش کنم چون یه دوستم همرام بود
واسه شوما شاید جوک باشه واسه ما خاطره س
هوووووووووووووو زیاد سوتی دارم.ولی 90% رو نمیتونم بگم....دیگه اونا سوت بلبلین!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنهانمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
من خودم تو انجمن به کتاب504لغت گفتم کتاب405 لغت,زمینه ی شادی وخنده ی دیگران مخصوصا اقا حسین که جاشون الان خیلی خالیه رو فراهم کردم...............
همیشه فک میکردم سوتیام خنده دارم اما با خوندن سوتیاتون فهمیدم............................
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)