گرچـہ عمریست ڪـہ از בیבـہ نهانے آقا!
بـہ פֿـבا سبزتریטּ مرב جهانے آقا!
בلم از פֿـاطرـہ פֿـوب بـہ تنگ آمבـہ است...
ڪاش ایטּ بار פֿـوבت را برسانے آقا!
گرچـہ عمریست ڪـہ از בیבـہ نهانے آقا!
بـہ פֿـבا سبزتریטּ مرב جهانے آقا!
בلم از פֿـاطرـہ פֿـوب بـہ تنگ آمבـہ است...
ڪاش ایטּ بار פֿـوבت را برسانے آقا!
A SONG OF ICE AND FIRE
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است
گریه ... فراق ... گریه ... فراق ... این چه رسمی است؟!
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟!
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
-----
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا
عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم
فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا
جان شیرین منی تا ز لحد برخیزم
پایکوبان به سر تربت فرهاد بیا
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*
هر جمعه ای که می گذرد پیر می شوی درهر غروب آن تو دلگیر می شوی می ترسم آقا که بگویی به این گدا تو باعث این همه تاخیر می شویکوچه های شهر بوی غربت گرفته خانه هامان دیگر توان استقامت ندارند زمینیان به ستوه آمده اند روزها به بیقراری مبدل شده و زمان ، خواهان ایستادن است مولای من ، دنیا رنگ سیاهی گرفته مولا جان ، جواب قلب خسته ام را چه بدهم؟ به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟ می دانم که می آیی و من به امید آمدنت با سکوت ، دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم : اللهم عجل لولیک الفرج
مــــادر کـه برود، نظم خـــانه بهم می ریزد...
علی نجــف...
حسن بقیــع...
حسین کربـــ ـلا...
زینب دمــشق...
مهدی کجاست...
A SONG OF ICE AND FIRE
دلم تنگم ساده ی ساده میگه آقاجان زودتر بیا و به این همه بی عدالتی و ظلم خاتمه بده ....بیا که دیگه تحمل این همه دروغ و دو رنگی و تجمل سخت شده ... فقط زودتر بیا![]()
در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا . . .
♥ خدایا شکرت ♥
دست به قلم بودم تا برایتان حرف بزنم
اما نشد...
خواستم از دردم بگویم
دیدم درد شما، خود منم
خواستم از بی کسی ام حرف بزنم
دیدم تنها تر از شما در عالم نیست
خواستم بگویم دلم از روزگار گرفته
دیدم خود در خون به دل کردن شما کم نگذاشته ام
قلم کم اوردم
به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیری نیست ...
بلند ترین ارتفاع برای سقوطمانافتادن از نگاه مهدی فاطمه استاللهم عجل لولیک الفرج
بقیه الله
خورشید جمعه ای دیگر دارد
به غروب ماتم می نشیند و انگار
داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند...
A SONG OF ICE AND FIRE
سال 365 روز است ، 52 روزش جمعه ست ، می مونه 313 روز !
مولاجان ، جمعه ها پیشکش ما ، اگه هر روز یه نفرمون آدم می شد ، الان ظهور کرده بودین ....
مرد شدن چه قدر زمان می خواهد !
---------------------
ببخشید اینجا فقط دل نوشته بزارین...عکس توضیح تفسیر تو تاپیک های دیگه بزارین...ممنون
A SONG OF ICE AND FIRE
دلم ،
زمزم برای چشم های مرده میخواهد
دلم یک جمکرانِ خیس ِ باران خورده میخواهد...
A SONG OF ICE AND FIRE
خستـــــــــــــهـــ ام..
خستهــــاز رنگ رنگی های این شهراز بوی ادکلن های تنداز این آرایش های غلیظاز لب های سرخ سرخاز تمام کرم پودر ها و خط چشم هااز این دوستیــــــــ هااز تمام لی های پاره پورهوساپورتــــــــــــــــــ ـدلم کمی آبی می خواهدکمی خداکمی آسمانــــــــــــــــکسی صدایم را می شنود؟کسی رنگ خستگی را روی صورت مردم این شهر می بیند؟آقا جان پس کی میایی؟؟؟
up
و چ سخت ...
که این برترین ماه خدا را
بدون آن عزیزترین غایب از نظر میگذرانیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
ویرایش توسط Abolfazl_Az78 : 02 تیر 1395 در ساعت 16:45
ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!
پیش تو بی آبرو شدیم اقا جان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو
تقصیر من است اینکه، کم می آیی
هر گاه شدم اسیر غم می آیی ...
این جمعه و جمعه های دیگر حرف است
آدم بشوم ؛ سه شنبه هم می آیی !!!!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)